علی اعطا سخنگوی شورای شهر تهران نیز در واکنش به نامه معاونت فرهنگی اجتماعی در صفحه شخص توییترش نوشت: برای دکتر جوادی به عنوان یک جامعه شناس با دانش، احترام فراوان قائلم؛ اما به عنوان یک فرد علاقمند با مختصر مطالعاتی در حوزه فرهنگ و ادبیات، منطق اقدام ایشان را درک نمیکنم. فارغ از ریشهها، در کجای فرهنگ ایرانی دوگانه نژاد سیاه / نژاد سفید دارای موضوعیت بوده؟!
علی نصیریان چهره مطرح و شناخته شده بازیگری سینم ا، تئاتر و تلویزیون ایران که سابقهای طولانی ایفای نقش و کارگردانی نمایشهای سنتی ایرانی را در کارنامه کاری خود دارد، در واکنش به تصمیم اتخاد شده گفت: برایم قابل باور نیست که از چهره سیاه حاجی فیروز برداشتهای نژادپرستانه بشود و این موضوع یک سوءتفاهم است.
وی تأکید کرد: چهره سیاه حاجی فیروز ارتباطی به نژاد ندارد و برگرفته از نمایشهای سنتی ایرانی است. حاجی فیروز و عمو نوروز مژده بهار، عوض شدن فصل و سال جدید را میدهند. شخصیت مبارک و سیاه در خیمه شب بازی و تخته حوضی سنتی ما نیز از شخصیتهای اصلی هستند و ربطی به نژاد ندارند. عمو نوروز، مبارک و سیاه دلقکهای معروف نمایشهای سنتی ایران هستند همانطور که در هنرهای نمایشی کشورهای دیگر هم دلقک وجود دارد. کار این دلقکها ایجاد لحظههای طنز است. شخصیتهای نمایشهای سنتی ما نگاه نژادپرستی ندارند و ما در این نمایشها کاری به نژاد سیاه و سفید نداریم. اساس کار حاجی فیروز و عمو نوروز به سنتهای نمایشی ایران برمیگردد و بشارت دهنده فصل نو و بهار هستند.
حسن کیانی نمایشنامهنویس با آثاری متعدد در حوزه نمایش ایرانی در این باره، در صفحه اینستاگرامش چنین نوشت:
«روز جمعه ۲۹ اسفند ۹۹ که از توچال برمیگشتم در همهمه شلوغی ماشینها و آدمها و دستفروشهای تجریش دو حاجیفیروز دیدم، یکی در ضلع شمالی میدان که مشخص بود سنوسالی از او گذشته و خیلی توان جلب توجه عابرین را ندارد و البته که استعدادی هم نداشت. حاجیفیروز دوم در ضلع جنوب غربی میدان بود، جوانتر و سرحالتر و خوش لباستر و پرشور و حالتر و برای همین چندنفری داشتند با گوشیهایشان از او تصویر میگرفتند. برعکس حاجیفیروز بالای میدان که وقتی سوار اتوبوس شده بودم و دوباره دیدمش از تکوتا افتاده بود و کسی از او و با او عکسی نمیگرفت. البته که حاجیفیروز پایین میدان هم استعدادی نداشت و دمبک و ریتم آواز درستی نمیزد و نمیخواند، فقط حرکات خنک و ناموزونی به بدنش میداد.
اتوبوس که از همهمه میدان تجریش دور شد و پیش از اینکه خبر مضحک ممنوعیت استفاده از حاجیفیروز در مراسم نوروزی توسط شهرداری سر زبانها بیفتد با خودم درباره حاجیفیروز و کارآییاش در روزگار امروزهروز فکر میکردم و چقدر نچسب و بیهوده و بیخاصیت به نظرم میآمدند. هر چقدر هم برخی از دوستداران فرهنگ نمایشی ایرانی از این سو و آن مدرک و پژوهش و استدلال بیاورند و ریشههای این شخصیت را به اسطوره سیاوش و تمدنهای کهن فلات ایران برسانند که از نظر دانش اسطورهشناسی هم اشتباه نیست، اما جامعه ما مدتهاست که این شخصیت حاجیفیروز و دیگر شخصیتهای کهنالگویی نمایشی ایران را از دایره فرهنگ تماشاگان خود بیرون رانده و فرهنگ داشتن اسطورههای نمایش و آیینی و به عبارتی دارایی فرهنگ آیینی نمایشی خود را از دست داده است. برای همین سالهاست که حاجیفیروز دیگر شادیآوری و پیامآوری نوروز و بهار را با لباس سرخ خود نمیکند و نمون و نما آیینی بازگشت از دنیای مردگان با چهره سیاهش نیست، بلکه موجود مفلوک و بیاستعداد و غمزده و گرفتاری است که شب عید برای لقمهای نان بدون اینکه از ویژگیهای کاری که میکند کمترین آگاهی داشته باشد، بیاستعدادی خود را به رخ میکشد.