امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
التماس تفکر!!!
#1
یک کشیش ، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش بعنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزارنفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود...
خودش ماجرا رو اینطور تعریف میکند :

نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند...
به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچکس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند...
سپس وقتی رفتم توی ردیف جلو بشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به عقب برگردم....
به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید رو اعلام میکند ،تمام کلیسا شروع به کف زدن میکنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند میشود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت می شود ....
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم میکنند، عده ای هم گریه میکنند و این مرد سخنانش رو با خواندن بخشی از انجیل متی باب ۲۵ آیات۳۱ تا ۴۶ آغاز میکند :
گرسنه بودم، غذا دادید...تشنه بودم، آب دادید...مریض بودم به عیادتم آمدید...!!!
خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست،
خدا به دنبال دستی هست که کمک میکند ،
قلبی که محبت میکند چشمی که برای دیگران نگران است ،
و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود .
و خدا در درون ما مسیح را که سمبل مهربانیهاست، جستجو میکند .
و سوالی که ذهن من را به خود مشغول ساخته و ما در اینجا باید از خود بپرسیم این است که ؛
اگر امروز و یا فردا عیسی مسیح با لباسی مبدل از من و یا تو تقاضای کمک و یاری کرد چه می کنیم و جواب ما چیست ؟!؟!
********************
اگر مسجد بود اصلا راهش میدادن ؟؟؟!!!
التماس تفکر ، یا حق.
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
[عکس: 279047_nIC6fNs7.jpg]این کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد
و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با
همین قیافه به کلیسا می رود...

خودش ماجرا را این طور تعریف می کند:
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از
این همه جمعیت جواب سلام من را دادند... به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچ کس
حاضر نشد یک دلار به من کمک کند... سپس وقتی رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات
کلیسا از من خواست که از آن جا بلند شوم و به عقب برگردم...

به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف
زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه به جلوی
کلیسا دعوت می شود... مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند، عده ای هم
گریه می کنند و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل آغاز می کند:

گرسنه بودم، غذا دادید... تشنه بودم، آب دادید... مریض بودم به عیادتم آمدید...
خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند... خدا به
دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستیست که کمک می کند، قلبی که محبت می کند، چشمی
که برای دیگران نگران است و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود.
ــــــــــــــــــــــــ

maramaramara
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
8 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۷-۰۵-۹۴, ۰۵:۲۲ ب.ظ)، ملکه برفی (۱۸-۰۵-۹۴, ۱۱:۱۵ ق.ظ)، نويد (۱۰-۰۴-۹۴, ۰۸:۴۲ ب.ظ)، خانوم معلم (۲۱-۰۵-۹۴, ۰۸:۴۰ ق.ظ)، SilentCity (۲۵-۰۵-۹۴, ۰۸:۱۱ ب.ظ)، Aiden22 (۱۷-۰۵-۹۴, ۱۱:۰۷ ب.ظ)، afrooz (۱۹-۰۵-۹۴, ۰۳:۲۸ ق.ظ)، nza3380 (۰۳-۰۸-۹۴, ۰۱:۳۷ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان