.gif "مدال کاربر متعهد")
۲۱-۰۳-۹۲، ۰۱:۱۰ ق.ظ
میگویند و میدانم کــــه بزرگی و مهربان و بخشنده ؛ پس بنام بخشندگیــت و مهربانیـــت
الهی : به ازای عمری که تا به الان برایم لطف کردی ، ممنونم.
الهی : آسایش و آرامشم دچار تلاطم شده ، سر درگم شدم ، بلاتکلیف بودم امــــــا حکمتی بوده که بودم و شاید هم هستم.
الهی : خیلیها از امتحان پس دادن میترسند و ازارشان میاید ، من هم بشرم و گاهی میترسم.
الهی : حق را ناحق کردم و ناحق را حق! بد را خوب گفتم و خوب را بد! زشت را زیبا دیده ام و زشت را زیبا ، اما تو برایم همان خدایی که یکتاست!
الهی : گناهانم بسیار و زبانم دراز و دلم تلخ و شاکی و حاضر جواب هم هستم! خودت مرا لوس بار اوردی خب! هر چه خواسته ام برایم مهیا کرده ای.
الهی : شرمندگیم حد و مرز ندارد. به اندازه عظمتت شرمنده ام اما امیدوار امید زیبای توام.
الهی : ذهنم درگیر میشود و از یادم میروی اما تو مرا ببخش که همیشه به یادمی.
الهی : نفرینم کرده اند و نفرین کرده ام!
الهی : دروغ گفته اند و من هم دروغ گفته ام!
الهی : دل شکسته اند و دل شکسته ام!
الهی : گاهی منکرت میشویم و گاهی میپرستیمت! مگر با این اخلاصمان بت پرستی میکنیم مـــــا!!!!!؟
الهی : مغرور شده ام اما زود شکسته ام! راستگو بوده ام اما دروغگو لقبم دادند!
الهی : خسته شده ام و ناشکری کرده ام و کفر گفته ام! میبخشی مرا؟!!!!!!
الهی : گاهی انقدر تنها میشوم که میخواهمــت و وقتی نمیایی میدانم که تنهاتر از من هم هست و عزیز شده برایت ، حسودیم میشود!
الهی : کم یا زیاد ، پر یا خالی ، بزرگ یا کوچکــ ، داریم سعی میکنیم زنده میمانیم اما زندگی نمیکنیم!
الهی : نمیگویم برای بار آخر اما تعهد میدهم و تا به این لحظه مرا ، بحق الطافت! بحق مهربانیت! بحق عظمتت! ببخشـــم.
الهی : به ازای عمری که تا به الان برایم لطف کردی ، ممنونم.
الهی : آسایش و آرامشم دچار تلاطم شده ، سر درگم شدم ، بلاتکلیف بودم امــــــا حکمتی بوده که بودم و شاید هم هستم.
الهی : خیلیها از امتحان پس دادن میترسند و ازارشان میاید ، من هم بشرم و گاهی میترسم.
الهی : حق را ناحق کردم و ناحق را حق! بد را خوب گفتم و خوب را بد! زشت را زیبا دیده ام و زشت را زیبا ، اما تو برایم همان خدایی که یکتاست!
الهی : گناهانم بسیار و زبانم دراز و دلم تلخ و شاکی و حاضر جواب هم هستم! خودت مرا لوس بار اوردی خب! هر چه خواسته ام برایم مهیا کرده ای.
الهی : شرمندگیم حد و مرز ندارد. به اندازه عظمتت شرمنده ام اما امیدوار امید زیبای توام.
الهی : ذهنم درگیر میشود و از یادم میروی اما تو مرا ببخش که همیشه به یادمی.
الهی : نفرینم کرده اند و نفرین کرده ام!
الهی : دروغ گفته اند و من هم دروغ گفته ام!
الهی : دل شکسته اند و دل شکسته ام!
الهی : گاهی منکرت میشویم و گاهی میپرستیمت! مگر با این اخلاصمان بت پرستی میکنیم مـــــا!!!!!؟
الهی : مغرور شده ام اما زود شکسته ام! راستگو بوده ام اما دروغگو لقبم دادند!
الهی : خسته شده ام و ناشکری کرده ام و کفر گفته ام! میبخشی مرا؟!!!!!!
الهی : گاهی انقدر تنها میشوم که میخواهمــت و وقتی نمیایی میدانم که تنهاتر از من هم هست و عزیز شده برایت ، حسودیم میشود!
الهی : کم یا زیاد ، پر یا خالی ، بزرگ یا کوچکــ ، داریم سعی میکنیم زنده میمانیم اما زندگی نمیکنیم!
الهی : نمیگویم برای بار آخر اما تعهد میدهم و تا به این لحظه مرا ، بحق الطافت! بحق مهربانیت! بحق عظمتت! ببخشـــم.
و خدایی که در این نزدیکیست..!
