۰۹-۱۱-۹۶، ۱۰:۰۰ ق.ظ
بلواسکای شریک فاکس در تولید «فردیناند» در انیمیشن قبلیاش که کاری بود به نام «هورتون صدای یک فرد را میشنود» مرتکب این اشتباه آشکار و مضر شده بود که بهجای حفظ و ترسیم داستان اصلی سلایق خود را در اولویت قرار داده و یک چیز ترکیبی بیسامان را ارائه کرده بود، ولی در مورد «فردیناند» این کار را انجام نداده است.
روزنامه ایران - وصال روحانـي: 80 سال پیش که کمپانی والت دیسنی از روی داستان کلاسیک «فردیناند» متعلق به ژانر ادبیات کودکان یک فیلم کوتاه ساخت و با آن جایزه اسکار آثار کوتاه را تصاحب کرد، این داستان یک پدیده فرهنگی جالب نشان میداد اما فیلم سینم ایی بلند تازهای که کمپانی فاکس از روی آن داستان ساخته و مثل فیلم اولیه نامزد اسکار شده در عصری بسیار متفاوت و در سال 2018 که ارزشهای کاملاً متفاوتی بر جهان حاکم است عرضه شده و با وجود این شیرینی قصه سروده شده توسط موترو لیف به حدی است که حتی امروز هم کاراکتر اول ماجرای «فردیناند» هیچ چیزی جز احساس مساعد را نمیانگیزد. این کاراکتر، یک گاو وحشی اسپانیایی است که بر خلاف همگان علاقهای به شرکت در مسابقات خونبار گاوبازی رایج در کشورش و برخی نقاط دیگر جهان ندارد و روحیهاش چنان ملایم و شاعرانه است که فقط به مسائل انسانی و خیرخواهانه فکر میکند!
در عین حال بین یک فیلم کوتاه 7 دقیقهای که سالها پیش توسط والتدیسنی شکل گرفت و فیلم 108 دقیقهای فعلی تفاوتها بسیار است و فیلمی که اینک با کارگردانی کارلوس ساندانیای برزیلی (با سابقه ساخت فیلم مطرح «ریو») ساخته و ارائه شده، برخی محدودیتها و الزامهای خاص خود را دارد و حتی در زمینه فروش هم پشت سر «کوکو» قرار میگیرد که دیگر محصول کمپانی دیسنی (و همچنین پیکسار) است و تقریباً همزمان با «فردیناند» به نمایش درآمده و با تم مکزیکی خود سود بسیار بیشتری را کسب کرده است. همه اینها به سبب کم ارزش بودن احتمالی «فردیناند» نیست و در سالی که کارتونهای جدید استودیوهای غربی فروش و اقبال کمتری در قیاس با دوران طلایی 30 سال اخیر خود داشتهاند، فردیناند از داستان و روابطی بهره میگیرد که گرم و سرشار از احساس است و صداقت خود را پیوسته به نمایش میگذارد.
تعهد به اصل داستان
بلواسکای شریک فاکس در تولید «فردیناند» در انیمیشن قبلیاش که کاری بود به نام «هورتون صدای یک فرد را میشنود» مرتکب این اشتباه آشکار و مضر شده بود که بهجای حفظ و ترسیم داستان اصلی سلایق خود را در اولویت قرار داده و یک چیز ترکیبی بیسامان را ارائه کرده بود، ولی در مورد «فردیناند» این کار را انجام نداده است. بر این اساس، اصل کتاب داستان مونرو لیف و بخصوص بخشهای ابتدایی و انتهایی در این نسخه سینم ایی محترم شمرده و ترسیم شده است و حتی در قسمتهای میانی نیز تعهد به اصل داستان محسوس است ولی در کنار آن تصورات و گرایشهای سینم ایی کارلوس ساندانیا و همکارانش هم لحاظ و ارائه شده است. از قضا همین قسمتهای میانی و ارتباط دهنده شروع و پایان فیلم از رضایت بارترین بخشهای فیلم است و این امر به لطف وجود کاراکترهایی گرم و پرشور و انسانی فراهم آمده است و حضور موجوداتی که هرچند کاراکترهای درجه دوم داستان تلقی شدهاند اما از کاراکترهای اصلی چیزی کم ندارند.
وقتی چهره اصلی میآید
30 دقیقه پس از شروع «فردیناند» است که کاراکتر لوپ (با صدای کیت مک کینان) وارد ماجرا میشود و این ورود به لحاظ اهمیت شبیه به ورودی است که مثلاً کاراکتر جنی در انیمیشن «علاءالدین» یا «دوری» در کارتون «پیدا کردن نمو» داشتند. لوپ بواقع یکی از آن کاراکترهای به اصطلاح دوم و سوم است که صحنه را از نقش اولیها میرباید و تبدیل به ستاره فیلم میشود. لوپ یک بز است که او را «بزآرام» صدا میزنند اما هرچیزی هست الا موجودی آرام. لوپ شبیه به موجودی متحیر و مثلاً یک مربی بوکس قدیمی است که پساز سالها هدایت مشتزنان متوسط ناگهان راهبر یک بوکسور برجسته دسته سنگین وزن شده باشد.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !