اگه بفهمی نفر قبلی همسایته ،چیکا میکنی؟

[دلسا موسوی]

آووووووم.
میشستیم از بچه های سایت براهم میگفتیم
میرفتیم خرید...بعد تو رمان نوشتن به هم کمک میکردیم.......میرفتیم آیس پکیو پیتزایی عقش میکردیم

[ستاره ی احساس]

آووووووم.
میشستیم از بچه های سایت براهم میگفتیم
میرفتیم خرید...بعد تو رمان نوشتن به هم کمک میکردیم.......میرفتیم آیس پکیو پیتزایی عقش میکردیم

منم .منم.

[hananee]

کار خاصی نمیکردم..
اخه ما هیچوقت همسایه هامونو نمیتونیم بشناسیم.. هر کی سرش تو زندگی خودشه

[»L@ntern Moon«]

میدزدمش میارم تو اتاقم...زندانیش می کنم نتونه از پیشم بره...

[hananee]

منو ک دزدید..بعد من ولش نمیکردم..باهم فرار میکردیم..اینقد فشار ش میدادم ک چشماش بزنه بیرون..میشستم کنارش..سرشو میزاشتم رو شونم..میزاشتم دردو دل کنه و رو شونم گریه کنه..منم فقط نازش کنم و ب حرفش گوش کنم..بدون حرفی

[»L@ntern Moon«]

عزیزم عشقی تو :)
میرفتم باهاش یه جایی که هیچ کس نباشه بعد دراز میکشیدیم زیر سقف آسمون بی بهونه می خندیدیم...

[hananee]

از بدیای دنیا حرف نمیزدیم..دنیای الکی میساختیم..دنیا بی غم‌..اونقد شاد ک کل دنیا ب ما حسودی کنن..
توام نفـــــــســــی

[»L@ntern Moon«]

خیلی رابطه عاشقانه شد...میزنم تو سرش صدا شیپور بده...

[hananee]

چوب میکردم تو دماغش ک دیگه سرمضحکشو رو شونه های عزیزم نزاره..با شورت مامان دوز مینداختمش بیرون از خونم

[»L@ntern Moon«]

خشن شدی؟!.....گیساشو با دندونا میکنم...بعد ناخوناشو با دندون می کشم...