شمعی کوچک، اما پرفروغ
نویسندهها و مولفان زیادی بودند که پس از دست به دست شدن این ویدئو از طریق شبکههای اجتماعی شان به این موضوع واکنش نشان دادند. از این گفتند که «خیلی سال است رسانه ملی، جایی برای نخبگان و صاحبان اندیشه و خردورزان ندارد.» و اینکه «در جامعهای که دانستن، اندیشیدن، نوشتن و خواندن مایه تمسخر و لودگی است، امید به بهبود حتی در حداقل ها، توهم آغشته به رؤیاست.» صحبتهایی که شاید فرصت زیادی برای شنیده شدن آنها وجود نداشته است، اما همیشه بوده اند عدهای که سعیشان بر این بوده است که اگر اندک مجالی هم پیش میآید، خوب و موثر و متفکرانه حرف بزنند. آدمهایی که در سختترین شرایط مالی و با کمترین سطح توجه و در خلوت خودشان، سعی کرده اند شمع کوچک، اما پرفروغ ادبیات ایران را روشن نگه دارند.
دامون قنبرزاده در اینستاگرام خود نوشت: معذرتخواهی رامبد جوان در قبال بیفکری و بیمبالاتی یک فوتبالیست و یک مربی فوتبال، البته که پسندیده است. ما همیشه آرزو میکردیم مانند ممالک مترقی وقتی شخصی کار اشتباهی کرد مسئولیت اشتباهش را بپذیرد. اما میدانید این چندمین بار است که او معذرتخواهی میکند؟ یک بار از مردم سیستان عذر خواسته. بار دیگر از دختران دم بخت به خاطر اصطلاحی که دربارهشان به کار برده، بار دیگر هم به خاطر میهمانی که به برنامهاش دعوت کرده و... عذرخواهی خوب است اما همین موضوع جهت دیگری هم دارد.
موضوع این است که به نظر میرسد عذرخواهی کردن به راه فرار تبدیل شده است؛ کار اشتباهی صورت میگیرد، بعد با عذرخواهی رویش سرپوش گذاشته میشود و کمی بعد دوباره آن کار اشتباه صورت میگیرد. باز سرپوشی دیگر تا ملت آرام شوند و باز اشتباهی دیگر. با این حساب، فرد خاطی یقین پیدا میکند که باز هم میتواند اشتباه کند و با عذرخواهی سروته قضیه را هم بیاورد. در این حالت، عذرخواهی خودش تبدیل میشود به عملی غیراخلاقی، بدتر از آن اشتباهی که به خاطرش عذرخواهی کردهاند. ملاحظه میکنید که در این مملکت هر چیز خوبی به شکلی گندش در میآید.
این که یک فوتبالیست بیسواد (برای تحقیر این جمله را به کار نمیبرم) و یک مربی فوتبال بیچاکودهن (ایضاً این عبارت را هم)، اسم سه نویسندهی ایرانی را ندانند، چیز عجیبی نیست. اما قطعاً وقتی صداوسیما این برنامهی غیرزنده را پخش میکند، نشان از خصومتی عامدانه با فرهنگ در این مملکت دارد، خصومتی که زیر پوست تمام آنهایی که زمام امور را به دست دارند موج میزند. شک نکنید مسئولین پخش، عامدانه این صحنه را روی آنتن فرستادهاند.
این کار را کردهاند تا به این شکل، حفرهای در ذهن مخاطبهای بیخبر از همهجا ایجاد کنند. حفرهای که دیگر با معذرتخواهی رامبد جوان هم پر نمیشود. در واقع آبی ریخته شده و ذهنهایی خالیتر از پیش، دیگر دنبال معذرتخواهی مجری برنامه نیستند. آنها این پیام را از دو آدم بیسواد دریافت کردهاند که: «نویسندهها بیکارن». همین. ضربهی کاری زده شده است. معذرتخواهی رامبد جوان از کل تاریخ ادبیات ایران هم دردی را دوا نمیکند. همین حرفهای سخیف، بیمقدار و همین آدمهای لوده و جاهل و وقیح، نرمنرمک ملتی را به قهقرا میبرند. معذرتخواهی هم دیگر فایدهای ندارد، بازیست، راه فرار است.