امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ایچینگ ..
#1
ايچينگ
دو نيروى بنيادى با هم شده اند تا راه زندگى را بنمايانند. ما هر يك مسافرى هستيم در كيهان ، زندگى سفر ماست. ما سفر خود را ديريست اغاز كرده ايم. خوب است بدانيم كدامين راه را دنبال مى كنيم و به سوى چه هدفى پيش ميرويم. مسافر هر چه سبكبارتر باشد ، رهوارتر و راحت تر پيش مى رود.

تفسير:
زندگى انرژى فعال و در حركت ميباشد كه بدون مقصد مفهوم نخواهد داشت. سفر همانطور كه ميدانيم چندين بخش دارد: مسافر، راه، مقصد، استراحتگاه و خدمات. بخشهاى سفر ميتوانند نمايانگر چرخه رشد و تكامل دنيوى و معنوى يا بيرونى و درونى ما هم باشند : منزلگاه نمايانگر مركزيت و هويت درونى ماست كه از راه استوارى و آرامش بدست ميايد.

سفر نمايانگر تحرك انرژى شخصى و چگونگى به كاربردن اين انرژى و همچنين تصفيه موشكافانه ان در رويارويى با جريانات ميباشد. توجه به آمد و رفت و تاثير گذارى انرژيهاى حركت و سكون( يين و يانگ ) در سير زندگى و ارتباط آنها با دنياى درون و بيرون ما تعيين كننده نوع خدمات دريافتى ما در طول مسافرت ميباشد. مقصد خاصى وجود ندارد! شايد ميتوان گفت كه در پايان هرمرحله بخشى از خود را وهمچنين بخشى از راه را تجربه كرده و شناخته ايم.

در پى هر مرحله، مرحله تازه اى آغاز ميگردد. كيفيت اين سفر به خصوصيتها و رفتارهاى درونى ما و نحوه رويارويى ما با انچه روبرو ميشويم دارد. يك مسافر غريبه اگر فروتن باشد مورد آزار قرار نميگيرد. مسافر سبكبار كمتر خسته گشته مورد تهاجم واقع نمى گردد. مسافرى كه بدنبال تجملات و راحت طلبى نيست ، در يافتن استراحتگاه دچار مشكل نمى گردد و بازيچه دروغگويان و دزدان قرار نميگيرد.

هر حركت و اقدام ما شكل دهنده وايجادگر خصوصيتِ بخشى از سفر ماست. اگر هدف ما از مسافرت زندگى منحصراً بخش بيرونى و براى رسيدن به شكوهمندى، زرق و برق، تجملات و راحت طلبى باشد، خود به خود به ظاهر متوجه گشته همه چيز را در بيرون جستجو ميكنيم. بدينگونه ما رفته رفته از طبيعت و مركزيت خود دور گشته رابطه ما با درونمان بهم ميريزد.

دراينصورت هيچگاه مراحل سفر كامل نميگردن د و خودشناسى لازم صورت نميگيرد. اگر هدف ما از اين مسافرت منحصراً درونى و براى رسيدن به معنويات، از راه خويشتن دارى زاهدانه، رياضت كشيدنهاى مخرب و خود كم بينى يا انتخاب سختى و ناهموارى باشد، هيچگاه به بروز نرسيده رشد نميكنيم.

پس:
هدف ، ايجاد و برقرارى توازن بين درون و بيرون در تمامى طول راه ميباشد. نه سرسخت و شكننده، نه سست و فرو ريزنده بلكه منعطف و گذرنده. مفهوم ديگرى كه از تركيب اين دو نيرو بر مى ايد، خودِ مسافرت مى باشد. از جايى به جايى نقل مكان كردن ، مانند اتشى كه بر روى كوه قرار گرفته، به وسيله باد از مكانى به مكانى برده مى شود.

فراوانى و وفور هميشگى نيست و بعد از ان شخص بايد مسير خود را ادامه دهد تا فضاها و مكان هاى تازه را تجربه كند و دوره جديدى را اغاز نمايد ، گرچه كه وفور و مسافرت دو جهت متفاوت دارند ولى مكمل يكديگر نيز مى باشند . در زمان وفور در جايگاه خود مى مانيم ، از دارايى و فراوانى بهره مند مى شويم و از نظر جسمى و احساسى، پايدارى برقرار است .

در زمان حركت و مسافرت ، از جايى به جايى مى رويم، همه كس و همه چيز غريبه و نا آشناست است. دستاوردهايمان آنچنان بزرگ نيستند و از نظر جسمى و احساسى دچار خستگى مى شويم. در اين زمان پايدارى ، استحكام و سربلندى در مسير است كه براى يك مسافر ، خوشبختى و سعادت مى آورد. اين تركيب خاطرنشان مى سازد كه زندگى داراى يك جنبه حركتى است كه هيچگاه نمى ايستد و يك جنبه سكون كه هيچگاه از دست نمى رود. از اين مفهوم دريافت ميكنيم كه زندگى در حقيقت به كار گيرى انرژى وجودى است.

نه از حركت مى هراسيم و نه سكون درونمان را از دست مى دهيم بلكه مانند تيرى كه از كمان رها شده به سوى مركز هدف، پيش مى رويم . هدف يكى شدن با هستى است از طريق يكى شدن با خويشتن. هدفِ زندگى ، درونى است ، به درون خويش بنگر تا معنى و مفهوم اين سفر برايت روشن گردد. ما ديريست كه تير خود را رها كرده ايم ، خوبست بدانيم به كجا ؟!
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
6 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
زینب سلطان (۱۲-۰۸-۹۶, ۰۴:۳۰ ب.ظ)، avapars (۱۳-۰۸-۹۶, ۱۲:۴۵ ق.ظ)، صنم بانو (۱۲-۰۸-۹۶, ۰۶:۵۶ ب.ظ)، دخترشب (۱۲-۰۸-۹۶, ۰۴:۳۰ ب.ظ)، !!Tina!! (۲۷-۰۸-۹۶, ۱۲:۴۲ ق.ظ)، taranomi (۱۲-۰۸-۹۶, ۰۴:۲۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان