امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
باز و بسته | مونا تاروردی
#1
Smile 
بهار است. دست کوچکم در دست مادر، راه می رویم و گل های حیاط را تماشا می کنیم. به یکی از گل ها که می رسیم، می ایستد، خم می شود و می گوید: «این گل میمونه. نگا کن...». انگشت شست و سبابه اش را دو طرف گلبرگ ها می گذارد و کمی که فشار می دهد دهان میمون باز و بسته می شود. .....

.....

.....


بهار است. دست پرچین و چروکش در دستم، از کنار باغچه ای در خیابان رد می شویم. اشاره می کنم به یکی از گل های کنارمان و می گویم: «گل میمون». نگاه حیرت زده ای به من می کند. صبر می کنم. دوباره می گویم. چیزی یادش نمی آید. انگشت شست و سبابه ام کرخت می شود.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  عاشق گردو باز صنم بانو 0 156 ۰۷-۱۲-۹۶، ۱۱:۳۷ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Heart باختن کاسپارف به شطرنج باز آماتور!! صنم بانو 3 160 ۱۸-۰۴-۹۶، ۱۱:۲۲ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  داستان کوتاه و بسیار جالب دختر [color=#ff0000]هوس[/color] باز!!! yasaman2001 13 1,082 ۰۵-۱۲-۹۵، ۱۰:۳۱ ب.ظ
آخرین ارسال: hananee

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان