۰۷-۱۲-۹۶، ۰۲:۰۵ ب.ظ
روزنامه سازندگی - سمیرا دردشتی: خانواده باکری ها در تاریخ مبارزات پیش از انقلاب و دفاع مقدس جایگاه ویژه ای دارند. برادران باکری با سر پر سودای مبارزه، ابتدا راه تشکیلات سیاسی را در پیش گرفتند اما به زودی وارد فعالیت نظامی شدند. یک برادر قربانی ساواک و دو برادر در میانه جنگ ایران و عراق قربانی بعثی ها شدند. این هر سه تا آخرین لحظات حیات خود با تلاشی خستگی ناپذیر متهورانه مبارزه کردند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکردند.
[b]شهید علی باکری - شهید مهدی باکری - شهید حمید باکری[/b]
زندگی آنان ماجرای انتخاب مداوم میان احساس و مبارزه بوده است. چه آن هنگام که یکی در نخستین روز پس از ازدواج راهی جبهه می شود یا دیگری فرزندان خردسالش را به همسر جوانش می سپارد و چه در آن میان که یکی در هیات فرمانده دستوری مبنی بر بازگرداندن پیکر برادرش از خاک دشمن نمی دهد و او را بر دیگران ارجحیت نمی بخشد. نگاهی به زندگی آنها این وضعیت را به تمامی نشان می دهد.
[b]مهندس مجاهد[/b]
در میان خانواده پر شور باکری نام علی، اگرچه به طور مختصر و نه چندان پرداخته شده به عنوان نخستین شخص به متن حوادث سیاسی ایران کشیده شد. کسی که به واسطه شهرت دو برادر شهیدش در سایه نام آنها باقی ماند، در حالی که او بود که با ورود به عرصه سیاست موجب علاقه مندی و کنشگری برادرانش شد و به آنان سایه بخشید. با این حال به جهت مرگ زودهنگام و شیوه فعالیت های پیش از انقلاب، زندگی او راویان کمتری داشت.
علی در سال 1322 در میاندوآب دیده به جهان گشود. از زندگی او پیش از ورود به دانشگاه اطلاعات چندانی در دست نیست ولی روشن است که به عنوان برادر بزرگ تر نقشی تاثیرگذار در ساختار خانواده داشته است. ورود به دانشگاه در سال 1341 علی جوان را از آذربایجان به تهران کشاند و در میانه تحولات سیاسی در حال وقوعت و گروه ها و جریاناتی که در داخل و خارج از دانشگاه فعال بودند قرار داد. او با رتبه اول در رشته مهندسی شیمی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و چهار سال بعد همزمان با فارغ التحصیلی کار تدریس در دانشگاه را آغاز کرد.
در همان آغازین روزهای حضور در دانشگاه تلاش برای آشنایی و ارتباط با گروه های سیاسی را شروع کرد و این در زمانی بود که نقطه عطف و شاید نخستین بارقه های انقلاب در حال شکل گیری بود. قیام پانزده خرداد 1342 بسیاری از مردم را به عرصه کنشگری فراخواند و در این میان دانشجویان به عنوان نقطه اتصال نخبگان و مردم عمل می کردند.
علی با توجه به پیشینه مذهبی خانوادگی بسیار از این تحولات متاثر شد و کوشید در راستای کمک به مبارزات عمل کند. ابتدا به جریاناتی چون جبهه ملی دوم و نهضت آزادی تمایل پیدا کرد و در سال های آغازین تحصیل به آنان گرایش داشت. در سال 1344 بود که برای نخستین بار با مجاهدین خلق ارتباط برقرار کرد و چهار سال بعد به عنوان یکی از نخستین نفرات به کادر مرکزی سازمان وارد شد. به این ترتیب به زودی فعالیت مبارزاتی را گسترش داد و با رها کردن تدریس در دانشگاه راه بیروت را در پیش گرفت تا با جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین (الفتح) که در آن زمان مهم ترین گروه نظامی مبارز در سرزمین های اشغالی بود به منظور آموزش نیروهای سازمان مذاکره کند.
وی فعالیت خود را برای سازمان به این امر محدود نکرد و تا فرانسه نیز رفت تا گروه های مبارز خارجی و مشی آنها را بیشتر بشناسد. پس از آن بار دیگر به بیروت برگشت و از آنجا با یک محموله اسلحه به صورت قاچاق وارد ایران شد تا سازمان را از اطلاعات و امکانات مسلحانه بهره مند کند. چنین فعالیت های پردامنه ای نمی توانست مخفی بماند و علی نیز در جریان موج دستگیری های ساواک در سال 1350 به دام افتاد و در فروردین 1351 پس از محکوم شدن در دادگاه نظامی، حکم اعدام او اجرا شد.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !