امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
برای همسرم امیر|sun daughter
#1
برای همسرم امیر ...
سلام...
وقتی این نامه یا بهتر بگویم این وصیت نامه را میخوانی که من درکنارت نیستم.
و از سویی خوشحالم و از سوی دیگر ناراحت.
همیشه فکر میکردم وقتی با هم شروع کنیم قطعا فرجامی با هم نصیبمان خواهد شد.
و چرایی که مداوم از خود میپرسم که چرا این فصل زندگی مشترک توسط من تمام میشود.
گاهی فکر میکنم بعد از من تو چه میشوی... کجا میروی... چه میکنی... چه میپوشی... چه میخوری!
هست کسی برای تو غذای چینی درست کند یا سالاد فصلش با سس مخصوص را فراموش نکند؟
چه کسی برای تو پیراهن ابی اسمانی میپوشد یا موهایش را دم اسبی بالای سرش می بندد یا لنزی که تو دوست داری را در چشمهایش میگذارد.
خیلی فکر میکنم چرا غول بی شاخ و دم مرض لاعلاج به سراغ من امد ... خیلی فکر میکنم که شب گریه های تو که نمیدانم برای خودت است یا من چقدر تلخ است ...
خیلی فکر میکنم چهار ماه زندگی من و تو زهر شده است.
فکر میکنم به پاس عشق مشترک تو به مهریه ای سنگین رضایت دادی وشرط وشروط من را قبول کردی... واقعا از تو ممنونم.
همیشه کلامت این بود مهر را کی داد و کی گرفت...
من در همسایگی عزرائیلم و مهر ...!
خیلی فکر میکنم ... امیر عزیزم... همسر گرامی و مهربانم... من از مال دنیا فقط یک عشق داشتم که در این مدت زندگی نصیب تو کردم و هرچه دار و ندار احساسم بود به پای تو ریختم.
به پاس این همه محبت جز تشکر قلبی وقدر دانی حرف دیگری در وصیت نامه ام گنجانده نمیشود چرا که احساس من به توغیر قابل وصف نیست.
هرگز فکر نمیکردم با عشق شروع شود... ولی شروع شد... خودمانیم ادامه اش با دوست داشتن و عادت همراه شد...
حتما بعد از رفتن من خوشحال میشوی که دیگر هیچ کس نیست تا غر بزند روی کاناپه ی دو نفره دراز نکش... اب را ازبطری نخور... صورتت را با استین های تی شرتت خشک نکن ... قبل از بوسیدن صورت مسواک بز ن . .. و و و...
امیر عزیز ... همسرم...
ببخش که چهار ماه بیماری گریبان گیرم شد و نشد تا انطور که شایسته ی توست با تو رفتار کنم.
این نامه وقتی به دستت می رسد که من نیستم.
دلم میخواست مرگ اخرین چیزی باشد که من و تو را از هم جدا میکند ... ولی انگار نشد.
صیغه نامه ات با صمیمی ترین دوست من در کشوی سوم کمد مخفی درست جایی که لباس عروسم را اویخته بودم شوک بزرگی بود.
شاید فکرش را نمیکردی ادمی که منتظر رخت کفنش باشد دلش بخواهد یک بار دیگر لباس عروسی اش را بپوشد ...
شاید فکرش را نمیکردی مرگ مارا از هم جدا نکند ...
و حتی مطمئنم وقتی این نامه را میخوانی فکرش را نمیکردی که باید تمام مهریه ی من را تمام و کمال پس بدهی! چون تو قبول کردی و من حالا مهرم را میخواهم.
امیرم ... همسر دیروز من...
درخواست جدایی دادم...
چهار ماه تلاش من برای سلامتی مثمر ثمر بود وببخش که با تمام تفکرات تو متضاد بود . تو میخواستی من بمیرم و ... نشد! ... برای تو و بهترین دوستم ارزوی سعادت دارم...
این نامه و اخرین ازمایشم که سلامتی من را گواه است به انضمام احضاریه ی دادگاه با هم به دست تو خواهد رسید.
زودتر منزلی که تو برای تولدم به نامم زدی را تخلیه کن . میخواهم زندگی دوباره ای که خدا به من هدیه داد را از نو بسازم.
با عشق شروع شد... بادوست داشتن ادامه داشت ... با نفرت تمام میشود.
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان راه حل ساده برای مشکلات بزرگ! AsαNα 3 206 ۲۸-۱۰-۹۶، ۰۷:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب
Rainbow رازی برای شادی !! صنم بانو 2 249 ۱۴-۰۸-۹۶، ۱۲:۴۹ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  برای پیشرفت نیازی به درگیری با دیگران نیست !! خانوم معلم 2 338 ۱۰-۰۷-۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان