۰۸-۰۴-۹۲، ۰۲:۵۷ ب.ظ
بعضی وقتا
بعضی وقتا
وقتی خوب نیستی و احساس میکنی
تو زندگی خرد شدی…
به آخر خط رسیدی…
و افسردهای…
از دست عالم و آدم شاکی هستی
گیر کردی…
چه کار باید بکنی؟
گریه و زاری؟
عصبانی شدن!؟ مثل یه غول بیابونی!!!؟
نه!
حتی با احساس غم…
حماقت…
تنهایی و غمگینی…
گناه…
ترس…
حقارت…
و همه احساسهای بد
یادت باشه…
یکی نگرانته، به نظر اون تو بینظیری
بـزرگـی…
خیلی زیبایی و پتانسیل داری…
و دوستت داره!
اون درِ قلبت رو میزنه و میخواد وارد زندگیت بشه…
با تکرار این دعا اونو به خونه قلبمون دعوت کنیم:
خدا جون، همچون خورشید گرمم کن!
بعضی وقتا
وقتی خوب نیستی و احساس میکنی
تو زندگی خرد شدی…
به آخر خط رسیدی…
و افسردهای…
از دست عالم و آدم شاکی هستی
گیر کردی…
چه کار باید بکنی؟
گریه و زاری؟
عصبانی شدن!؟ مثل یه غول بیابونی!!!؟
نه!
حتی با احساس غم…
حماقت…
تنهایی و غمگینی…
گناه…
ترس…
حقارت…
و همه احساسهای بد
یادت باشه…
یکی نگرانته، به نظر اون تو بینظیری
بـزرگـی…
خیلی زیبایی و پتانسیل داری…
و دوستت داره!
اون درِ قلبت رو میزنه و میخواد وارد زندگیت بشه…
با تکرار این دعا اونو به خونه قلبمون دعوت کنیم:
خدا جون، همچون خورشید گرمم کن!