امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهترین انیمیشن‌های کوتاه تاریخ
#1
برترین ها - احسان درخشنده:
 
شناسنامه‌ی اثر
 
  • نام اصلی: One Man Band
  • کشور تولیدکننده:‌ آمریکا
  • شرکت تولیدکننده: پیکسار انیمیشن استودیوز (Pixar Animation Studios)
  • کارگردان: اندرو جیمنز (Andrew Jimenez) / مارک اندروز (Mark Andrews)
  • سال تولید: 2005 میلادی
  • مدت زمان: 4 دقیقه
  • ژانر: کمدی، موزیکال
[عکس: 1507061_742.jpg]
 
خلاصه داستان
 
دختری خردسال، قصد دارد برای برآورده شدن آرزویش،‌ سکه‌ای را درون حوض واقع در مرکز شهر بیاندازد. در همین حین، سر و کله‌ی یک نوازنده‌ی دوره‌گرد پیدا می‌شود. نوازنده یک‌تنه چندین ساز را با هم می‌نوازد و دختر کوچولو را ترغیب می‌کند تا سکه‌اش را به او ببخشد. دختر تا آستانه‌ی بخشیدن سکه پیش می‌رود اما ناگهان، سر و کله‌ی یک نوازنده‌ی دیگر پیدا می‌شود که او هم چشم به سکه‌ی دخترک دارد. رقابت دو نوازنده بالا می‌گیرد و...
جوایز و افتخارات
1. نامزد کسب جایزه‌ی اسکار در بخش بهترین انیمیشن کوتاه / سال 2006 میلادی
2. برنده‌ی «جایزه‌ بزرگ پلاتین» (Platinum Grand Prize) از «فستیوال فیلم آینده» (Future Film Festival)، بولونیا، ایتالیا / سال 2006 میلادی
درباره‌ی اثر
در اعتقادات و باورهای بعضی از سُنن و آیین‌ها، نیت کردن و انداختن سکه در آب می‌تواند موجب بر‌آورده شدن آرزوی قلبی شود. داستان انیمیشن «گروه موسیقی یک نفره» نیز، دقیقاً از همین نقطه آغاز می‌شود. دختری می‌خواهد پول خود را نذرِ برآورده شدن آرزو کند ولی دو نوازنده‌ی سمج در سر راه او سبز می‌شوند و برای تصاحب سکه، تمام توان و استعداد خود را به کار می‌گیرند. کمپانی «پیکسار» بارها ثابت کرده که سلیقه‌ی مخاطبان را به خوبی می‌شناسد. علاوه بر تولید انیمیشن‌های بلند سینم ایی، این کمپانی در زمینه‌ی تولید انیمیشن‌های کوتاه نیز بسیار سرآمد و برجسته است. «گروه موسیقی یک نفره» نیز یکی از همین آثار است که در سال 2005 میلادی منتشر شد و تحسین بسیاری از منتقدان و تماشاگران را برانگیخت.
یکی از ویژگی‌های اصلی آثار «پیکسار»، توجه ویژه به جزییات گرافیکی و تصویری است. «گروه موسیقی یک نفره» نیز از این قاعده مستثنی نیست. شخصیت‌ها،‌ فضاها، و سازها و آلات موسیقی همگی در کمال ظرافت و هنر طراحی شده‌اند. حتی اکنون، پس از گذشت سالیان دراز از انتشار «گروه موسیقی یک نفره»، هنوز هم تماشاچی می‌تواند از ظرافت‌های گرافیکیِ اثر لذت ببرد. طراحی اِلمان‌ها همگی در خدمت تداعی حال و هوای اروپا در دوره‌ای نزدیک به دوره‌ی رنسانس است. در این میان، بسیاری از سرنخ‌های اثر، حاکی از آن هستند که احتمالاً کشور ایتالیا، محل حادث شدن داستان است. دیگر ویژگی بارز «گروه موسیقی یک نفره»، موسیقی متن اثر است. قطعاً هنگامی که سوژه مرتبط با موسیقی باشد، باید از موسیقی جذاب و مخاطب‌پسند برای راضی نگه داشتن تماشاچی بهره برد. در همین راستا، پیکسار با بهره‌گیری از هنر یک آهنگساز برجسته به نام «مایکل جاکینو» (Michael Giacchino)، تقابل و رقابتی جالب بین دو نوازنده‌ی دوره‌گرد برقرار کرده است.
طبق داستان انیمیشن، یکی از نوازندگان به سازهای کوبه‌ای و بادی مسلط است و نوازنده‌ی دیگر به سازهای زهی. در این میان، اوج کار هنگامی نمایان می‌شود که این دو نوازنده، در کنار هم، یک قطعه‌ی موسیقی شاهکار را پدید می‌آورند. دیگر موردی که در اثر چشمگیر به نظر می‌رسد، مسئله‌ی خلاقیت است. کارگردانان اثر، یعنی «مارک اندروز» و «اندرو جیمنز»، بخش عمده‌‌ای از خلاقیت خود و تیم سازنده را در قالب طراحی سازها و آلات موسیقی گنجانده‌اند. سازهایی که هر چه از انیمیشن می‌گذرد، بیشتر و بیشتر تعجب مخاطبان را بر می‌انگیزند. در پایان، اگر بخواهیم «گروه موسیقی یک نفره» را به طور خلاصه معرفی کنیم، باید بگوییم: «خلاقانه، جذاب و دوست‌داشتنی».
 
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
[عکس: 1497018_881.png]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
شناسنامه‌ی اثر
 
  • نام اصلی: LOU
  • کشور تولیدکننده:‌ آمریکا
  • شرکت تولیدکننده: پیکسار انیمیشن استودیوز (Pixar Animation Studios)
  • کارگردان: دِیو مالینز (Dave Mullins)
  • سال تولید: 2017 میلادی
  • مدت زمان: 7 دقیقه
  • ژانر: کمدی
 
[عکس: 1515887_478.jpg]
 
خلاصه داستان
 
در یک مدرسه‌ی ابتدایی، جعبه‌ای وجود دارد که حاوی اشیاء گمشده‌ی دانش‌آموزان است. درون این جعبه، موجودی عجیب و هیولامانند زندگی می‌کند که هنوز هیچ کس آن را از نزدیک ندیده است؛ البته هیچ کس، به غیر از بچه قُلدر مدرسه یعنی «جِی.جِی.» (J.J.). حال، سؤالی که وجود دارد این است که موجود اسرار‌آمیز چه هویتی دارد و جِی‌جِی چگونه با او تعامل می‌کند؟
جوایز و افتخارات
- نامزد کسب جایزه‌ از «جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم سان فرانسیسکو» (San Francisco International Film Festival) در بخش «بهترین اثر خانوادگی» / سال 2017 میلادی
- نامزد کسب جایزه از «جشنواره‌ی فیلم اِس‌اِکس‌اِس‌دبلیو» (SXSW Film Festival) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2017 میلادی

درباره‌ی اثر
تازه‌ترین انیمیشن کوتاه ساخت شرکت «پیکسار»، باز هم نگاه‌های مثبت را به سمت خود جلب کرده است. «لو» انیمیشنی است که همزمان با اکران انیمیشن سینم ایی «ماشین‌ها 3» (Cars 3) منتشر گردید و توانست تحسین بسیاری از مخاطبان و منتقدان را متوجه خود سازد.
همان طور که احتمالاً در بخش «خلاصه داستان» ملاحظه فرمودید، شخصیت محوری انیمیشن، موجودی هیولامانند به نام «لو» (LOU) است. بهتر است ابتدا از نام این شخصیت آغاز کنیم. در سرتاسر دنیا، در بسیاری از اماکن عمومی، بخش‌ها و مکان‌هایی تدارک دیده شده است که افراد، در صورت پیدا کردن شِیئی که صاحب آن مشخص نیست، آن را در این مکان‌های خاص قرار می‌دهند. در ایران، ما این بخش‌ها را تحت نام «بخش اشیاء گمشده» می‌شناسیم و در کشورهای انگلیسی ‌زبان، آن‌ها را با نام «گمشده و پیدا شده» (Lost and Found) می‌شناسند. حال، نکته‌ای که در انیمیشن پیکسار، مورد توجه قرار گرفته ، بازی کلامی با همان عبارت انگلیسیِ عنوان است؛ حروف «L»، «O» و «U» پشتِ سرِ هم قرار گرفته‌اند تا نام هیولای داستان تعیین شود. اگر می‌خواهید بهتر متوجه منظور ما شوید، در هنگام تماشای انیمیشن، به نوشته‌ی روی جعبه‌ی اشیای گمشده توجه کنید.
«لو» برخلاف هیولاهای کلاسیک دنیای سینم ا، اصلاً موجودی ترسناک و رُعب‌آور نیست. اتفاقاً کاملاً برعکس، او موجودی دل‌رحم و مهربان است که بچه‌ها را بسیار دوست دارد و علاقه دارد آن‌ها را خوشحال ببیند. همواره،‌ پس از اتمام زنگ تفریح، لو به طور مخفیانه در حیاط مدرسه گشت می‌زند و اشیای گمشده‌ی کودکان را جمع‌آوری کرده و درون جعبه‌ی مخصوص می‌ریزد تا با فرا رسیدن زنگ تفریح بعدی، بچه‌ها بتوانند وسایل خود را پیدا کنند.
گرهِ داستان از آنجا شکل می‌گیرد که سر و کله‌ی یک پسربچه‌ی قُلدر و زورگو به نام «جِی‌جِی» پیدا می‌شود. جی‌جی وسایل سایر بچه‌ها را با زور و فریب تصاحب می‌کند و آن‌ها را درون کوله‌پشتی کوچک خود می‌ریزد. این مسئله از چشم لو پنهان نمی‌ماند و او تصمیم می‌گیرد به جی‌جی درسی خوب یاد دهد.
طراحی شخصیتِ لو بسیار بدیع و خلاقانه است. هر یک از وسایل و اشیای کودکان، تشکیل دهنده‌ی بخشی از اندام لو هستند؛ مثلاً چشمانش، متشکل از دو عدد توپ بیسبال است. نکته‌ی قابل توجهِ دیگر در مورد این شخصیت،‌ توانایی او در زمینه‌ی تغییر شکل است؛ در سکانس مهیج تعقیب و گریز و درگیری جی‌جی با لو، این مسئله به جالب‌ترین نحو ممکن به تصویر کشیده شده است.
با تمام این تفاسیر، جزییات گرافیکی و خلاقیت‌های تصویری را نمی‌توان تنها برگ برنده‌ی انیمیشن «لو» محسوب کرد. پردازش لطیف، روانشناسانه و جذاب عناصر داستانی، دیگر عامل موفقیت این انیمیشن است. توجه به پس‌زمینه‌ی شخصیتی کاراکتری همچون «جی‌جی» که مشخص می‌کند چرا این شخصیت دارای رفتارهای ناپسند است، در کنارِ بر انگیختنِ حس عاطفه‌ و شفقت مخاطبان در صحنه‌ی پایانیِ اثر، از دیگر برگ‌های زرین انیمیشن لو به شمار می‌آید.
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
[size=14px][عکس: 1504419_808.png][/size]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
شناسنامه‌ی اثر
 
  • نام انگلیسی: Father and Daughter
  • کشور تولیدکننده:‌ هلند، انگلستان، بلژیک
  • شرکت تولیدکننده: انجمن حرفه‌ای فیلمسازی سینه ‌ته (CinéTé Filmproductie BV)
  • کلودرانر ‎‪‎(Cloudrunner Ltd.)‬
  • سال تولید: 2000 میلادی
  • مدت زمان: 9 دقیقه
  • ژانر: درام (عاطفی)
[عکس: 1523074_299.jpg]
خلاصه داستان
 
یک پدر و دختر، سوار بر دوچرخه، به سوی ساحل دریا می‌روند. پس از رسیدن به ساحل، پدر دختر خردسالش را در آغوش می‌کشد و با او وداع می‌کند. زمان می‌گذرد. دختر کم‌کم بزرگ می‌شود. او همواره به محل وداع با پدر سر می‌زند تا شاید نشانی از او بیابد. انتظار دختر برای دیدار مجدد با پدر به درازا می‌کشد. بالاخره، یکی از روزها...
 
شاخص‌ترین جوایز و افتخارات
- برنده‌ی جایزه‌ از «جشنواره‌ی اسکار» در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2001 میلادی
- برنده‌ی جایزه از آکادمی فیلم بریتانیا موسوم به «بَفتا» (BAFTA Awards) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2001 میلادی
- برنده‌ی جایزه از «جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم انیمیشن اَنِسی» (Annecy International Animated Film Festival) در دو بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» و «جایزه‌ی ویژه‌ی تماشاچیان» / سال 2001 میلادی
* نکته: روی هم رفته، بیش از 20 عنوان جایزه و افتخارِ معتبرِ بین‌المللی در کارنامه‌ی انیمیشن «پدر و دختر» ثبت شده است.

درباره‌ی اثر
شاید امروزه، صنعت انیمیشن به سمت و سویی رفته باشد که اهمیتِ «گرافیک و جلوه‌های تصویری» بیش از «داستان، محتوا و سوژه» به نظر رسد. شاید امروزه، از دیدگاه بسیاری از مخاطبان، انیمیشنِ سه‌بعدی جایگاهی به مراتب بالاتر از انیمیشن دو‌بعدی داشته باشد. شاید امروزه، در آثار انیمیشنی، اهمیتِ جنبش، اکشن، حادثه، فضاهای شلوغ و پرجزییات، موسیقی‌های تند و پرضرباهنگ، رنگ‌های درخشان و شاد و عواملی از این دست، مُقدم بر هر چیز دیگر باشد. و شاید امروزه...
نمی‌خواهیم در مورد وضعیت حال و آینده‌ی انیمیشن نفوس بد بزنیم. همین الان هم آثار شاخصی هستند که رنگ و بوی صداقت، سادگی و محتوای ناب را دارند. همین الان هم برخی از آثار دوبعدی توانایی رقابت و حتی شکست هر اثر سه‌بعدی را دارند؛ چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ جلب مخاطب. ولی از حق نگذریم، برخی از انیمیشن‌های قدیمی چنان با قلب و روح آدم پیوند برقرار می‌کنند که تا سالیان سال در عمقِ جانِ آدم باقی می‌مانند. در این مجال، بر آنیم تا یکی از همین انیمیشن‌های دوست‌داشتنیِ نسبتاً قدیمی را به شما عزیزان معرفی کنیم؛ شاهکاری به نام: «پدر و دختر».
بزرگترین شاخصه‌ی انیمیشن کوتاه «پدر و دختر»، بی‌آلایشی، معصومیت و آرامش آن است. همه‌ی ما می‌دانیم که عشق پدر و دختر در زُمره‌ی بی‌بدیل‌ترین عشق‌های زمینی است. کارگردانِ انیمیشن موردِ اشاره‌ی ما، با بهره‌گیری از این حسِ نابِ به ودیعه گذاشته شده در نهادِ انسان، هم در زمینه‌ی جلب رضایت منتقدان و هم در زمینه‌ی جلب توجه مخاطبان موفق عمل کرده و اثری تحسین‌برانگیز خلق نموده است. جوایز و افتخارات فراوان انیمیشن پدر و دختر، گواه این مُدعای ماست.
«مایکل دودوک دِ ویت»‌ یا با تلفظ صحیح‌تر «میشائیل دودوک دِ ویت»، هنرمندی هلندی است که در زمینه‌ی به تصویر کشیدن احساسات و عواطف، حرف‌های بسیار برای گفتن دارد. او در بسیاری از آثار خود از رنگ‌های قهو‌ه‌ای،‌ سیاه و سفید بهره‌ی فراوان جُسته است. شاید در نگاهِ اول، استفاده‌ی فراوان از این رنگ‌ها، آدم را به یاد برخی از آثار خشک، سرد و بی‌روح هنری بیاندازد، ولی دودوک دِ ویت، با بهره‌گیریِ مناسب از این رنگ‌ها، چنان لحظاتِ احساسیِ قوی‌ای را خلق کرده است که مخاطبِ آگاه، از عمق و ژرفای صحنه‌ها متأثر و متحیر می‌گردد. از قضا، همین تکنیک خاص او - که در پدر و دختر نیز مشهود است - در افزایش تأثیرگذاری آثارش نقش به‌سزا داشته است. دیگر جلوه‌ی شاخصِ تصویری در انیمیشن پدر و دختر، بهره‌گیری ظریف و هنرمندانه‌ از نور و سایه است. کافیست انیمیشن را با کمی دقت و تأمل مشاهده نمایید تا از تقابل‌های نور و سایه لذت وافِر ببرید.
علاوه بر جنبه‌های تصویری، انیمیشن پدر و دختر از لحاظ صوتی نیز بسیار زیبا و دلنشین است. موسیقیِ ملایم اثر، هم‌خوانی و تعامل جالب و مناسبی با صحنه‌ها دارد و به خوبی فراز و نشیب‌ لحظات را منتقل می‌کند. در انیمیشن پدر و دختر،‌ به چند مقوله و مفهومِ مهم توجه ویژه شده است: «گذرِ زمان»، «هجران و فراق»، «عشق پایان‌ناپذیر» و شاید از همه مهم‌تر، «انتظار».
دودوک دِ ویت برای نمایش مفهوم «گذرِ زمان» از نمادهای گوناگون بهره گرفته است؛ «چرخشِ چرخِ دوچرخه»، «افزایش سن دختر»، «تغییرِ فصل‌ها» و حتی «تغییرِ لباسِ‌ شخصیت‌ها» - که از آن می‌توان به «تغییر مُد» در گذرِ زمان تعبیر کرد - همه نمادهایی هستند که به خوبی سپری شدنِ زمان را تداعی می‌کنند.
دیگر رویکرد مهم انیمیشن،‌ نمایش «فراق»، «عشق» و «انتظار» به زیباترین شکل ممکن است. دختر، پس از جدایی از پدر خود، بارها و بارها به محل وداع بازمی‌گردد. او به صورت خستگی‌ناپذیر، در سرما و گرما و حتی در باد و بوران شدید، از عشق خود نسبت به پدر دست نمی‌کشد و هر بار، با شور و شوق به میعادگاه می‌رود تا بلکه نشانی از محبوب خود بیابد.
انتظار دختر به درازا می‌کشد. زمان می‌گذرد و دختر پس از پیمودن مراحل گوناگون زندگی، به سن پیری می‌رسد. شور عشق، مجدد دختر را به وعده‌گاه می‌کشاند. چرخ دوچرخه از حرکت باز می‌ایستد، حتی خودِ دوچرخه هم سرنگون می‌شود. چه اتفاقی در راه است؟ این بار، کرانه‌ی دریا، تفاوتی شگرف نسبت به لحظه‌ی وداع دارد. آب دریا خشک شده، ولی انتظار دختر هنوز به پایان نرسیده. دختر پای به علفزاری می‌گذارد که پیش از این، دریایی پرآب بوده. ره می‌پیماید و ره ‌می‌پیماید. و بالاخره... انتظار به پایان می‌رسد. دختر پدر را می‌یابد، ولی به گونه‌ای متفاوت. احساسی‌ترین صحنه‌ی انیمیشن رقم می‌خورد. دختر پدر را در آغوش می‌کشد... شاید کمتر مرگ چنین زیبا تصویر شده باشد: پایان فراق و آغاز وصال...
 
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
[size=14px][عکس: 1508451_100.png][/size]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
شناسنامه‌ی اثر
 
  • نام انگلیسی: For the Birds
  • کشور تولیدکننده:‌ آمریکا
  • شرکت تولیدکننده: پیکسار انیمیشن استودیوز (Pixar Animation Studios)
  • کارگردان: رالف اِگِلستون (Ralph Eggleston)
  • سال تولید: 2000 میلادی
  • مدت زمان: 3 دقیقه
  • ژانر: کمدی
 
[عکس: 1531209_127.jpg]
 
خلاصه داستان
 
یک پرنده‌ی کوچک بر روی یک سیم تیر برق می‌نشیند. اندکی بعد، سر و کله‌ی پرنده‌ی کوچک دیگری پیدا می‌شود که او هم روی همان سیم و دقیقاً چسبیده به پرنده‌ی اول می‌نشیند. دو پرنده با هم وارد نزاع می‌شوند که کدام باید سرِ جایِ خود بنیشیند و کدام باید از آنجا برود. طولی نمی‌کشد که سیم پر از پرنده‌های کوچکی می‌شود که همه کنار هم نشسته‌اند ولی هیچ کدام طاقت مجاورت با هم را ندارند. در این اوضاع و احوال، ناگهان سر و کله‌ی یک پرنده‌ی بزرگ پیدا می‌شود که...
جوایز و افتخارات شاخص
- برنده‌ی جایزه‌ از «جشنواره‌ی اسکار» در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2002 میلادی
- برنده‌ی جایزه از «جشنواره‌ی انیمیشن و جلو‌ه‌های تصویری ونکووِر» (Vancouver Effects and Animation Festival) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه سه‌بُعدی» / سال 2001 میلادی
- برنده‌ی جایزه از «جشنواره‌ی انیمیشن انیما ماندی» (Anima Mundi Animation Festival) در بخش «اثر برگزیده» / سال 2001 میلادی

درباره‌ی اثر
بارزترین نکته پیرامون انیمیشن کوتاه «برای پرندگان»، سادگی و بی‌آلایشی آن است. برخلاف برخی از انیمیشن‌های کوتاه که در برگیرنده‌ی مفاهیم‌ و پیام‌های عمیق و پیچیده هستند، انیمیشن «برای پرندگان» بسیار سرراست و بی‌حاشیه پیام خود را به مخاطب القا می‌کند. البته باید در نظر داشت که در بسیاری از آثار، انتقال پیام در درجه‌ی دوم اهمیت قرار دارد و آنچه در اولویتِ نخست مدنظر قرار می‌گیرد، صرفاً سرگرمی‌آفرینی است. «برای پرندگان» را نیز تا حد زیاد می‌توان در همین دسته از آثار طبقه‌بندی کرد.
پیام‌های انیمیشن «برای پرندگان» را به سادگی در چند جمله می‌توان خلاصه کرد: «مسخره کردن کار زشتی است»؛ «مسخره‌کنندگان سزای اعمال خود را می‌بینند»؛ «دوستی و محبت به مراتب بهتر از کینه‌ورزی و دشمنی است»؛ «قضاوت‌ کردنِ دیگران از روی ظاهر آن‌ها، کار ناپسندی است».
همان طور که مشاهده کردید پیام‌های انیمیشن بسیار شفاف و واضح هستند و سازندگان اثر نیز هیچ تلاشی نداشته‌اند که بخواهند این پیام‌ها را در لفافه بیان کنند. البته این مسئله به هیچ وجه جزو معایب کار به حساب نمی‌یابد؛ اتفاقاً برعکس، ‌می‌توان آن را جزو محاسن کار محسوب کرد. در حقیقت، در اثری کمدی که تنها 3 دقیقه زمان برای انتقال مفهوم دارد، همین چند پیام شفاف نیز واقعاً غنیمت هستند.
یکی از جالب‌ترین نکاتِ طنز انیمیشن «برای پرندگان»،‌ به همان صحنه‌های ابتداییِ اثر باز می‌گردد. انیمیشن با نمایی از سیم‌های طویل برق آغاز می‌شود که همه‌ی آن‌ها خالی هستند. در این میان، یک پرنده‌ی کوچک از راه می‌رسد و بر روی بخشی از یک سیم می‌نشیند؛ تا این جای کار هیچ مشکلی نیست. مشکل از جایی آغاز می‌شود که پرنده‌ی دوم، پس از رسیدن، آن همه سیم خالی را ول می‌کند و مستقیم خود را به پرنده‌ی اول می‌چسباند. کسی نیست که بگوید، آخر مگر قحطی جا هست که خود را در آن یک گُله جا می‌چِپانی! بماند که سایر پرندگان نیز دقیقاً از همان پرنده‌ی دوم تبعیت می‌کنند.
سوایِ ‌از نکات طنز، همان طور که پیش‌تر اشاره شد، دوستی و محبت یکی از پیام‌هایِ شاخص اثر است. پرندگان کوچک را می‌توان نمادی از انسان‌هایی دانست که نه تنها با هم‌نوعان و هم‌کیشانِ خود سرِ سازگاری ندارند، بلکه بلافاصله در مواجهه با کسانی که اندکی با آن‌ها تفاوت دارند، گاردِ دشمنی می‌گیرند. پرنده‌ی بزرگ، صرفاً به خاطر ظاهر متفاوت خود از سوی پرندگان کوچک مورد استهزاء قرار می‌گیرد؛ او ساده‌اندیشانه و معصومانه تلاش دارد با سایرین رابطه‌ی دوستانه برقرار کند ولی پرندگان کوچک، از رویِ خودخواهی و غرور، تصمیم به طرد نمودنِ او می‌گیرند؛ اما در نهایت، این مثلِ معروفِ ایرانی است که مصداق می‌یابد: «چاه مَکَن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی.»
در انیمیشن «برای پرندگان»، جدای از جلوه‌های خوب بصری – که مشخصه‌ی بارز تمام آثار شرکت پیکسار است – جلوه‌های صوتی نیز بسیار جذاب و جالب از کار در آمده‌اند. صدای پرندگان کوچک، بسیار بانمک و دوست‌داشتنی است؛ برای آن‌ها، صدایی شبیه به صدای پرندگان «فِنچ» انتخاب شده که این صدا به خودیِ خود بامزه است (افرادی که سابقه‌ی نگهداری از فنچ‌ها را دارند، به خوبی کلام ما را در می‌یابند). از دیگر سو، صدای بم و بوق مانندِ پرنده‌ی بزرگ، تضاد و تقابلی جالب با صدای زیر و ظریفِ پرندگان کوچک دارد (در اینجا، بیشتر بوق ماشین‌های قدیمی مدنظر ماست). آنچه بسیار اهمیت دارد این است که، مفهوم و منظور پرندگان، بدون رد و بدل شدن هیچ گونه کلام و دیالوگ، به شیرینیِ هر چه تمام به مخاطب منتقل می‌گردد. واقعاً تدبیر و درایت کارگردان و سایر عوامل تولید، در توجه به اجرای صحیح این مورد، ستودنی است.
در پایان، باید مجدد خاطرنشان شویم که از انیمیشن «برای پرندگان» توقع یک اثر عمیق و فلسفی را نداشته باشید. «برای پرندگان»، در درجه‌ی اول، برای خلق تفریح، خنده و نشاط ساخته شده و انصافاً در این هدف خود بسیار موفق نیز عمل کرده است. فراموش نکنید که این اثرِ کمدی، با شوخی‌پردازی‌های ساده ولی دلنشین خود، حتی موفق به کسب جایزه‌ی اسکار گردیده است. بنابراین،‌ از اهمیت خنده و نشاط غافل نشوید.
کلام آخر
 
«محبت گوهر گرانبهايي است كه در برخي از قلب‌ها روي آن خاكستر نشسته. اين پوشش نازك را با تبسم بزُداييد تا گوهر گرانبهايي كه پنهان است آشكار شود و با درخشش خود، روح و قلب همگان را روشن سازد.»
(موریس مترلینگ، شاعر و نویسنده‌ی مشهور بلژیکی)
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
[عکس: 1513077_696.png]
 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
شناسنامه‌ی اثر
  • نام انگلیسی: The House of Small Cubes
  • کشور تولیدکننده:‌ ژاپن
  • شرکت تولیدکننده: روبات کامیونیکِیشِنز (Robot Communications)
  • کارگردان: کونیو کاتو (Kunio Katô)
  • سال تولید: 2008 میلادی
  • مدت زمان: 12 دقیقه
  • ژانر: درام
 
[عکس: 1540717_183.jpg]
جوایز و افتخارات شاخص
- برنده‌ی جایزه‌ از «جشنواره‌ی اسکار» (Academy Awards) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2009 میلادی
- برنده‌ی جایزه از «جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم انیمیشن اَنِسی» (Annecy International Animated Film Festival) در بخش جایزه‌ی «کریستال انسی» (The Annecy Cristal) / سال 2008 میلادی
- برنده‌ی جایزه از «جشنواره‌ی بین‌المللی انیمیشن هیروشیما» (Hiroshima International Animation Festival) در بخش «اثر برگزیده‌ی مخاطبان» / سال 2008 میلادی

درباره‌ی اثر
نخستین نکته‌ای که در هنگام تماشای انیمیشن کوتاه «خانه‌ای از مکعب‌های کوچک»‌ به ذهن تماشاچی خطور می‌کند، سبک متفاوت این انیمیشن نسبت به بسیاری از آثارِ انیمیشنیِ دیگر است. این مسئله هنگامی بیشتر جلب توجه می‌کند که بدانیم، یک گروه ژاپنی سازنده‌ی اثر بوده‌اند. آنچه غالباً در ذهن مخاطبان به عنوان انیمیشن‌های ژاپنی ثبت است، آثاری موسوم به «انیمه» (Anime) هستند؛ انیمیشن‌هایی دوبعدی و خوش رنگ و لعاب که شخصیت‌های آن اکثراً موهایی بلند و پرپُشت و چشمانی بسیار بزرگ‌تر از حد معمول دارند. با این حال، خانه‌ای از مکعب‌های کوچک زیاد با پیش‌فرض‌های مخاطبان سازگار نیست و هیچ نشانی از آثار انیمه ندارد.
به باور بسیاری از کارشناسان انیمیشن، سبک متفاوت انیمیشن مورد بحث ما، به هیچ وجه نشانه‌ی ضعف آن نیست. کارگردان (کونیو کاتو)، آگاهانه سبکی را انتخاب کرده که احساس داشته به کمک آن، بهتر می‌تواند مفهوم و پیام مورد نظر خود را انتقال دهد. به بیان دیگر، می‌توان این گونه گفت که آنچه باعث جلب رضایت گسترده‌ی تماشاچیان و منتقدان شده، جلوه‌های گرافیکی و بصری اثر نیستند، بلکه این امر، حاصل خلقِ مضمون و داستانی زیبا و عمیق است؛ داستانی که احساسات مخاطبان را درگیر خود ‌می‌سازد و آن‌ها را به تأمل وا می‌دارد.
اگر بزرگسال باشید و به تماشای خانه‌ای از مکعب‌های کوچک بنشینید، خیلی بعید است که با شخصیت پیرمردِ داستان احساس همدردی و هم‌ذات‌پنداری نکنید. پیرمردی که گذشته‌ای پُر فراز و نشیب را از سر گذرانده و اکنون، در تنهاییِ مطلق، صرفاً با خاطرات خود زنده است. هنگامی که پیرمرد طبقه به طبقه در ساختمانِ محلِ زندگیِ خود پایین می‌رود، در هر طبقه، بخشی از زندگی خود را جلوی چشم خود می‌بیند که در آن، در کنار همسر و خانواده‌ی خود، روزگاری خوش داشته است. پیرمرد سِیرِ زندگی خود را به صورت معکوس تجربه می‌کند و هر لحظه بیشتر از قبل، در گذشته‌ی خود فرو می‌رود.
شاید برگ برنده‌ی داستان، تصمیم‌گیری پیرمرد در انتهای اثر باشد. پس از رسیدن پیرمرد به نخستین طبقه و مشاهده‌ی نقطه‌‌ی سرآغاز زندگی مشترک خود با همسرش، شاید یک آن، این فکر به ذهن تماشاچی خطور ‌‌کند که مبادا پیرمرد بخواهد در همان پایین بماند و دیگر به سطح آب، یا به بیان دیگر، به سطح زندگی باز نگردد؟! نکند پیرمرد از زندگی خسته و ملول شده باشد؟! نکند او به نقطه‌ی قطع امید رسیده باشد؟! با تمام این تفاسیر، پایانِ اثر، پاسخی مثبت و شیرین به تمامی این سؤال‌ها می‌دهد. لحظه‌ای که پیرمرد پشت میز شام نشسته و دو لیوان نوشیدنی می‌ریزد را می‌توان یکی از شاعرانه‌ترین صحنه‌های تاریخ انیمیشن دانست.می‌توان گفت که پیرمرد زنده است، تا زمانی که امید زنده است.
پیرمرد دل‌خسته‌ است ولی یاد و خاطرات همسر و خانواده‌اش، مشوق و نیرویی مضاعف برای تداوم زندگی اوست. همه‌ی ما بارها این مَثَل رایج را شنیده‌ایم که: «از دل برود هر آن که از دیده برفت» ولی در مورد پیرمرد زنده‌دل داستان شاید بهتر باشد که بگوییم: «از دل نرود هر آن که از دیده برفت». دیوارِ مملو از عکسِ اتاقِ پیرمرد، نشان می‌دهد که او علی‌رغم کهولت سن و دل‌خستگی، هنوز دل‌مُرده نیست؛ و چه خوب است که آدم علی‌رغمِ تمامیِ تلخی‌ها و مَرارت‌های زندگی، دل‌مُرده نباشد!
 
خلاصه داستان
 
 
در شهری آب‌گرفته، پیرمردی زندگی می‌کند که برای تداوم بقا در محل زندگی خود، مجبور است هر از چندگاه، طبقه‌ای جدید بر روی بام خانه‌ی خود اضافه کند؛ به همین خاطر است که این خانه‌ از دور، شبیه به مکعب‌های کوچکِ رویِ هم به نظر می‌رسد. روزی از روزها، پیرمرد متوجه می‌شود که سطح آب باز هم بالاتر آمده و باید به فکر چاره‌ای باشد. طبق عادت سالیان پیش، پیرمرد طبقه‌ای را بر روی خانه‌ی خود بنا می‌کند تا از آب‌گرفتگیِ محلِ زندگی‌اش در امان بماند.
 
پس از تکمیل مراحل ساخت و ساز، پیرمرد شروع به اسباب کشی می‌کند اما در همین حین، پیپ مورد علاقه‌اش از دستش رها شده و به طبقه‌ی پایینتر که کاملاً آب‌گرفته است، سقوط می‌کند. تلاش پیرمرد برای خریدن یک پیپ جدید که به خوبیِ پیپِ سابقش باشد بی‌نتیجه می‌ماند و او تصمیم می‌گیرد با خریدن یک دست لباسِ غواصی، شخصاً به جستجوی پیپ گمشده‌اش برود. در حین جستجو برای پیدا کردن پیپ، خاطرات تلخ و شیرین پیرمرد زنده می‌گردد و همین امر سبب می‌شود تا او هر چه بیشتر در اعماق آب فرو رود...
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
[size=14px][عکس: 1522376_131.png][/size]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
شناسنامه‌ی اثر
 
  • نام انگلیسی: Presto
  • کشور تولیدکننده:‌ آمریکا
  • شرکت تولیدکننده: پیکسار انیمیشن استودیوز (Pixar Animation Studios) / والت دیزنی پیکچرز (Walt Disney Pictures)
  • کارگردان: دوگ سوییتلند (Doug Sweetland)
  • سال تولید: 2008 میلادی
  • مدت زمان: 5 دقیقه
  • ژانر: کمدی
افتخارات شاخص
- نامزد کسب جایزه‌ از «جشنواره‌ی اسکار» (Academy Awards) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2009 میلادی
- نامزد کسب «جایزه‌ی آنی» (Annie Award) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 2009 میلادی

درباره‌ی اثر
انیمیشن کوتاه و سه‌بعدیِ «اَجی مَجی لاتَرَجی» یا «پرِستو» (Presto)، اثر خیلی پیچیده‌ای نیست؛ خیلی زود سراغِ اصلِ مطلب می‌رود و بیننده را درگیرِ زد و خوردهای کمدیِ داستان می‌کند. با این که از لحاظ تکنیکِ ساخت، اجی مجی لاترجی را جزو آثار مدرن باید به حساب آورد، ولی از لحاظ محتوا و پرداختِ داستانی، شباهت زیادی به انیمیشن‌های کلاسیکِ دوبعدی دارد. به وضوح می‌توان ردّپای شوخی‌های آثاری نظیرِ «تام و جری» و «باگز بانی» را در اثر دید، البته از آن‌جایی که پردازش لحظات بامزه در نهایتِ دقت و ظرافت انجام شده است، مخاطب چندان با احساسِ تکراری بودن مواجه نمی‌شود.
بارزترین ویژگی اجی مجی لاترجی، ضرباهنگ سریع وقوع اتفاقات و حوادث است. شوخی‌ها و پیشامدهای داستان، به قدری سریع و مسلسل‌وار به تصویر کشیده می‌شوند که مخاطب، به جز خندیدن و لذت بردن از حال و هوای انیمیشن، فرصتی دیگر برای فکر و تأمل نمی‌یابد. البته از آنجایی که با یک اثرِ کمدیِ کوتاه و فقط 5 دقیقه‌ای مواجه هستیم، این مسئله اصلاً نقطه‌ی ضعف به شمار نمی‌آید و اتفاقاً جزو نقاط قوتِ اثر محسوب می‌گردد.
از لحاظ جزییات گرافیکیِ صحنه‌ها و شخصیت‌ها، اجی مجی لاترجی شباهت زیادی به انیمیشن سینم ایی «موش سرآشپز» یا «راتاتویی» (Ratatouille) دارد که یکی دیگر از آثارِ تولید شده توسط استودیوی «پیکسار» است. این شباهت‌ها اصلاً اتفاقی نیستند؛ دست‌اندرکاران تولیدِ انیمیشن اجی مجی لاترجی بسیاری از اِلِمان‌های بصری خود را از انیمیشن موش سرآشپز وام گرفته‌اند که یک سال پیش (سال 2007)‌ روانه‌ی اکران گردیده بود.
در بین جلوه‌های تصویری و گرافیکی، طراحی زیبا و دوست‌داشتنیِ شخصیت خرگوش یا همان «اَلِک اَزَم»، قطعاً یکی از برگ‌های برنده‌ِ‌ی انیمیشن اجی مجی لاترجی است. شخصیت‌پردازی الک، از لحاظ دقت در طراحی بافت موها، شکل و شمایلِ ظاهری، و حالات چهره‌ی منحصر به فرد، کاملاً شایسته‌ی تحسین است که این امر، نشان از صرفِ وقت و انرژی زیاد برای خلق کیفیتی درخورِ ستایش دارد. البته از حرکات، واکنش‌ها و حالات چهره‌ی شعبده‌باز یا «پرِستو» هم نباید غافل شد. فراموش نکنید که بخش عمده‌ی طنز داستان، بر عهده‌ی این شخصیت است؛ بلاهایی که بر سرِ او نازل می‌شوند و شیطنت‌هایی که از سوی او بروز پیدا می‌کنند، قطعاً در خلق فضای شادی‌آفرینِ انیمیشن، برجسته‌ترین نقش را دارند.
در مجموع، انیمیشن اجی مجی لاترجی اثری است که باید صرفاً‌ از تماشای آن لذت برد. در برخی از آثار کمدی، چندان نباید به دنبال مفهوم و پیام خاص بود. این انیمیشن نیز یکی از همین قبیل آثار است که صرفاً در هنگام تماشای آن، باید از لحظات شاد و جذابیت‌های بصریِ اثر لذت برد. اگر دوست دارید برای دقایقی از دغدغه‌ها و پیچیدگی‌های زندگیِ روزمره فارغ شوید، تماشای انیمیشن خنده‌دارِ اجی مجی لاترجی را به شما عزیزان توصیه می‌کنیم.
 
خلاصه داستان
 
شعبده‌بازی به نام «پرِستو دی‌جیوتاجیونه» (Presto DiGiotagione) به خاطر تردستی‌های خارق‌العاده‌ای که به واسطۀ کلاه جادویی‌اش انجام می‌دهد مشهور است. وی برای انجام برخی از شگردهای خود، از یک خرگوش به نام «اَلِک اَزَم» (Alec Azam) کمک می‌گیرد. یک بارِ دیگر شب نمایش فرا می‌رسد.
 
شعبده‌باز به دلیل ضیق وقت فرصت نمی‌کند وعده‌ی غذایی خرگوش (یک عدد هویج) را به او بدهد. پرِستو به روی صحنه می‌رود و خرگوش را نیز با خود به همراه می‌بَرَد. نمایش آغاز می‌شود. خرگوش که از گرسنگی رَنجور است، از همکاری با شعبده‌باز سر باز می‌زند و با لجبازی هویج خود را طلب می‌کند. در نقطه‌ی مقابل، شعبده‌باز که آبروی خود را در خطر می‌بیند، تصمیم می‌گیرد به خواستِ خرگوش تن در ندهد؛ او تلاش می‌کند به اجبار خرگوش را راضی به همکاری کند. نهایتاً، کشمکش بالا می‌گیرد و...
 
 
 
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
[size=14px][عکس: 1538132_664.png][/size]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
انیمیشن کوتاه «راهب و ماهی» روایتگر سرگشتگی یک راهب است که برای صید یک ماهی دست به هر کاری می‌زند اما سرانجام...

برترین ها - احسان درخشنده: 
شناسنامه‌ی اثر
 
  • نام انگلیسی: The Monk and the Fish
  • کشور تولیدکننده:‌ فرانسه
  • شرکت تولیدکننده: فولیماژ (Folimage)
  • کارگردان: میشائیل دودوک دِ ویت (Michaël Dudok de Wit)
  • سال تولید: 1994 میلادی
  • مدت زمان: 6 دقیقه
  • ژانر: کمدی، معناگرا
 
[عکس: 1554011_547.jpg]
 
خلاصه داستان
 
انیمیشن کوتاه «راهب و ماهی» روایتگر سرگشتگی یک راهب است که برای صید یک ماهی دست به هر کاری می‌زند اما سرانجام...
جوایز و افتخارات شاخص
- نامزد کسب جایزه‌ از «جشنواره‌ی اسکار» (Academy Awards) در بخش «بهترین انیمیشن کوتاه» / سال 1995 میلادی
- برنده‌ی «جایزه‌ی سزار» (César Award) در بخش «بهترین فیلم کوتاه» / سال 1996 میلادی
- برنده‌ی جایزه از «جشنواره‌ی بین‌المللی انیمیشن هیروشیما» (Hiroshima International Animation Festival) / سال 1996 میلادی

درباره‌ی اثر
در عالَم طبیعت گاه پیش می‌آید که جای صیاد و صید با هم عوض ‌می‌شود. یعنی چه؟ یعنی صیادی که قصد شکارِ یک صید را دارد، گاهاً خود اسیر صید ‌می‌گردد و حتی جان خود را در این راه از دست می‌دهد. در انیمیشن «راهب و ماهی» ما درست با همین قضیه روبرو هستیم؛ البته صیاد ما به شیوه‌ی فیزیکی اسیر صید نمی‌شود؛ جنس اسارت او به گونه‌ای دیگر است.
در نزدیکی یک صومعه برکه‌ای وجود دارد که آب آن از طریق آبراهه‌های گوناگون به جاهای مختلف منتقل می‌شود و سایرین از این آب بهره‌مند می‌‌گردن د. روزی از روزها، راهبی در کنار برکه به تماشای منظره مشغول است که در همین حین، سر و کله‌ی یک ماهی سرزنده و بازیگوش پیدا می‌شود. از آنجایی که پیش‌تر در آن برکه هیچ ماهی‌ای مشاهده نشده بود، راهب عزم خود را جزم می‌کند که ماهی را شکار کند. او برای رسیدن به مقصود خود راه‌های گوناگون را می‌آزماید؛ از قلاب ماهیگیری گرفته تا تور ماهیگیری؛ اما تلاش‌های او هر بار بی‌ثمر می‌ماند.
راهب که در ابتدا به قصد تَفَنّن عزم شکار ماهی را داشت، با گذرِ زمان این مسئله را بسیار مهم‌تر از یک تفریح قلمداد می‌کند. ذهن او به قدری درگیرِ شکار ماهی می‌گردد که حتی از خواب و زندگی باز می‌ماند. اما این ماهی مگر چه ماهیتی دارد که راهب را تا این اندازه به خود جذب کرده است؟
در نگاه عادی، ماهی هیچ ویژگی خاصی ندارد؛ با یک ماهی کاملاً معمولی طرف هستیم که نه رنگ و لعاب خاصی دارد و نه ظاهر زیبا و دلفریب. پس چه چیز سبب کشش غیرعادی راهب به سمت ماهی‌ است؟ همین پرسشِ به ظاهر ساده، رفته رفته نگرش راهب را به زندگی عوض می‌کند و او را با ابعاد جدیدی از عالَم هستی آشنا می‌سازد.
راهب که در ابتدا تنها در پی شکار ماهی بود، کم کم با ماهی اُنس می‌گیرد؛ با ماهی همراه می‌شود؛ به دنیای ماهی ورود پیدا می‌کند؛ و در نهایت، از گوشه‌ای از اسرار عالَم معنا سر در می‌آورد. گویی ماهی نمادی از گوهر حقیقت است که آسان به دست نمی‌آید ولی وقتی کسی بر آن دستیابی پیدا کند، دیگر عالم مادی برای او هیچ ارزشی ندارد. اُنسِ راهب با ماهی تا بدانجا پیش می‌رود که در انتهای اثر می‌ّبینیم راهب با احترام برای ماهی در می‌گشاید. و چه زیبا اثر به پایان می‌رسد؛ راهب و ماهی، از دو دنیای کاملاً متفاوت، به یک دنیای مشترک وارد می‌گردن د؛ وصالِ راهب و ماهی، مثل وصال انسان به حقیقت است. چنان راهب و ماهی با هم در آمیخته می‌شوند که انگار دیگر با دو وجود مجزا سر و کار نداریم؛ بله، در پایان، راهب و ماهی هر دو یکی هستند.
نکته‌ی دیگری که در اثر به آن اشاره می‌شود این است که کشف حقیقت لیاقت لازم دارد. آن طور که در تصاویر می‌بینیم، هنگامی که راهب دوستانش را برای مشاهده‌ی ماهی و کمک برای به دام انداختن آن دعوت می‌کند، هیچ کدام از آن‌ها موفق به تماشای ماهی نمی‌شوند؛ آن‌ها حرف راهب را باور نمی‌کنند و نسبت به حقیقتِ وجودی ماهی بی‌توجه و ناآگاهند. گویی تنها راهب به درجه‌ای از کمال رسیده که می‌تواند ماهی را به چشم ببیند.
از داستانِ فوق‌العاده زیبا و پُرمعنای انیمیشن «راهب و ماهی» که بگذریم، بی‌انصافی است اگر اشاره‌ای به موسیقیِ دلنشینِ آن نکنیم. موسیقیِ اثر همه چیز در خود دارد؛ به موقع آرام و تأمل‌برانگیز است، به موقع پُرشور و هیجانی است و به موقع خُنثی و خاموش است. هماهنگیِ موسیقی با حرکات راهب و ضرباهنگ اتفاقات، یکی از شاخصه‌های دوست‌داشتنیِ انیمیشن «راهب و ماهی» است.
در پایان، باید اشاره کنیم که باری دیگر با یک اثر درخشان از «میشائیل دودوک دِ ویت» (یا به تلفظ دیگر «مایکل دودوک دِ ویت») روبرو هستیم. طبق معمول، این کارگردان قصد ندارد با رنگ و لعاب، جلوه‌های پیچیده‌ی تصویری و اِفِکت‌های صوتیِ آنچنانی مخاطب را به خود جلب کند. او به شیوه‌ی ساده، بی‌آلایش و صادقانه‌ی خود به روایت داستان می‌پردازد و به جای اینکه بیننده را درگیرِ جذابیت‌های کاذب نماید، او را به عالمِ درونیِ قصه فرو بُرده و به تأمل وا می‌دارد. نظیرِ این اتفاق را عیناً در یکی دیگر از آثار موفق این کارگردان به نام «پدر و دختر» (Father and Daughter) نیز می‌توانیم مشاهده کنیم (انیمیشن «پدر و دختر» در سومین شماره از سری مطالب «بهترین انیمیشن‌های کوتاه تاریخ» مورد بررسی قرار گرفته و در همین سایت «برترین‌ها»‌ قابل دسترسی است). این ویژگیِ مشترک می‌تواند نشان‌دهنده‌ی این باشد که دودودک دِ ویت کارگردانی صاحبِ سبک و بینش خاص است؛ سبک و بینشی که مخاطبِ آگاه به خوبی با آن ارتباط برقرار می‌کند. جدای از مخاطبان، منتقدان و کارشناسان نیز نگاهی مطلوب به آثار این کارگردان دارند؛ کسب افتخارات و جوایز فراوان از جشنواره‌هایِ گوناگونِ بین‌المللی، گواه این مدعاست.
  
 
 
 
[عکس: 1554010_830.png]
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ۱۰ دیالوگ آغازین برتر فیلم‌های [color=#ff0000]سینم[/color] ایی صنم بانو 2 409 ۲۹-۰۴-۱، ۱۲:۲۵ ق.ظ
آخرین ارسال: هویدا مهرزاد
  نوستالژیک‌ترین سریال‌های خارجی تلویزیون صنم بانو 5 497 ۱۴-۰۶-۰، ۰۵:۳۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  شکست‌خورده‌های تلویزیون تا اینجای ۱۴۰۰ صنم بانو 1 287 ۱۲-۰۶-۰، ۰۵:۲۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
5 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۰-۱۱-۹۶, ۰۹:۵۱ ب.ظ)، صنم بانو (۱۱-۱۱-۹۶, ۰۷:۰۷ ب.ظ)، AsαNα (۱۰-۱۱-۹۶, ۱۰:۴۱ ب.ظ)، d.ali (۰۳-۱۱-۹۶, ۰۴:۳۰ ب.ظ)، taranomi (۱۰-۱۱-۹۶, ۱۰:۴۶ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان