۳۰-۱۱-۹۶، ۰۶:۵۹ ب.ظ
مجله پنجره خلاقیت: پیش از آن که وارد اصل مقاله شوم، بهتر است پرسش مطرح شده در تیتر را دقیق تر بپرسم: بهترین جای دنیا برای پول درآوردن، برای یک «ایرانی» که حداقل دو دهه ابتدای عمرش را در ایران زندگی کرده است، کجاست؟ و پاسخ، صریح و سر راست این است: «ایران». شاید شما با این پاسخ موافق نباشید، به خصوص اگر زندگی در یک کشور دیگر را تجربه نکرده باشید. من هم قصد ندارم نظر خودم را ثابت کنم، فقط می خواهم تجربه ها و مشاهدات خودم را با شما درمیان بگذارم. مطمئنم که پس از به پایان بردن این مقاله، خودتان به بهترین پاسخ خواهید رسید.
یک ایرانی ممکن است فکر کند که اگر نتوانسته به پول و درآمد دلخواهش برسد، اشکال از این است که در ایران به دنیا آمده است و در این کشور زندگی می کند. البته درخصوص به دنیا آمدن دیگر نمی شود کاری کرد- به محض این که آدم متولد می شود دیگر کار تمام شده است و راه عقب گردی نیست! اما درخصوص کشور محل زندگی، با هزار و یک اما و اگر البته، ممکن است فرد بتواند در جایی و سرزمین دیگری رحل اقامت بیفکند؛ و برای این کار، چه جایی بهتر از کشورهای جهان اول؛ این کشورها بازار آزاد و سرمایه داری دارند؛ مخصوصا آمریکا که اصلا ادعایش این است که سرزمین فرصت هاست. هرچه نباشد، «سیلیکون ولی» در این کشور است که از دل آن اپل و مایکروسافت و گوگل و فیس بوک و خیلی شرکت های دیگر متولد شده اند که امروزه هر کدام، از حیث تعداد کاربر و میزان نقدینگی، برای خودشان کشوری هستند.
دارا خسروشاهی مدیر عامل شرکت اوبر
آن قدر که مثلا می شنوی فیس بوک قرار است در انتخابات آلمان کمک حال دولت این کشور باشد تا آگهی ها و پست های درج شده در این شبکه اجتماعی، جهت گیری نسبت به یک جناح و حزب سیاسی خاص نداشته باشد. همین طور دیده ایم که خیلی از ایرانی های موفق، سر از آمریکا درآورده یا با تحصیل و کار در این کشور، پله های موفقیت را طی کرده اند. اصلا افسانه ای هست که پدربزرگ ها شب یلدا، وقتی همه دور کرسی نشسته اند، تعریف می کنند که نصف دانشمندان ناسا را ایرانی ها تشکیل می دهند. البته بعضی چیزها هم دیگر افسانه نیست. مثل «دارا خسروشاهی»، مدیرعامل جدید «اوبر» که تبار ایرانی دارد، یا «انوشه انصاری» که شرکتی میلیون دلاری را تاسیس کرد و به خاطر همان توانست هزینه سفر شخصی اش به فضا را تامین کند. افسانه اینجا ها می گوید اینها اگر ایران بودند، نهایتش در یک اداره ای، شرکتی داشتند یک کار معمولی می کردند.
اما افسانه عادت دارد که روی چیزهای کمیاب و استثنایی انگشت بگذارد. اگر این طور نباشد، یک قصه معمولی و شاید کسالت بار می شود که کسی حوصله ندارد برای گوش کردن به آن وقت بگذارد. افسانه می گوید در «خارج»، طرف می تواند با آمازون برای فروش کالاهایش همکاری کند و درصد بگیرد، یا اصلا یک کسب و کار برای خودش در ئی بی (eBay) راه بیندازد. حتی می تواند کالاهای فیزیکی ای را بفروشد که در چین تولید می شوند و در انبارهای آمازون نگهداری می شوند و برای خریداران در سراسر دنیا ارسال می شوند. یعنی طرف در خانه اش پشت لپ تاپ بنشیند، یا اصلا لپ تاپش را بردارد برود در استارباکس بنشیند و قهوه تلخ نوش جان کند و یک عالمه «دلار» درآورد. یک عالمه.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !