ارسالها: 495
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۵
اعتبار:
2,166
سپاسها: -2
16 سپاس گرفتهشده در 1 ارسال
۰۷-۰۲-۹۶، ۰۴:۴۵ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۷-۰۲-۹۶، ۰۴:۴۸ ب.ظ توسط .AtenA..)
خب خب منم میخوام اعتراف كنم
تابستون بود كه با دوستام رفتیم شهربازی ،تو راه من همينطور برای دوستام لاف میزدم كه من خیلی شجاعمو اینا
رسیدیم شهربازی، چندتا وسیله ی كم خطر نشستیم تا رسید به رنجر ،دوستامم گفتن ما میترسیم و حالمون بد میشه نمیايم ولی تو كه نمیترسی برو
حالا هركی هم از رنجر میومد پائین یا غش كرده بود یا داشت بالا میاورد
آقا منم ترسیده بودم حساااابی ولی نمیشد ديگه زیرش زد
خلاصه من با هزار ترس ولرز رفتم و ديگه بقیه اشو یادم نمیاد چون غش كردم اون بالا و حسابی آبروم پیش دوستام رفت
ديگه از اون به بعد صدام میزنن دخترشجاع!
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی...