۱۴-۰۸-۹۳، ۰۵:۱۱ ب.ظ
Roman Kaceu، متولد هشت می ۱۹۱۴ در Vilnius لیتوانی، در سال ۱۹۲۸ در سن ۱۴ سالگی
به نیس (Nice) آمد. او تحصیلات تکمیلی را در دبیرستان Masséna انجام داد و ادامهاش
را در دانشکدهی Aix-en-Provence و سپس در پاریس، جایی که لیسانس حقوق گرفت گذراند.
در ۱۹۳۵ تبعهی فرانسه شد و برای خدمت در نیروی هوایی به خدمت سربازی فرا خوانده شد.
در نوامبر همان سال در Salon-de-provence پذیرفته شد. او در مدرسهی هوایی Avord در
بین سیصد دانش آموز ممتاز شد، ولی به علت اصلیت خارجیاش، افسر خوانده نمیشود.
در ژوئن ۱۹۴۰ در Bordeaux-Mérignac بود و تصمیم داشت به نیروی فرانسوی های آزاد
ملحق شود. او به Londres ملحق شد و در یک واحد رزمنده با نام «رومن گری» (Roman
Gary )درخواست خدمت کرد. این نامی بود که او بعدها حفظ کرد. او در طول جنگ برای
ماموریتهایی فرستاده شد و در زمان آزادی فرانسه نیز حضور داشت. در این دوره او
اولین رمانش «تربیت اروپایی» (Education Européenne ) را مینویسد و منتشر میکند.
این دوره همچنین همزمان با دوره ای از سال ۱۹۴۵ است که او با «لسلی بلانش» (Lesley
Blanch (ازدواج می کند.
بعد از جنگ او وارد اسکلهی Orsay میشود. در ۱۹۵۲ منشی نماینده فرانسوی Nations-Unies
در نیویورک و سپس در لاندرس در ۱۹۵۵ می شود.
در ۱۹۵۶ کنسول عمومی فرانسه در لوس آنجلس میشود و جایزهی Goncourt را برای «ریشههای
آسمان» (Les Racines du Ciel) دریافت می کند. او تا ۱۹۶۰ همانجا می ماند و سپس به
پاریس برمی گردد. این دوره ای است که او با «جین سبرگ» (Jean Seberg) آشنا می شود.
کسی که کمی بعد همسرش میشود و صاحب دختری به نام «الکساندر دیگو گری» (Alexandre
Diego Gary) میشوند.
در ۱۹۶۷، بعد از گذراندن چند سال با نوشتن و تولید دو فیلم «پرندگان می روند که در
پرو بمیرند» (Les oiseaux vont mourir au Pérou) و «کیل» (Kill) به مدت هجده ماه در
وزارت اطلاعات مشعول کار میشود. او در سال ۱۹۷۴ «نازنازی گنده» (Gros Câlin) را با
اسم مستعار «امیل آجار» (Emil Ajar) منتشر کرد. بزرگترین ریشخند ادبی قرن بیستم در
این زمان آغاز می شود. این کتاب حس کنجکاوی را در میان ادبای پاریس برانگیخت تا
هویت «امیل آجار» را بشناسند. گری موقعیت را ثابت نگه نمی دارد و کمی بعد با «زندگی
در برابر خود» (la vie devant soi) ظاهر می شود که جایزهی( Goncourt) را در ۱۹۷۵
به دست می آورد.
او «پزودو» (Pseudo) و «هراس پادشاه سلومون» (l’Angoisse du roi Salomon) را با اسم
«آجار» منتشر میکند. او همچنین «بلیط شما تا آخر این محدوده بیشتر اعتبار ندارد»
(Au-delà de cette limite votre ticket n’est plus valable)، «درخشش زن» (Claire de
femme)، «وظیفه ی روح» (charge d’âme)، نمایشنامه ی «همسر خوب» (la bonne moitié)،
«دلقک های تغزلی» (les clowns lyriques) و «بادبادک ها» (les Cerfs-volants) را با
نام اصلی اش منتشر می کند.
کسی به راستی هویت «امیل آجار» را تا بعد از خودکشی او در دوم دسامبر ۱۹۸۰ نمیشناسد.
تشییع جنازه اش در کلیسای سن لویس (Saint-Louis) پاریس انجام میشود و براساس
خواسته اش خاکسترش در میان دریای منتون (Menton) پراکنده میشود.
در ۱۹۸۱، «گلیمرد» (Gallimard) «زندگی و مرگ امیل آجار» (Vie et Mort d’Emile
Ajar)، وصیت نامه ی ادبی رومن گری را منتشر می کند.
به نیس (Nice) آمد. او تحصیلات تکمیلی را در دبیرستان Masséna انجام داد و ادامهاش
را در دانشکدهی Aix-en-Provence و سپس در پاریس، جایی که لیسانس حقوق گرفت گذراند.
در ۱۹۳۵ تبعهی فرانسه شد و برای خدمت در نیروی هوایی به خدمت سربازی فرا خوانده شد.
در نوامبر همان سال در Salon-de-provence پذیرفته شد. او در مدرسهی هوایی Avord در
بین سیصد دانش آموز ممتاز شد، ولی به علت اصلیت خارجیاش، افسر خوانده نمیشود.
در ژوئن ۱۹۴۰ در Bordeaux-Mérignac بود و تصمیم داشت به نیروی فرانسوی های آزاد
ملحق شود. او به Londres ملحق شد و در یک واحد رزمنده با نام «رومن گری» (Roman
Gary )درخواست خدمت کرد. این نامی بود که او بعدها حفظ کرد. او در طول جنگ برای
ماموریتهایی فرستاده شد و در زمان آزادی فرانسه نیز حضور داشت. در این دوره او
اولین رمانش «تربیت اروپایی» (Education Européenne ) را مینویسد و منتشر میکند.
این دوره همچنین همزمان با دوره ای از سال ۱۹۴۵ است که او با «لسلی بلانش» (Lesley
Blanch (ازدواج می کند.
بعد از جنگ او وارد اسکلهی Orsay میشود. در ۱۹۵۲ منشی نماینده فرانسوی Nations-Unies
در نیویورک و سپس در لاندرس در ۱۹۵۵ می شود.
در ۱۹۵۶ کنسول عمومی فرانسه در لوس آنجلس میشود و جایزهی Goncourt را برای «ریشههای
آسمان» (Les Racines du Ciel) دریافت می کند. او تا ۱۹۶۰ همانجا می ماند و سپس به
پاریس برمی گردد. این دوره ای است که او با «جین سبرگ» (Jean Seberg) آشنا می شود.
کسی که کمی بعد همسرش میشود و صاحب دختری به نام «الکساندر دیگو گری» (Alexandre
Diego Gary) میشوند.
در ۱۹۶۷، بعد از گذراندن چند سال با نوشتن و تولید دو فیلم «پرندگان می روند که در
پرو بمیرند» (Les oiseaux vont mourir au Pérou) و «کیل» (Kill) به مدت هجده ماه در
وزارت اطلاعات مشعول کار میشود. او در سال ۱۹۷۴ «نازنازی گنده» (Gros Câlin) را با
اسم مستعار «امیل آجار» (Emil Ajar) منتشر کرد. بزرگترین ریشخند ادبی قرن بیستم در
این زمان آغاز می شود. این کتاب حس کنجکاوی را در میان ادبای پاریس برانگیخت تا
هویت «امیل آجار» را بشناسند. گری موقعیت را ثابت نگه نمی دارد و کمی بعد با «زندگی
در برابر خود» (la vie devant soi) ظاهر می شود که جایزهی( Goncourt) را در ۱۹۷۵
به دست می آورد.
او «پزودو» (Pseudo) و «هراس پادشاه سلومون» (l’Angoisse du roi Salomon) را با اسم
«آجار» منتشر میکند. او همچنین «بلیط شما تا آخر این محدوده بیشتر اعتبار ندارد»
(Au-delà de cette limite votre ticket n’est plus valable)، «درخشش زن» (Claire de
femme)، «وظیفه ی روح» (charge d’âme)، نمایشنامه ی «همسر خوب» (la bonne moitié)،
«دلقک های تغزلی» (les clowns lyriques) و «بادبادک ها» (les Cerfs-volants) را با
نام اصلی اش منتشر می کند.
کسی به راستی هویت «امیل آجار» را تا بعد از خودکشی او در دوم دسامبر ۱۹۸۰ نمیشناسد.
تشییع جنازه اش در کلیسای سن لویس (Saint-Louis) پاریس انجام میشود و براساس
خواسته اش خاکسترش در میان دریای منتون (Menton) پراکنده میشود.
در ۱۹۸۱، «گلیمرد» (Gallimard) «زندگی و مرگ امیل آجار» (Vie et Mort d’Emile
Ajar)، وصیت نامه ی ادبی رومن گری را منتشر می کند.
ستایش یعنی این حسی که دارم
:)