امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیوگرافی و مصاحبه از امیرحسین رستمی | بازیگر
#1
امیر حسین رستمی از جمله بازیگران ژانر طنز سریال های تلویزیونی می باشد که طرفداران خاص خودش را دارد.شما را دعوت به خواندن مصاحبه و دیدن تصاویر امیر حسین رستمی و پسرش دعوت می کنیم.
چه سالی ازدواج کردید؟
امیر حسین رستمی:سال ۷۷ عقد و سال ۷۸ ازدواج کردم.
کم سن و سال بودید که وارد زندگی مشترک شدید؟
امیر حسین رستمی:۲۴,۲۵ ساله بودم.بعد از اینکه دانشگاهم تمام شد ازدواج کردم.
قصد ازدواج داشتید یا پیش آمد؟
امیر حسین رستمی:من از ۱۷,۱۸ سالگی قصد ازدواج داشتم(با خنده).چون آدمی نیستم که بتوانم تنهایی زندگی کنم.من از سه چیز می ترسم:تنهایی,ارتفاع و هواپیما.حتی در نوجوانی زیاد اهل بیرون رفتن و بازیگوشی نبودم.
تک فرزند هستید؟
امیر حسین رستمی:یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم,زیاد با هم خوب نبودیم چون طرز فکر جا افتاده ای داشت ولی من اینطور نیستم.
ارتباطتان با پدر و مادرتون چطور بود؟
امیر حسین رستمی:تا ۱۷,۱۸ سالگی به مادرم وابسته بودم و بعد از آن برعکس شد.حس کردم پدرم را خیلی دوست دارم و دلم براش تنگ می شود.
با همسرتان خانم پوراندخت الستی چطور آشنا شدید؟
امیر حسین رستمی:از طریق یکی از دوستان دانشگاهی ام به یکدیگر معرفی شدیم.
خانواده چقدر برای ازدواج حمایتتان کردند؟
امیر حسین رستمی:خانواده موافق اکثر تصمیم های من بودند.غیر از سفر رفتن که تکروی می کردم و سفر می رفتم تا درس بخوانم و…خانواده برای ازدواج برنامه ریزی دیگری داشتند و یکی از آنها این بود که دوست داشتند با فامیل ازدواج کنم.در مورد ازدواجم خوب و بد ماجرا را به خودم سپردند و خدایا شکر با همسرم و پسرم خوشبختم.
چقدر برای ترک دنیای تجرد و ورود به دنیای تاهل آمادگی داشتید؟
امیر حسین رستمی:آمادگی نداشتم.موقعی که ازدواج کردم تا یک سال سختی کشیدم.چون فکر می کنم آنقدر بزرگ نشده بودم که مسئولیت زندگی را بپذیرم(با خنده).
الان کنار بازیگری شغل دیگری هم دارید؟
امیر حسین رستمی:بله,بیزینس می کنم و در این زمینه بسیار عالی هستم.من جوان ترین عضو اتاق بازرگانی ایران در دبی هستم.خب دیگه اصولا آدم باهوشی هستم و کارهای بازرگانی زیادی انجام می دهم(با خنده).
وقتی با همسرتان آشنا شدید بازیگر بودید؟
امیر حسین رستمی:نه سال ۷۲ در دانشگاه هنر دوره دیدم.سال ۷۶ نزد آقای سمندریان یک دوره ای را گذراندم.بعد در دوره سربازی رهایش کردم .بازیگر شدن را دوست داشتم به خاطر اینکه می خواستم خواننده شوم!اصلا فکر نمی کردم که اولین عنصر خوانندگی یعنی صدا را ندارم(با خنده).بعد از ازدواج مدتی به خارج کشور رفتم و دوره های آموزشی بازیگری دیدم و برگشتم و کار را جدی ادامه دادم.
همسرتان موافق بودند؟
امیر حسین رستمی:بله من را تشویق کرد.چون علاقه ام را می دانست اما خواست حواسم باشد که چه کاری انجام می دهم و اینکه زندگی مان از بین نرود.
رابطه است با پسرت ارشیا چطور است؟
امیر حسین رستمی:من الان همه چیزم ارشیا است.البته وقتی ارشیا به دنیا آمد تا یک سال اول با او مشکل داشتم.
چرا؟
امیر حسین رستمی:چون مدام گریه می کرد.
این جمله را شنیده اید که به شما نمی آید پدر باشید؟
امیر حسین رستمی:خیلی زیاد.علاوه بر این شنیده ام که به من نمی آید ازدواج کرده باشم.حتی بعضی وقت ها باور نمی کنند ارشیا پسر من است و من پدر
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
امیر حسین رستمی که شاید خیلیها حتی ندانند که ازدواج کرده، پدر خوب یک پسر بامزه و شیطان به اسم آرشیا است و بر عکس پدر که دنیای بازیگری را خیلی دوست دارد، اصلا علاقهای به آن ندارد؛ البته فعلا.
[عکس: 18443_127.jpg]

یک پدر پر انرژی و سر حال که شاید خودش هم چیزی از شیطنتهای پسر کوچولوی ۷ سالهاش کم نداشته باشد. امیر حسین رستمی که شاید خیلیها حتی ندانند که ازدواج کرده، پدر خوب یک پسر بامزه و شیطان به اسم آرشیا است و بر عکس پدر که دنیای بازیگری را خیلی دوست دارد، اصلا علاقهای به آن ندارد؛ البته فعلا. آرشیا امسال وارد مدرسه شده و از این موضوع هم خیلی خوشحال است. امیر حسین رستمی بااینکه معمولا درگیر پروژههای مختلف است اما وقت زیادی را با پسرش میگذراند. گفتوگوی خواندنی شهرزاد با او را از دست ندهید.


آرشیا را لوس کردهام

اگر اشتباه نکنم زود پدر شدهاید، درست است؟

۲۸ ساله بودم که پدر شدم و به نظرم خیلی هم زود نبود. پدرم چون دیر ازدواج کرد، در ۳۷ سالگی صاحب فرزند شد. اتفاقا به نظر من، قدیمها که همه زود ازدواج میکردند پدر شدن در ۳۷ سالگی خیلی عجیب بود. من زود ازدواج کردم اما زود صاحب فرزند نشدم. ۴-۵ سالی از ازدواج من گذشت تا پدر شدم.

الان آرشیا چند ساله است؟

۷ ساله است و امسال رفته مدرسه.

این روزها خیلی بیشتر از گذشته درگیر کار شدهاید، با این حال سعی میکنید مثل گذشته برای پسرتان وقت بگذارید؟

تلاش میکنم حتما این اتفاق بیفتد، شاید مواقعی که سر کار باشم، فرصت کمتری داشته باشم اما در همان مدت کوتاه هم سعی میکنم برای پسرم کم نگذارم. مواقعی که سر فیلمبرداری نیستم وقتم به خانواده و ورزش اختصاص دارد. وقتی هم که با خانوادهام هستم همه برنامهها به آرشیا ختم میشود. جالب اینجاست که اگر یک هفته من وقت کمتری برای همراهی با پسرم بگذارم، هفته بعد، عکسالعملهای آرشیا را میبینم.

او متوجه این موضوع میشود و سعی میکند من را هم متوجه کند. کاملا میبینم که سرد رفتار میکند و تحویلم نمیگیرد، بعضی وقتها هم جواب سر بالا میدهد.

یعنی لوسش کردهاید و اگر برایش کمتر وقت بگذارید، این طور رفتار میکند؟

اگر بخواهم صادقانه بگویم، جوابم مثبت است. شاید یک جایی من از دستم در رفته و پسرم را لوس کرده باشم، اما حالا جلوی این اتفاق را میگیرم و سعی میکنم جبران کنم.

فکر میکنيد چرا پسرتان را لوس کردهاید؟

من همیشه آرزو داشتم پسر داشته باشم. با به دنیا آمدن آرشیا من به آرزویم رسیدم و شاید به همین دلیل یک مقدار در رفتارهایم با او اغراقآمیز برخورد کردم و همین موضوع باعث شد او لوس شود. بیشتر پدر و مادرها دوست دارند وقتی بچهدار میشوند کارهایی که خودشان دوست داشتند را بچههایشان انجام دهند. شاید من آن اوایل بیتجربه برخورد کردم اما الان دیگر آن طور نیستم و برای جبران تلاش میکنم.

[عکس: 18444_868.jpg]

من همیشه آرزو داشتم پسر داشته باشم. با به دنیا آمدن آرشیا من به آرزویم رسیدم و شاید به همین دلیل یک مقدار در رفتارهایم با او اغراقآمیز برخورد کردم و همین موضوع باعث شد او لوس شود


آرشیا قرار بود کیا باشد

انتخاب اسم آرشیا سلیقه چه کسی بود؟

من و همسرم. البته ما دو اسم انتخاب کرده بودیم. یکی آرشیا و یکی هم کیا. هم من و هم همسرم، کیا را بیشتر دوست داشتیم، زمانی که من برای شناسنامه گرفتن به ثبت احوال رفتم کارمند آنجا گفت: «چه بامزه، کیا رستمی.»

ما خودمان به این موضوع اصلا فکر نکرده بودیم، بعد به خانمم زنگ زدم و ماجرا را گفتم. اگر ما اسم کیا را میگذاشتیم همه فکر میکردند من آنقدر عشق سینم ا و هنر هستم که اسم بچهام را هم بر این اساس انتخاب کردهام. بعد هم فکر کردم در آینده، خودش هم اذیت میشود. آرشیا را هم که دوست داشتیم و به همین دلیل آن را انتخاب کردیم.

بچهها معمولا وقت بیشتری با مادرانشان میگذرانند و وابستگی بیشتری به آنها دارند. در مورد شما هم احتمالا این قضیه بیشتر اتفاق میافتد، چون سر کار هستید. حالا آرشیا مامانی است یا بابایی؟

البته من تمام سعیم را میکنم که وقت زیادی برای پسرم بگذارم، اما سهم مادرش حتما بیشتر است. اما فکر میکنم آرشیا خیلی باهوش است و هر جا که به نفعش باشد بابایی میشود و هر جا هم که میداند باید سمت مادرش باشد، مامانی میشود. مثلا اگر من بخواهم بروم استخر برای اینکه با من بیاید بابایی است، اما اگر مامانش بخواهد جایی برود که او هم دوست دارد، مامانی است.

بعد از تمام شدن پروژههایی که مشغول بازی در آنها هستید میتوانید وقت بیشتری با خانواده بگذرانید؟

بله. معمولا هم ترجیح میدهم ۱۰-۱۵ روزی به سفر بروم. در خارج از ایران من را کمتر میشناسند. به همین دلیل آرشیا هم مواقعی که با من است راحتتر است، چون دیگر خودش هم میداند آنجا کسی نیست که بخواهد با پدرش عکس بگیرد یا از او امضا بخواهد.

آرشیا مدرسه را دوست دارد؟

بله، خیلی زیاد. اتفاقا من فکر میکنم مدرسه رفتن او باعث شده در مدرسه انرژیاش تخلیه شود. پسرها هم که معمولا پر انرژیترند. من خودم هم همینطور بودم. خیلی وقتها وقتی به کارهایی که پسرم انجام میدهد، نگاه میکنم یاد بچگی خودم میافتم. من هیچ وقت از آرشیا نخواستم و نمیخواهم کارهایی که من میکردم را انجام دهد، اما او خودش ناخودآگاه بعضی ازآن کارها را انجام میدهد. مثلا یادم میآید وقتی بچه بودم و ماشینهای کوچک داشتم، عاشق این بودم که با ماشینهایم در حیاط و کنار باغچه بازی کنم تا لاستیکهای ماشینم خاکی شود و واقعیتر به نظر برسد. چند وقت پیش، از بیرون آمدم و دیدم آرشیا دارد بیرون ماشین بازی میکند. ماشینش را تا نزدیک آسانسور آورد. من به او گفتم: «ماشینت خاکی میشود» او هم در جواب من گفت: «اینطوری لاستیکهاش واقعیتر میشه.» من هیچ وقت دراین باره چیزی به او نگفتهام اما فکر میکنم همان ژن که میگوییم، این جور وقتها خودش را نشان میدهد.

[عکس: 18445_423.jpg]

آرشیا و بازیگری

آرشیا علاقهای به بازیگری ندارد؟

فیلم دیدن را خیلی دوست دارد اما بازی را نه. حالا که حرف از بازیگری و علاقه شد دوست دارم موضوعی را بگویم، من بعضی از کارها را فقط به خاطر پسرم بازی میکنم چون میدانم او دوست دارد، مثلا خیلی از کارهای طنز. مثلا همین قهوه تلخ را خودم هم خیلی دوست داشتم اما چون میدانستم آرشیا هم خیلی دوستش دارد قبول کردم که بازی کنم. آرشیا قهوه تلخ و نقش دامبول را خیلی دوست دارد و بارها آن را میبیند. البته نه اینکه خودم دوستشان نداشته باشم اما شاید علاقهام به آنها مثل بقیه کارها نباشد.

پسرتان الان میداند که پدرش یک بازیگر است؟

الان نزدیک یک سال است که این موضوع را درک میکند اما تا قبل از آن، فکر میکرد پدرش یک مهندس است و در کنارش ورزشکار.

چرا؟

رشته اصلی من مهندسی است و ورزش هم میکنم. آرشیا برج سازی را خیلی دوست دارد و از من دربارهاش خیلی سوال میکند. چون من همه چیز را با جزئیات به اومیگویم فکر میکند که من مهندس و برج ساز هستم. جالب اینجاست که آرشیا عاشق برجسازی است، وقتی برایش لگو میخرم بیشتر به این فکر میکند که با آنها برج بسازد و از این کار واقعا خوشحال می شود.

وقتی شما را در تلویزیون میبیند چه عکسالعملی دارد؟

خوشحال میشود. البته اگر نقش من خوب باشد و اتفاقات مثبتی دربارهاش بیفتد. مثلا اگر من خلافکار باشم و پلیس دستگیرم کند، ناراحت میشود و ادامه فیلم یا سریال را نمیبیند و به اتاقش میرود. بچهها از پدرشان سوپرمن واسپایدرمن میسازند و از او انتظار دارند همه را شکست دهد و قوی باشد و دوست ندارند ببینند پلیس سراغ او آمده. وقتی آرشیا در فیلم این را میبیند، ناراحت میشود.

پس احتمالا سراغ بازیگری نمیرود!

فکر نمیکنم، البته من هم اصلا دوست ندارم که این اتفاق بیفتد. البته در یک سال اخیر نقش اول چند فیلم سینم ایی به او پیشنهاد شده اما من دوست نداشتم بازی کند. خودش هم علاقه ندارد. فکر میکنم او اذیت میشود و نمیتواند بچگی کند. اتفاقا برای پروژه جدید آقای آقاگلیان چند بار از آرشیا دعوت کردند اما نرفت.

پس ممکن است بزرگتر که شد علاقهمند شود.

ممکن است، چون من هم وقتی بچه بودم انبه دوست نداشتم اما الان عاشقش هستم!


عاشق تن تن بودم

در رابطه با تربیت فرزند مطالعه دارید؟

بله، من و همسرم کتابهای روانشناسی زیادی درباره کودک میخوانیم. حتی قبل از اینکه پسرمان به دنیا بیاید هم کتابهایی درباره ارتباط با کودک مطالعه میکردیم تا با همه موارد آشنا شویم. کتابهایی که درباره تربیت کودک موجود هستند دورههای خاصي از سن کودک را معرفی میکنند، مثلا از یک تا ۳سالگی، ۳تا ۵یا ۵تا ۷سالگی و..

در هر کدام از این کتابها روشهای مختلف برخورد با کودک آمده و به نظرم میتواند به پدر و مادرها خیلی کمک کند. مثلا نکتهای که در این کتابها به نظر من جالب بوده این است که هیچ وقت نمیشود با زور و دیکتاتوری از بچهها چیزی خواست و آنها را مجبور به انجام کاری کرد. اگر هم چنین کاری بکنید نتیجهاش این میشود که کودک مقابلتان میایستد و یک نه بزرگ به شما میگوید.

مسلما زبان خوش و برخورد آرام، در هر موردی بیشتر جواب میدهد، بچهها هم که حساسترند...

درست است. من در این زمینه، شیوه خاص خودم را دارم. هیچ وقت کاری که دوست دارم آرشیا انجام دهد را مستقیم به او نمیگویم. سعی میکنم خودم به آن کار، علاقه نشان دهم و از این طریق او را مشتاق انجام آن کارکنم. مثلا من از بچگی عاشق «تن تن» بودم، همه کارتونهایش را میدیدم و کتابهایش را میخواندم. همه بچگی من با «تن تن» گذشت. شاید باورتان نشود اما بهترین هدیه تولد من، مجموعه کتابها و کارتونهایی بود که من از پدربزرگ و مادربزرگ، دختر خاله، پسر خاله و... میگرفتم. وقتی این کارتون را میدیدم به اندازه همه دنیا خوشحال میشدم.

من دوست داشتم آرشیا هم از تن تن خوشش بیاید اما نمیتوانستم او را به اجبار، علاقهمند کنم. به همین دلیل فکر کردم اگر من الان هم نسبت به این کارتون علاقه نشان دهم، او هم کنجکاو میشود که آن را تماشا کند. بعضی وقتها من کارتونی که دوست دارم او ببیند را تماشا میکنم، وقتی آرشیا میخواهد آن را ببیند میگویم میتوانی در تلویزیون خودت نگاه کنی و او هم کنجکاو میشود که من چه چیزی نگاه میکنم. با این کار او ترغیب میشود سراغ برنامه یا کارتونی بیاید که من دوست دارم. به نظرم با این کار او پر از هیجان و علامت سوال میشود.


من دوست داشتم آرشیا هم از تن تن خوشش بیاید اما نمیتوانستم او را به اجبار، علاقهمند کنم. به همین دلیل فکر کردم اگر من الان هم نسبت به این کارتون علاقه نشان دهم، او هم کنجکاو میشود که آن را تماشا کند. بعضی وقتها من کارتونی که دوست دارم او ببیند را تماشا میکنم، وقتی آرشیا میخواهد آن را ببیند میگویم میتوانی در تلویزیون خودت نگاه کنی و او هم کنجکاو میشود که من چه چیزی نگاه میکنم.


فقط در مورد کارتون دیدن با آرشیا این طور هستید؟

نه، همیشه سعی میکنم این طور باشم. مثلا من همیشه دوست داشتم پسرم وقتی بزرگ شد قهرمان تنیس شود. خودم تنیس بازی میکنم و دوست دارم آرشیا هم به آن علاقهمند شود. من ۷-۸ سال مربی تنیس بودم و خیلی از دوستانم هم مربی هستند. البته آرشیا دوست دارد من به او یاد بدهم اما نمیخواهم این کار را بکنم چون اگر من بخواهم به او آموزش بدهم جدی نمیگیرد و شاید به حرفم گوش نکند اما برای اینکه او را بیشتر به این ورزش علاقهمند کنم، بعضی وقتها عکس قهرمانان تنیس را قیچی میکنم و روی میز اتاقش میگذارم یا مثلا وقتی مسابقه تنیس از تلویزیون پخش میشود من با هیجان نگاه میکنم و بعضی وقتها هم به قول معروف آن قدر جو میدهم که اگر شخصی نداند فکر میکند مسابقات فرمول یک، نگاه میکنم!


نامهای به بابای کباب!

بچهها زمانی که به حرف میافتند خیلی بامزه میشوند، آرشیا هم از این بامزهگیها داشت؟

خیلی زیاد. شاید جالب باشد بگویم زمانی که پسرم شروع کرد به حرف زدن بعضی از کلمات را اشتباه میگفت و من هم از این موضوع خوشم میآمد. یادم میآید هیچ وقت توتفرنگی را درست تلفظ نمیکرد. البته من با اینکه میدانستم او اشتباه میگوید اما آن قدر حرف زدنش برایم شیرین بود که به او نمیگفتم حتی اگر اطرافیان و خانوادهام به او تذکر میدادند، ناراحت میشدم. راستش من از این طرز حرف زدنش خوشم میآمد و با خودخواهی میخواستم که ادامه بدهد. استدلالی هم که داشتم، این بود که بچه، باید بچگی کند و این اشتباه حرف زدن را جزئی از بچگی او میدانستم. به اطرافیان هم همین را میگفتم، همیشه دفاع میکردم که الان که بچه است کاری به او نداشته باشید، وقتی که بزرگتر شد یاد میگیرد چطور حرف بزند، الان که سنی ندارد. شاید یکی دیگر از لوس کردنهایم هم همین موضوع بوده باشد.

امسال که مدرسه رفته یاد گرفته کلمات را درست بگوید دیگر...نه؟

بله، جالب است امسال برای روز پدر علاوه بر کادویی که برای من خریده بود یک نامه هم با خط خودش برایم نوشته بود. او امسال تازه به کلاس اول رفته و خواندن و نوشتن یاد گرفته اما این نامهای که خودش نوشته برای من مثل همان شیرین زبانیهای بچگیاش دوست داشتنی و دلنشین است.

در نامه چه نوشته بود؟

دوبار نوشته «من بابا را خیلی دوست دارم، بابای آرشیا خوشمزست، خدا حفظش کند. آخرش هم نوشته بابای کباب! البته خداحافظ را هم با سین نوشته: «خداحافس!»

حالا منظورش چیست؟

آرشیا عاشق خوراکی است، مثل خودم که خیلی خوراکی دوست دارم. البته به نظر من پسرم شکموست ولی من اینطور نیستم. آن قدر عاشق غذا و خوراکی است که در نامهاش هم از آن نوشته.

برایتان چه چیزی خریده بود؟

خیلی از وسایلی که برای خودش بود و من آنها را دوست داشتم. اما هیچ وقت نمیگذاشت به آنها دست بزنم و آنها را در یک جعبه گذاشته بود و به من هدیه داد. هدیه خیلی با ارزشی برایم بود.

تا جایی که میدانم، اهل ورزش هستید، آرشیا چقدر به ورزش کردن علاقه نشان میدهد و شما چقدر تشویقش میکنید؟

من خودم واقعا از ورزش کردن لذت میبرم، حالا شاید این ورزش دویدن باشد اما من دوستش دارم. پسرم را هم به این سمت تشویق میکنم. اتفاقا نکته جالب و مهمی که در کتابهای روانشناسی خواندم وتاکید زیادی روی آن شده ورزش کردن با بچههاست. البته هدف بیشتر بغل کردن و در آغوش گرفتن بچههاست مثلا دراستخر یا حمام. بغل کردن محبت آمیز است و باعث میشود بچهها احساس امنیت کنند و در آینده احساس کمبود محبت نکنند. من هم تلاش میکنم تمام این مسائل را رعایت کنم. امیدوارم همه پدر و مادرها هم به این موارد توجه کنند تا در آینده به مشکلی برنخورند.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
من بازی اینو دوست دارم
وقتی طنز بازی می کنه که خیلی خوب میشه
پسرش شبیه خودشهtwol
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
منم بازیشو خیلی دوستدارم کاراش قشنگه Tongue
ماهی مـُرده آب میخواهد چه کار ؟!
گاهی برای مهربانی هم دیر است ...!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
منم نقشاى طنزشو دوست دارم

خيلى خوب انجامش ميده
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
خيلى خيلى هم بازيش رو دوست دارم هم خودشو mara ايشالا هميشه موفق باشه mara
[url=http://s2.server-dl.asia/mr-reese/single/july/week1/Lindsey%20Stirling%20-%20The%20Arena%20-%20MP3%20128.mp3][/url]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
دوسش دارمmara
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
حالا چيكارست !xcvb
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
بازیش خوبه
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  چهار بازیگر ایرانی که فوق‌العاده پیچیده و ترسناک هستند صنم بانو 1 477 ۰۸-۱۱-۱، ۱۱:۰۱ ق.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  بیوگرافی یوسف صیادی بازیگر طنز [color=#ff0000]سینم[/color] ا و تلویزیون صنم بانو 4 501 ۳۱-۰۱-۰، ۰۴:۲۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  بیوگرافی همراز اکبری بازیگر سریال گیسو صنم بانو 2 348 ۲۲-۰۱-۰، ۰۵:۴۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان