۱۵-۰۸-۹۴، ۰۷:۳۵ ب.ظ
سالار عقیلی یکی از پرکارترین خواننده موسیقی سنتی ماست. شاید بزرگترین تفاوت او با همنسلانش در همین پرکاری او باشد. در شرایطی که خیلی از هنرمندان موسیقی سنتی ما امکان و فضای مناسب کار کردن را ندارند، تقریبا ماهی نیست که خبری از سالار عقیلی در زمینه انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرت در سراسر دنیا از او نشنویم. با این حال او خودش معتقد است که جزء کمکارترین هنرمندان است و با واژه پرکار هم رابطه خوبی ندارد.
شاید بهتر باشد بحث را از فعالیت این روزهایتان شروع کنیم. به نظر میآید در بین خوانندههای همنسلتان شما از همه پرکار ترید. اینطور نیست؟
هرچند من با این موضوع و مطرح کردنش مشکلی ندارم. اما به نظرم این اظهارنظر درستی هم نیست. یعنی اگر من کارنامه کاریام را برای شما بگویم، میبینید که چندان پرکار هم نبودم. من دهتا سیدی در بازار دارم که میتوانم برای شما نام ببرم. عشق ماند، سایههای سبز، دریای بیپایان، سعدینامه، به نام گل سرخ، مایه ناز، عشق دیرین، هوای آفتاب و بادهٔ نوشین. اگر غیر از این چیزی هست بیاورید. اولین آلبوم، یعنی «عشق ماند» سال ۸۰ منتشر شد. الان سال ۹۰ هستیم. یعنی من در طول دهسال ده آلبوم منتشر کردم. به طور متوسط سالی یک آلبوم. آیا واقعا سالی یک آلبوم برای یک خواننده موسیقی سنتی پرکاری محسوب میشود؟ یک دیویدی تصویری هم امسال منتشر شده است، به نام یادباد که در بزرگداشت آقای مشکاتیان همراه سیامک آقایی اجرا شده و اولین کار تصویری من است.
نکته دقیقا اینجاست که همه این آلبومها به طور منظم یکسال یکبار منتشر نشدهاند. مخصوصا در یکی دو سال گذشته تراکم آنها خیلی بیشتر بوده و هر چندماه یکبار یک آلبوم جدید از شما در بازار منتشر میشود.
درست است. من بعد از «عشق ماند» که سال ۸۰ منتشر شد، حدود سهسال آلبوم دیگری را منتشر نکردم. آلبوم سایههای سبز سال ۸۳ منتشر شد و من در این مدت کار دیگری منتشر نکردم. در این سهسال در واقع من سکوت کرده بودم. اتفاقا آنزمان خیلی کار هم به من پیشنهاد میشد. چون آنزمان در ارکستر ملی فعالیت میکردم و آلبوم اول هم نسبتا موفق بود و بازخوردهای خوبی داشت. ولی من قبول نکردم. چون کلا آدم سختگیری هستم در انتخاب کارها. کسانی که به ما کار کردند هم این نکته را تایید میکنند. حتی در همین چندسال گذشته که به قول شما پرکار بودم. بعد از آن هم باز من دوسال سکوت کردم. بعد از سایههای سبز تا آلبوم بعدیام یعنی دریای بیپایان که در سال ۸۵ با گروه دستان اجرا کردیم، من کار دیگری را قبول نکردم. یکسال بعد سعدی نامه منتشر شد و سال بعدش هم به نام گل سرخ. اما ششمی به بعد چندتا کار به من پیشنهاد شد که من خوشم آمد و تمام ملاکهایی که من برای قبول یک کار داشتم را داشتند. همین کار باده نوشین که سال پیش منتشر شد و شما جزء زمان پرکاری من به حساب میآورید، حدود سه سال پیش تهیه شده و کار کردیم. در واقع بخشی از تراکم کار دست ماست. بخش اصلی آن به عهده شرکتهای تهیه کننده و توزیع کننده است. من خودم هم روی این مسئله به شدت حساسم و سعی میکنم هیچ وقت پیش نیاید که چندتا کار از من پشت سر هم وارد بازار شود.
پس درواقع معتقدید بیشتر تقصیر گردن تهیه کنندههاست.
بالاخره آنها هم در این ماجرا مقصر هستند. چون ما کار را تولید میکنیم و تحویل شرکت میدهیم. دیگر آنها تصمیم میگیرند که چه زمانی آن را منتشر کنند که بازدهی بیشتری داشته باشد. به طور مثال من یک کاری را سهسال پیش تحویل یک شرکت دادم و آنها به هر دلیلی نتوانستند یا نخواستند منتشر کنند و منتظر موقعیتی بودند که شرایط بازار مناسب باشد. یک کار دیگر هم که ما دوسال پیش فروختیم به یک شرکت دیگر همزمان شده با انتشار این آلبوم. در واقع ما بدون اینکه نقشی در این ماجرا داشته باشیم، دو آلبومی که در دو زمان متفاوت تهیه کرده بودیم، توسط دو شرکت متفاوت در یک ماه منتشر شدند. صددرصد شرکتها هم منافع خودشان را در نظر دارند و در رقابت هم هستند. برای همین هم طبیعی است که برای اینکه از هم عقب نیفتند، چنین حرکتهایی هم انجام بدهند.
اما بدنامی این ماجرا در آخر به نام شما تمام میشود. نمیخواهید از این اتفاق جلوگیری کنید؟
قبلا هم عرض کردم. من خودم که از این مسئله راضی نیستم. فکر کنم بهترین راهش این باشد که با یک شرکت طرف حساب باشی. اینطور بهتر میتوانم کارهایم را مدیریت کنم و زمان انتشار آنها را تنظیم کنم. در واقع من که نمیتوانم از کار بایستم. مثل این میماند که شما به یک کارخانه تولیدی بگویید کمتر کار کن یا کارت را متوقف کن. چرخه تولید آثار هنری در حال چرخیدن است و ما هم این وسط باید تلاش خودمان را انجام دهیم.
البته فکر کنم کارگاه تولیدی یک مقدار وضعیتش با دنیای هنر و موسیقی متفاوت باشد. حتی اگر بخواهیم از دید مادی به آن نگاه کنیم.
البته. من هم نمیخواستم این دو را با هم مقایسه کنم. قطعا قداست و ارزش هنر خیلی بالاتر از این است که بخواهیم آن را با چیز دیگری مقایسه کنیم. اما منظورم این بود که نباید صرف این نوع تصورات یا انتقادهایی که در مورد پرکاری میشود، یا اشتباهاتی که در مورد توزیع و انتشار آلبومها صورت میگیرد سرعت فعالیتهای هنریمان را کم کنیم. این را فقط من مثال میزنم و در مثل هم مناقشه نیست. اگر یک کارخانه تولیدی فعالیت نکند یا سرعت تولیدش کم باشد، ممکن است حتی در چرخه اقتصادی کشور هم مشکل ایجاد کند. اگر هنرمندها هم بخواهند کمکار باشند و خوراک فرهنگی جامعه را تامین نکنند، ممکن است جامعه از این نظر دچار مشکل شود. البته باز هم منظورم این نیست که کار نکردن من لطمهای به موسیقی میزند. اما من هم به سهم خودم وظیفهام را انجام میدهم. اتفاقا به نظر خودم من جزء کمکارترین آدمها در زمینه موسیقی هستم.
پس فکر میکنم خودتان هم موافقید که پرکار بودن ممکن است روی کیفیت کارها تاثیر بگذارد؟
من در واقع حرفم این است که اگر یک هنرمند در طول یکسال پنج آلبوم هم منتشر کرد و تمام آنها هم از کیفیت بالایی برخوردار بودند، چه اشکالی دارد؟ من هم خودم همینطور فکر میکنم. اگر چندتا کار خوب پیشنهاد شوند که همهشان در سطحی باشند که من میخواهم، کار میکنم. اما مشکل اینجاست که کمتر کاری در این سطح کار میشود. اگر ببینید من هر چقدر هم که پرکار بودم اما ذرهای کارهایم به سمت ترانههای کوچه بازاری و ابتذال نرفته. خودم فکر میکنم توانستهام سطح کیفی کار را کنترل کنم.
چیزی که در بین نسل جدید موسیقی دیده میشود، بازخوانی آثار قدیمی است. همایون شجریان قبل از عید آلبوم شب جدایی را منتشر کرد، علیرضا قربانی قبلتر کارهای همایون خرم را بازخوانی کرده بود، محمد معتمدی هم اجرای دوبارهای از ساختههای محمدرضا لطفی داشت و شما هم پارسال مایهناز و چندکار دیگر را منتشر کردید که در آنها کارهای بازخوانی دیده میشد. به نظرتان در وضعیت فعلی موسیقی ما، این بازخوانیها چقدر میتواند به فضای موسیقی ما کمک کند؟
کارهایی که من در مایهٔ ناز خواندم، چندتایش که اصلا توسط کسی شنیده نشده. شاید هم خیلی به ندرت و بین اهالی موسیقی شنیده شده باشد. مثلا همان تصنیف امید دل، قبل از انتشار مایهٔ ناز اصلا جوانها نشنیده بودند. چون اولین آهنگی است که پرویز یاحقی در سن هفده-هجده سالگی ساخته. تصنیف سبکبار از آقای حسن صدرسالک هم بود که اصلا تا به حال کسی نشنیده بود و من برای اولین بار آن را وارد موسیقی کردم. کارهای دیگر هم نسخه درستی از آنها در بازار موجود نبوده یا اگر بوده کیفیت مناسبی نداشتن. این کار، یعنی جمع کردن تصنیفهای قدیمی که کمتر شنیده شدهاند یکی از علاقهمندیهای شخصی خود من است. برای همین دارم روی یک آلبوم دیگر که آن هم بازخوانی کارهای قدیمی است کار میکنم و دوست دارم که این کار را ادامه دهم. این بازخوانیها به نظرم چند خاصیت مهم دارد. اول اینکه از خیلی از این آهنگها نسخه درستی در دسترس نیست. یا آنهایی هم که در بازار وجود دارند، کیفیت بسیار پایینی دارند. بازخوانی آنها باعث میشود که با کیفیت بهتری به دست مخاطبها برسد و برای جوانهای بعد از ما هم ماندگار بماند. دلیل دیگرش هم این است که مردم ما خیلی اهل نوستالژی هستند و کارهای قدیمی را دوست دارند. حتی جوانهایمان. برای همین از این نوع بازخوانیها استقبال میکنند. البته نباید این بازخوانی هم از یک حدی فراتر رود و سهم بیشتر کارها را بگیرد. باید تعادل را هم رعایت کرد.
برنامههای جدیتان چیست؟ همچنان با گروه دستان همکاری میکنید؟
اوایل خرداد عازم پاریس هستم برای اپرای لیلی و مجنون که توسط یک گروه فرانسوی و با بازیگرانی از چین و فرانسه و ایران برگزار میشود. من در این اپرا به عنوان خواننده همکاری میکنم. ما پنج شب در پاریس اجرا داریم. بعد از آن به مراکش میرویم و همین برنامه را اجرا میکنیم و یک کنسرت جداگانه هم در آنجا داریم. بعد که به ایران برگردم اواخر خرداد با گروه دستان در تالار وحدت پنج شب به نام گل سرخ را اجرا میکنیم. بعد من و آقای متبسم برای اجرا در یک جشنی در کانادا به نام جشن تیرگان که هر سال هم برگزار میشود میرویم. در آنجا قرار است پروژهای به نام پروژه پردیس با همکاری ارکستر پردیس در مونترال و تورنتو کانادا انجام دهیم.
منبع : هفت صبح
شاید بهتر باشد بحث را از فعالیت این روزهایتان شروع کنیم. به نظر میآید در بین خوانندههای همنسلتان شما از همه پرکار ترید. اینطور نیست؟
هرچند من با این موضوع و مطرح کردنش مشکلی ندارم. اما به نظرم این اظهارنظر درستی هم نیست. یعنی اگر من کارنامه کاریام را برای شما بگویم، میبینید که چندان پرکار هم نبودم. من دهتا سیدی در بازار دارم که میتوانم برای شما نام ببرم. عشق ماند، سایههای سبز، دریای بیپایان، سعدینامه، به نام گل سرخ، مایه ناز، عشق دیرین، هوای آفتاب و بادهٔ نوشین. اگر غیر از این چیزی هست بیاورید. اولین آلبوم، یعنی «عشق ماند» سال ۸۰ منتشر شد. الان سال ۹۰ هستیم. یعنی من در طول دهسال ده آلبوم منتشر کردم. به طور متوسط سالی یک آلبوم. آیا واقعا سالی یک آلبوم برای یک خواننده موسیقی سنتی پرکاری محسوب میشود؟ یک دیویدی تصویری هم امسال منتشر شده است، به نام یادباد که در بزرگداشت آقای مشکاتیان همراه سیامک آقایی اجرا شده و اولین کار تصویری من است.
نکته دقیقا اینجاست که همه این آلبومها به طور منظم یکسال یکبار منتشر نشدهاند. مخصوصا در یکی دو سال گذشته تراکم آنها خیلی بیشتر بوده و هر چندماه یکبار یک آلبوم جدید از شما در بازار منتشر میشود.
درست است. من بعد از «عشق ماند» که سال ۸۰ منتشر شد، حدود سهسال آلبوم دیگری را منتشر نکردم. آلبوم سایههای سبز سال ۸۳ منتشر شد و من در این مدت کار دیگری منتشر نکردم. در این سهسال در واقع من سکوت کرده بودم. اتفاقا آنزمان خیلی کار هم به من پیشنهاد میشد. چون آنزمان در ارکستر ملی فعالیت میکردم و آلبوم اول هم نسبتا موفق بود و بازخوردهای خوبی داشت. ولی من قبول نکردم. چون کلا آدم سختگیری هستم در انتخاب کارها. کسانی که به ما کار کردند هم این نکته را تایید میکنند. حتی در همین چندسال گذشته که به قول شما پرکار بودم. بعد از آن هم باز من دوسال سکوت کردم. بعد از سایههای سبز تا آلبوم بعدیام یعنی دریای بیپایان که در سال ۸۵ با گروه دستان اجرا کردیم، من کار دیگری را قبول نکردم. یکسال بعد سعدی نامه منتشر شد و سال بعدش هم به نام گل سرخ. اما ششمی به بعد چندتا کار به من پیشنهاد شد که من خوشم آمد و تمام ملاکهایی که من برای قبول یک کار داشتم را داشتند. همین کار باده نوشین که سال پیش منتشر شد و شما جزء زمان پرکاری من به حساب میآورید، حدود سه سال پیش تهیه شده و کار کردیم. در واقع بخشی از تراکم کار دست ماست. بخش اصلی آن به عهده شرکتهای تهیه کننده و توزیع کننده است. من خودم هم روی این مسئله به شدت حساسم و سعی میکنم هیچ وقت پیش نیاید که چندتا کار از من پشت سر هم وارد بازار شود.
پس درواقع معتقدید بیشتر تقصیر گردن تهیه کنندههاست.
بالاخره آنها هم در این ماجرا مقصر هستند. چون ما کار را تولید میکنیم و تحویل شرکت میدهیم. دیگر آنها تصمیم میگیرند که چه زمانی آن را منتشر کنند که بازدهی بیشتری داشته باشد. به طور مثال من یک کاری را سهسال پیش تحویل یک شرکت دادم و آنها به هر دلیلی نتوانستند یا نخواستند منتشر کنند و منتظر موقعیتی بودند که شرایط بازار مناسب باشد. یک کار دیگر هم که ما دوسال پیش فروختیم به یک شرکت دیگر همزمان شده با انتشار این آلبوم. در واقع ما بدون اینکه نقشی در این ماجرا داشته باشیم، دو آلبومی که در دو زمان متفاوت تهیه کرده بودیم، توسط دو شرکت متفاوت در یک ماه منتشر شدند. صددرصد شرکتها هم منافع خودشان را در نظر دارند و در رقابت هم هستند. برای همین هم طبیعی است که برای اینکه از هم عقب نیفتند، چنین حرکتهایی هم انجام بدهند.
اما بدنامی این ماجرا در آخر به نام شما تمام میشود. نمیخواهید از این اتفاق جلوگیری کنید؟
قبلا هم عرض کردم. من خودم که از این مسئله راضی نیستم. فکر کنم بهترین راهش این باشد که با یک شرکت طرف حساب باشی. اینطور بهتر میتوانم کارهایم را مدیریت کنم و زمان انتشار آنها را تنظیم کنم. در واقع من که نمیتوانم از کار بایستم. مثل این میماند که شما به یک کارخانه تولیدی بگویید کمتر کار کن یا کارت را متوقف کن. چرخه تولید آثار هنری در حال چرخیدن است و ما هم این وسط باید تلاش خودمان را انجام دهیم.
البته فکر کنم کارگاه تولیدی یک مقدار وضعیتش با دنیای هنر و موسیقی متفاوت باشد. حتی اگر بخواهیم از دید مادی به آن نگاه کنیم.
البته. من هم نمیخواستم این دو را با هم مقایسه کنم. قطعا قداست و ارزش هنر خیلی بالاتر از این است که بخواهیم آن را با چیز دیگری مقایسه کنیم. اما منظورم این بود که نباید صرف این نوع تصورات یا انتقادهایی که در مورد پرکاری میشود، یا اشتباهاتی که در مورد توزیع و انتشار آلبومها صورت میگیرد سرعت فعالیتهای هنریمان را کم کنیم. این را فقط من مثال میزنم و در مثل هم مناقشه نیست. اگر یک کارخانه تولیدی فعالیت نکند یا سرعت تولیدش کم باشد، ممکن است حتی در چرخه اقتصادی کشور هم مشکل ایجاد کند. اگر هنرمندها هم بخواهند کمکار باشند و خوراک فرهنگی جامعه را تامین نکنند، ممکن است جامعه از این نظر دچار مشکل شود. البته باز هم منظورم این نیست که کار نکردن من لطمهای به موسیقی میزند. اما من هم به سهم خودم وظیفهام را انجام میدهم. اتفاقا به نظر خودم من جزء کمکارترین آدمها در زمینه موسیقی هستم.
پس فکر میکنم خودتان هم موافقید که پرکار بودن ممکن است روی کیفیت کارها تاثیر بگذارد؟
من در واقع حرفم این است که اگر یک هنرمند در طول یکسال پنج آلبوم هم منتشر کرد و تمام آنها هم از کیفیت بالایی برخوردار بودند، چه اشکالی دارد؟ من هم خودم همینطور فکر میکنم. اگر چندتا کار خوب پیشنهاد شوند که همهشان در سطحی باشند که من میخواهم، کار میکنم. اما مشکل اینجاست که کمتر کاری در این سطح کار میشود. اگر ببینید من هر چقدر هم که پرکار بودم اما ذرهای کارهایم به سمت ترانههای کوچه بازاری و ابتذال نرفته. خودم فکر میکنم توانستهام سطح کیفی کار را کنترل کنم.
چیزی که در بین نسل جدید موسیقی دیده میشود، بازخوانی آثار قدیمی است. همایون شجریان قبل از عید آلبوم شب جدایی را منتشر کرد، علیرضا قربانی قبلتر کارهای همایون خرم را بازخوانی کرده بود، محمد معتمدی هم اجرای دوبارهای از ساختههای محمدرضا لطفی داشت و شما هم پارسال مایهناز و چندکار دیگر را منتشر کردید که در آنها کارهای بازخوانی دیده میشد. به نظرتان در وضعیت فعلی موسیقی ما، این بازخوانیها چقدر میتواند به فضای موسیقی ما کمک کند؟
کارهایی که من در مایهٔ ناز خواندم، چندتایش که اصلا توسط کسی شنیده نشده. شاید هم خیلی به ندرت و بین اهالی موسیقی شنیده شده باشد. مثلا همان تصنیف امید دل، قبل از انتشار مایهٔ ناز اصلا جوانها نشنیده بودند. چون اولین آهنگی است که پرویز یاحقی در سن هفده-هجده سالگی ساخته. تصنیف سبکبار از آقای حسن صدرسالک هم بود که اصلا تا به حال کسی نشنیده بود و من برای اولین بار آن را وارد موسیقی کردم. کارهای دیگر هم نسخه درستی از آنها در بازار موجود نبوده یا اگر بوده کیفیت مناسبی نداشتن. این کار، یعنی جمع کردن تصنیفهای قدیمی که کمتر شنیده شدهاند یکی از علاقهمندیهای شخصی خود من است. برای همین دارم روی یک آلبوم دیگر که آن هم بازخوانی کارهای قدیمی است کار میکنم و دوست دارم که این کار را ادامه دهم. این بازخوانیها به نظرم چند خاصیت مهم دارد. اول اینکه از خیلی از این آهنگها نسخه درستی در دسترس نیست. یا آنهایی هم که در بازار وجود دارند، کیفیت بسیار پایینی دارند. بازخوانی آنها باعث میشود که با کیفیت بهتری به دست مخاطبها برسد و برای جوانهای بعد از ما هم ماندگار بماند. دلیل دیگرش هم این است که مردم ما خیلی اهل نوستالژی هستند و کارهای قدیمی را دوست دارند. حتی جوانهایمان. برای همین از این نوع بازخوانیها استقبال میکنند. البته نباید این بازخوانی هم از یک حدی فراتر رود و سهم بیشتر کارها را بگیرد. باید تعادل را هم رعایت کرد.
برنامههای جدیتان چیست؟ همچنان با گروه دستان همکاری میکنید؟
اوایل خرداد عازم پاریس هستم برای اپرای لیلی و مجنون که توسط یک گروه فرانسوی و با بازیگرانی از چین و فرانسه و ایران برگزار میشود. من در این اپرا به عنوان خواننده همکاری میکنم. ما پنج شب در پاریس اجرا داریم. بعد از آن به مراکش میرویم و همین برنامه را اجرا میکنیم و یک کنسرت جداگانه هم در آنجا داریم. بعد که به ایران برگردم اواخر خرداد با گروه دستان در تالار وحدت پنج شب به نام گل سرخ را اجرا میکنیم. بعد من و آقای متبسم برای اجرا در یک جشنی در کانادا به نام جشن تیرگان که هر سال هم برگزار میشود میرویم. در آنجا قرار است پروژهای به نام پروژه پردیس با همکاری ارکستر پردیس در مونترال و تورنتو کانادا انجام دهیم.
منبع : هفت صبح
پایان رمانتون رو اینجا اعلام کنین
http://forum.iranroman.com/showthread.php?tid=129070&pid=782078#pid782078
http://forum.iranroman.com/showthread.php?tid=129070&pid=782078#pid782078