۲۶-۱۰-۹۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
@@@@@@@@@@@@@@@@@
مادر جدید
گویند مرا چو زاد مادر
روی کاناپه لمیدن آموخت
[b]شبها بر ماهواره تا صبح[/b]
[b]بنشست و کلیپ دیدن آموخت[/b]
[b]بر چهره سبوس و ماست مالید[/b]
[b]تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت[/b]
[b]بنمود تتو دو ابروی خویش[/b]
[b]تا رسم کمان کشیدن آموخت[/b]
هر ماه برفت نزد جراح
آیین چروک چیدن آموخت
[b]دستم بگرفت و برد بازار[/b]
[b]همواره طلا خریدن آموخت[/b]
[b]با قوم خودش همیشه پیوند[/b]
[b]از قوم شوهر بریدن آموخت[/b]
[b]آسوده نشست و با اس ام اس[/b]
[b]جکهای خفن چتیدن آموخت[/b]
[b]چون سوخت غذای ما شب و روز[/b]
از پیک مدد رسیدن آموخت
[b]پای تلفن دو ساعت و نیم[/b]
[b]گل گفتن و گل شنیدن آموخت[/b]
[b]بابام چو آمد از سر کار[/b]
[b]بیماری و قد خمیدن آموخت !![/b]
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
@@@@@@@@@@@@@@@@@
مادر جدید
گویند مرا چو زاد مادر
روی کاناپه لمیدن آموخت
[b]شبها بر ماهواره تا صبح[/b]
[b]بنشست و کلیپ دیدن آموخت[/b]
[b]بر چهره سبوس و ماست مالید[/b]
[b]تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت[/b]
[b]بنمود تتو دو ابروی خویش[/b]
[b]تا رسم کمان کشیدن آموخت[/b]
هر ماه برفت نزد جراح
آیین چروک چیدن آموخت
[b]دستم بگرفت و برد بازار[/b]
[b]همواره طلا خریدن آموخت[/b]
[b]با قوم خودش همیشه پیوند[/b]
[b]از قوم شوهر بریدن آموخت[/b]
[b]آسوده نشست و با اس ام اس[/b]
[b]جکهای خفن چتیدن آموخت[/b]
[b]چون سوخت غذای ما شب و روز[/b]
از پیک مدد رسیدن آموخت
[b]پای تلفن دو ساعت و نیم[/b]
[b]گل گفتن و گل شنیدن آموخت[/b]
[b]بابام چو آمد از سر کار[/b]
[b]بیماری و قد خمیدن آموخت !![/b]
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ی ما این همه غفلت است
چرا بهره ی ما این همه غفلت است