امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تلفن اشتباهی زن خیانتکار، جنایتی تلخ را رقم زد
#1
به گزارش سه نسل به نقل از تهران امروز، ماموران پلیس آگاهی شیراز مرداد سال گذشته در جریان تیراندازی به سوی مردی در این شهر قرار گرفتند. تیم پلیسی پس از حضور در بیمارستان متوجه شدند مرد جوان به نام امیر در حال رفتن به خانه بود که از سوی فردی ناشناس هدف گلوله قرار گرفته بود. با تلاش پزشکان امیر از مرگ نجات یافت.
در حالی‌که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت، یک هفته بعد از این ماجرا کارآگاهان در جریان قتل مردی در خانه‌اش قرار گرفتند. تیم جنایی پس از حضور در محل دریافتند، مقتول همان مردی است که چندی قبل هدف گلوله قرار گرفته بود. عامل جنایت این بار نیمه‌های شب وارد خانه شده و او را در خواب با شلیک گلوله به قتل رسانده و از محل فرار کرده بود. همسر مقتول که شوکه شده بود در جریان تحقیقات به ماموران گفت: پس از مرخص کردن همسرم از بیمارستان او را به خانه آوردیم. شب حادثه حدود ساعت 12 با صدای شلیک گلوله از خواب بیدار شدم. مرد نقابداری را بالای سر خود دیدم که یک اسلحه در دست داشت. او سریع از خانه گریخت. وقتی چراغ را روشن کردم متوجه قتل شوهرم شدم.
پس از تحقیقات مقدماتی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران در برابر پرونده قتلی با انگیزه انتقامجویی قرار گرفتند. کارآگاهان که متوجه تناقض‌گویی‌های همسر مقتول به نام لیلا شده بودند، تحقیقات را روی او متمرکز کرده و دریافتند او با مردی به نام حبیب ارتباط پنهانی دارد. با کشف این سرنخ، لیلا دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد. او در بازجویی‌های اولیه منکر ارتباط با حبیب شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: شش ماه قبل در آموزشگاه با زنی آشنا شده و یک روز دفترم را به او دادم تا از آن یادداشت بردارد. دو روز بعد برای گرفتن دفترم با آن زن تماس گرفتم که مردی به تلفن پاسخ داد. به تصور اینکه همسر دوستم است برای گرفتن دفتر با او قرار گذاشتم. در محل قرار متوجه شدم که آن روز شماره را اشتباه گرفته‌ام و آن مرد همسر دوستم نیست. مرد جوان که حبیب نام داشت از آن روز با تلفن و پیامک با من در ارتباط بود و بعد از مدتی به هم علاقه‌مند شدیم. هر دوی ما متاهل بودیم و با وجود علاقه‌ای که به ‌هم داشتیم نمی‌توانستیم با یکدیگر ازدواج کنیم. یک روز حبیب از من خواست از شوهرم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم اما شوهرم حاضر به طلاق دادنم نبود. حبیب همیشه می‌گفت این سد را از سر راه زندگیمان بر می دارد. وقتی شوهرم کشته شد تازه متوجه حرفش شدم. با این اعترافات حبیب دستگیر شد.
حبیب وقتی در جایگاه قرار گرفت با قبول اتهاماتش گفت: من به لیلا علاقه مند بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم. ابتدا در مسیر امیر کمین کردم و او را با گلوله زدم که جان سالم به در برد. بعد هم با کمک لیلا او را در خانه کشتم. شب حادثه لیلا در خانه را برایم باز کرد.
سپس لیلا در جایگاه قرار گرفت و گفت: من از ماجرای قتل بی خبر هستم و نمی‌دانستم حبیب می‌خواهد شوهرم را بکشد. پس از آخرین دفاعیات متهمان و وکلای آنها قاضی عرفانی‌زاده همراه چهار قاضی مستشار دادگاه - فارسی، رستگاری، مظفر و سجادی‌نژاد - وارد شور شده و حبیب را به قصاص محکوم کردند. لیلا نیز به اتهام معاونت در قتل به زندان محکوم شد.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
لعنت خدا بر وسوسه های بد شیطان رجیم
حکایت من ، حکایت کسی ست که عاشق دریا بود اما قایق نداشت.
دلباخته سفر بود همسفر نداشت
زخم داشت اما ننالید گریه کرد اما اشک نریخت .
حکایت من ، حکایت چوپان بی گله .
 و ساربان بی شتر است ...
حکایت کسی که پر از فریاد بود .......
اما سکوت کرد ...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  برکناری مقام ارشد انتظامی در پی حادثه تلخ زاهدان صنم بانو 0 134 ۰۶-۰۸-۱، ۰۸:۱۸ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  تصویرِ تلخ کودک‌آزاری در اینستاگرام پربازدید شد! صنم بانو 1 118 ۰۶-۱۱-۹۹، ۱۱:۱۵ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  دزد خیانتکار در انتظار مجازات صنم بانو 0 50 ۱۳-۱۰-۹۹، ۰۹:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان