امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
جلاد بی سر
#1
Exclamation 
جلاد بی سر
___________________
قبرستان سرد و بی روح بود...
انگار که ارواح آنجا را تسخیر کرده بودند...
گاه و بی گاه صدای جیغ زنی می آمد...
و پس از آن صدای شیهه اسبی...
و بعد از آن...
صدای قهقه ای شیطانی...
که مرگ را فریاد می زد...
می دانستم یک چیزی در این قبرستان درست نیست...
اما الان مطمعن شدم...
که آن چیز واقعی و...
خیلی دهشتناک بود...
او جلاد بی سر بود
شنلی به تاریکی شب بر تن داشت...
و اسبی که در خون خود غوطه ور بود...
اما چیزی که او را وحشتناک تر جلوه می داد...
سر او بود که ....
از بدنش جداشده...
و در دستانش قرار گرفته بود...
و چشمانی که...
به رنگ خون بود...
و مرگ را فریاد می زد...
ناگهان چشمان اهریمنی اش...
بر من متمرکز شد...
و بعد از آن...
تلاش برای بقا آغاز شد...
تا جایی که می توانستم...
سریع دویدم...
اما آن قبرستان جهنمی...
همه ی راه ها را بسته بود...
هر چه بیش تر می دویدم...
قبرستان بیشتر تغییر می کرد...
درختان تاریک تر و بزرگ تر می شدند...
و قبرها شکافته شده...
و مردگان بیرون می آمدند...
این جا قبرستان نبود...
بلکه...
جهنم بود!!!
ناگهان...
تبر آن جلاد را دیدم...
که بر سرمن فرو آمد...
و آن را...
قطع کرد.
زمانی که سرم بریده شد ...
کل زندگی ام مانند یک فیلم از جلوی چشمانم می گذشت...
و تمامی گناهانی که متکب شده بودم...
و تمام زنان و فرزندانی که کشته بودم...
ناگهان صدای آن جلاد را شنیدم ...
که گفت
عذاب سوزان را بچش!
_________________
maramaramara
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
maramaramaramara
اگه خز کسیه که پول ندارهه لباس باحال بگیره من خزم ظاهرمهم نیست قلبم مرکزم
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
5 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۷-۰۵-۹۴, ۰۴:۳۵ ب.ظ)، نويد (۱۵-۰۵-۹۴, ۰۳:۳۷ ب.ظ)، Aiden22 (۱۵-۰۵-۹۴, ۰۵:۴۹ ب.ظ)، afrooz (۱۹-۰۵-۹۴, ۰۳:۴۴ ق.ظ)، avaa (۲۲-۰۶-۹۴, ۰۴:۵۶ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان