امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
جملاتی از دکتر علی شریعتی
#1
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
*****

اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
*****
اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
*******
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
الها من به اندازه زیبایی تو تنهایم
تو به اندازه تنهایی من زیبایی!
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
حقیقت را قربانی مصلحت نمی کنم!

(دكتر علي شريعتي)



حتی خدا هم دوست دارد که بشناسندش

(دكتر علي شريعتي)



حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد!

(دكتر علي شريعتي)



اگر توانستی نفهمی می توانی خوشبخت باشی

(دكتر علي شريعتي)

آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند

(دكتر علي شريعتي)

نمی دانم که در طرح بزرگ خدا من
چه نقشی دارم و چه سرنوشتی؟ ولی
این قدر مطمئنم که بی هیچ نیست.»


(دكتر علي شريعتي)

من نه. منم

(دكتر علي شريعتي)

برای انسان های بزرگ هیچ بن بستی وجود ندارد زیرا بر این باورند که یا راهی خواهم یافت و یا راهی خواهم ساخت.

(دكتر علي شريعتي)

همه این انحرافها بخاطر اینست که انسان.خود را فراموش کرده.نمی شناسد و نمی داند که کیست

(دكتر علي شريعتي)

توانا ترین مترجم کسی است که:
سکوت دیگران را ترجمه کند!
شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد…


(دكتر علي شريعتي)

هیچ گاه تنهایی و کتاب و قلم ، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت … دیگر چه می خواهم ؟ آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند.

(دكتر علي شريعتي)

لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم غافل از اینکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.

(دكتر علي شريعتي)

وقتی نمی توانی فریاد بزنی ناله کن! خاموش باش. قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی.

(دكتر علي شريعتي)

اگر پیاده هم شده سفر کن،در ماندن می پوسی.

(دكتر علي شريعتي)

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اصراف محبت است.

(دكتر علي شريعتي)

اسمم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگی ام را جدم، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب می کنم.

(دكتر علي شريعتي)

چه شگفت انگیز و زیبا است که نیاز و نیایش هردو هم ریشه اند و خویشاوند!

(دكتر علي شريعتي)

فلسفه زندگی امروز دراین جمله خلاصه می شود: فداکردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی.

(دكتر علي شريعتي)

آنان که می فهمند عذاب می کشند وآنان که نمی فهمند عذاب می دهند.

(دكتر علي شريعتي)

روزگاریست که شیطان فریاد می زند ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد.

(دكتر علي شريعتي)

سکوت عجب فریاد رسایی است،آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند.

(دكتر علي شريعتي)

ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،کمی با کفش های او راه بروم.

(دكتر علي شريعتي)

به زور می توان چیزی را گرفت، ولی به زور نمی توان نگه داشت.

(دكتر علي شريعتي)

خداوندا... مردم شکر نعمت های تو می کنند و من شکر بودن تو چرا که نعمت،بودن توست.

(دكتر علي شريعتي)

ای کاش ارزش در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان می نگری.

(دكتر علي شريعتي)

به پذیرفتن چیزی که پذیرفتنی نیست مومن شدن، عین خریت است.

(دكتر علي شريعتي)

هیچ وقت برای لذت بردن از زندگی و برای عوض شدن دیر نیست.

(دكتر علي شريعتي)

اجازه ندهید که محرومیت های شما، مانع استفاده از نعمت هایتان شوند.

(دكتر علي شريعتي)

محرومیت استعدادهایی را شکوفا می سازد که در خوشی ها پوشیده می مانند.

(دكتر علي شريعتي)

چه خانه سرد و احمق و بی روحی است طبیعت، که خدا از آن رفته باشد.

(دكتر علي شريعتي)

دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون! بیایید حادثه ساز و قانون شکن باشیم.

(دكتر علي شريعتي)

خدا مطلق است، بی جهت است، این تویی که در برابر او جهت می گیری.

(دكتر علي شريعتي)

اولین فضیلت انسان، نمایندگی خداوند در زمین است.

(دكتر علي شريعتي)

هر موجودی در طبیعت آنچنان است که باید باشد و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست.

(دكتر علي شريعتي)

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است دیدم فاطمه نیست.

خواستم بگویم، فاطمه دختر محمد(ص) است دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، فاطمه مادر حسین است دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، فاطمه مادر زینب است دیدم که فاطمه نیست.

نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

فاطمه، فاطمه است.

(دكتر علي شريعتي)

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.


(دكتر علي شريعتي)

دنیا را بد ساخته اند … کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری … اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …

(دكتر علي شريعتي)

آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت.


(دكتر علي شريعتي)

خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن


(دكتر علي شريعتي)

خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم


(دكتر علي شريعتي)

به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

(دكتر علي شريعتي)

روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند


(دكتر علي شريعتي)

سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

(دكتر علي شريعتي)

من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….

(دكتر علي شريعتي)

خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

(دكتر علي شريعتي)

هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

(دكتر علي شريعتي)

ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.

(دكتر علي شريعتي)

من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقص ند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند .

(دكتر علي شريعتي)

اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست

(دكتر علي شريعتي)

عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني .

(دكتر علي شريعتي)

اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند

(دكتر علي شريعتي)

آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش

(دكتر علي شريعتي)

«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيـ ـگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم ازخيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيـ ـگار مي کشيدم و کچل شده بودم

(دكتر علي شريعتي)

هر كس آنچنان مي ميرد كه زندگي مي كند

(دكتر علي شريعتي)

می خواستم زندگی کنم ، راهم رابستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !


(دكتر علي شريعتي)

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.

(دكتر علي شريعتي)

انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید
حقیقت داشته باشد


(دكتر علي شريعتي)

"تهمت و دروغ"را دشمن سفارش میدهد و منافق میسازد و عوام فریب پخش میکند
و عامی آن را میپذیرد


(دكتر علي شريعتي)

انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند.

(دكتر علي شريعتي)

انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.

(دكتر علي شريعتي)

خداوندا من با تمام کوچکی ام, یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدایی است

که من دارم و تو نداری

(دكتر علي شريعتي)

خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟

(دكتر علي شريعتي)

هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . . .

(دكتر علي شريعتي)

مادرم میگفت عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب؛
هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام


(دكتر علي شريعتي)

بزرگترین اقیانوس آرام است
آرام باش تا بزرگترين باشي


(دكتر علي شريعتي)

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد،

نمی خواهم بدانم کوزه گر از اندام بدنم چه خواهد ساخت،

ولی بسیار مشتاقم از خاک گلویم سوتکی سازد،

سوتک به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی ،

دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشار د،

و خواب خفتگان را آشفته تر سازد،

بدین سان بشکند در من

سکوت مرگبارم را......

(دكتر علي شريعتي)

جامعه 2 طبقه دارد:

1-طبقه ای که می خورد و کار نمی کند

2-طبقه ای که کار می کند و نمی خورد

(دكتر علي شريعتي)

تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است:یکی داشتن ویکی خواستن.

(دكتر علي شريعتي)
چقدر دوست دارم اين سخن مسيح را
« از راه هايي مرويد که روندگان آن بسيارند از راه هايي برويد که روندگان آن کم اند!»

(دكتر علي شريعتي)

دو پديده را مردم يا عوام نمي توانند از هم سوا کنند،یکی شورمذهبی است یکی شعور مذهبی که اين دو ربطي به هم ندارند آن کسي که شور مذهبي دارد خيال مي کند که شعور مذهبي هم دارد.

(دكتر علي شريعتي)
هرکس – نه تنها – به ميزان معلوماتي که دارد عالم نيست بلکه به ميزان مجهولاتي که در عالم احساس مي کند عالم است
(دكتر علي شريعتي)

زنده بودن را به بيداري بگذرانيم كه سالها به اجبار خواهيم خفت.

(دكتر علي شريعتي)
خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
تا هرچه را که تو دیر می خواهی زود نخواهم

وهرچه را که تو زود میخواهی دیر نخواهم
(دكتر علي شريعتي)

خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست...صبر درنومیدی...رفتن بی همراه...جهاد بی سلاح...

کاربی پاداش..فداکاری درسکوت...دین بی دنیا...خوبی بی نمود…
عظمت بی نام… خدمت بی نان...ایمان بی ریا...

گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کن

(دكتر علي شريعتي)

خدایا کفر نمی گویم….

پریشانم

چه می خواهی تو از جانم !

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا !

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی

و شب ، آهسته و خسته

تهی دست و زبان بسته

به سوی خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟

خداوندا !

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه دیوار بگشایی

لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟

خداوندا !

اگر روزی بشر گردی

زحال بندگانت با خبر گردی

پشیمان می شوی از قصه خلقت

از این بودن ، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا !

تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.

(دكتر علي شريعتي)

نان

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،

حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: رفیق نانت را من می خورم،

حرفت را هم من می زنم

و تو فقط برای من کف بزن.

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،

حرفت را هم خودت بزن

و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده

و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،

اماّ آن حرفی را که ما می گوییم بزن.

(دكتر علي شريعتي)

ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم

تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم

(دكتر علي شريعتي)

با همه چيز درآميز و با هيچ چيز آميخته مشو

که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش

(دكتر علي شريعتي)

دکتر علی شريعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسيم کرده است:

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

مردگانی متحرک درجهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است.

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

(دكتر علي شريعتي)

شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

(دكتر علي شريعتي)

پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.

(دكتر علي شريعتي)

اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست

او جانشين همه نداشتنهاست

نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد

تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی

ای پناهگاه ابدی

تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی

(دكتر علي شريعتي)

هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ،

ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده

و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد !

ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ،

اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟

(دكتر علي شريعتي)

آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد،زندگی به رنج كشیدنش می ارزد.

(دكتر علي شريعتي)

تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!

چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است كه به این مردم،

آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!

مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

امروز گرسنگی فكر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !


(دكتر علي شريعتي)

به سه چیز تکیه نکن غرور، دروغ و عشق آدم با غرور می تازد با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

(دكتر علي شريعتي)

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند

ولی قلبش سیاه میشود

(دكتر علي شريعتي)

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست

اسراف محبت است

(دكتر علي شريعتي)

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد

هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد

(دكتر علي شريعتي)

خدايا چگونه زيستن را به من بياموز . چگونه مردن را خود خواهم آموخت .

(دكتر علي شريعتي)

زندگی چيست ؟

نان . آزادی . فرهنگ . ايمان و دوست داشتن .

(دكتر علي شريعتي)

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

(دكتر علي شريعتي)

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

(دكتر علي شريعتي)

وقتی خواستم زندگی کنم،راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.

(دكتر علي شريعتي)

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

(دكتر علي شريعتي)

جهان را ما ، نه آنچنانکه واقعا هست می بینیم ، جهان را ما آنچنانکه ما واقعا هستیم ، می بینیم.

(دكتر علي شريعتي)

خداوندا

نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است.

(دكتر علي شريعتي)

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد.

(دكتر علي شريعتي)

وقتی هیچ مشکلی سر راهم نبود میفهمم که راهمو اشتباه رفته ام.

(دكتر علي شريعتي)

خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد.

(دكتر علي شريعتي)

دستانم بوی گل میدادند مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند. نگفتند که شاید گلی کاشته است.

(دكتر علي شريعتي)

پیروزی یکروزه به دست نمی آید ، اما اگر خود را پیروز بشماری ، یکباره از دست میرود.

(دكتر علي شريعتي)

انسان به میزانی که می اندیشد ، انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند

(دكتر علي شريعتي)

وارد کردن علم و صنعت ، در اجتماع بی ایمان و بدون ایدوئولوژی مشخص ، همچون فرو کردن درخت های بزرگ و میوه دار است در زمین نامساعد در فصل نا مناسب

(دكتر علي شريعتي)

فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی

(دكتر علي شريعتي)

خدایا:عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار

(دكتر علي شريعتي)

ضعف و یأس ! هرگز! این دو فرزند نامشروع زوجی است که در آن ، پدر « کفر » است و مادر« خودخواهی »

(دكتر علي شريعتي)

چرا می آسایی ؟ تا بتوانم کار کنم! چرا کار می کنی؟ تا بتوانم بیاسایم. تولید برای مصرف و مصرف برای تولید .انسان امروز چه می کند ؟ این همه رنج و تلاش سرسام آور برای چیست؟ برای تهیه وسایل آسایش .آسایش زندگیش فدای ساختن ِ وسایل آسایش زندگی

(دكتر علي شريعتي)

آن هایی که رفتند کاری

چه بسیارند کسانی که همیشه حرف می زنند بی آنکه چیزی بگویند و چه کم اند کسانی که حرف نمی زنند اما بسیار می گویند.

(دكتر علي شريعتي)

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود کاش بجای نشان دادن زخمهای تنش افکارش را نشانمان می دادند

(دكتر علي شريعتي)

برایتان دعا میکنم تا خدا از شما بگیرد هر آنچه که خدا را از شما میگیرد .

(دكتر علي شريعتي)

و پیش از اینکه بیندیشی که چه بگویی بیندیش که چه می گویم

(دكتر علي شريعتي)

اگر توانستی نفهمی می توانی خوشبخت باشی

(دكتر علي شريعتي)

آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند

(دكتر علي شريعتي)

نمی دانم که در طرح بزرگ خدا من
چه نقشی دارم و چه سرنوشتی؟ ولی
این قدر مطمئنم که بی هیچ نیست.»


(دكتر علي شريعتي)

عشق زیر باران و با هم خیس شدن نیست.عشق این است که تو خیس شوی و معشوقت نه و او نفهمد که چرا هیچ وقت خیس نشد

(دكتر علي شريعتي)

هیچ گاه تنهایی و کتاب و قلم ، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت … دیگر چه می خواهم ؟ آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند.

(دكتر علي شريعتي)

من ایمانم را
عشقم را
به زندگی کردن نیز نخواهم آلود


(دكتر علي شريعتي)


به آنکه اعتراض می کند که چرا دانشجویان دست می زنند و صلوات

نمی فرستند می گویم صلوات نفرستادن جوانان گناه تُست.

چرا که خودمیدانی صلوات را به چه صورتی درآورده ای و

برایش چه مصرف هائی درست کردی!

یکی اینکه تا شخصیت گنده ای وارد مجلس شده است، صلوات فرستاده ای،

مصرف دیگرش حرکت تابوت و جنازه است درمیان زندگان.

و مصارف دیگر، هوکردن یک سخنران،

پایین کشیدن یک منبری ومسخره کردن کسی.

این هاست مصارفی که تو برای صلوات ساخته ای.

این است که قشر دانشجو برای ابراز احساساتش نمی تواند صلوات را جدی بگیرد.

چون تو چنانش ساخته ای که بکار هوکردن و

مسخره کردن و تداعی انحطاط می خورد.

تو هرگز به "دست بوسیدن " اعتراض نکردی،

حالا به "دست زدن " اعتراض می کنی؟!

(دكتر علي شريعتي)
عید ما روزی است که آذوقه یک سال دهقانی مصرف یک روز اربابی نشود.
(دکتر علی شریعتی)
ديروز همسايه ام از گرسنگي مرد ، در عزايش گوسفند ها سر بريدند.
(دکتر علی شریعتی)
روزگاريست كه شيطان فرياد ميزند آدم پيدا كنيد ! سجده خواهم كرد.
(دکتر علی شریعتی)
الها من به اندازه زیبایی تو تنهایم
تو به اندازه تنهایی من زیبایی!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  مناجات زیبای دکتر چمران ♥sokot♥ 2 456 ۰۸-۱۱-۹۶، ۱۰:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  سخن شیخ رجب علی خیاط d.ali 0 329 ۰۸-۱۱-۹۶، ۱۰:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  مجموعه ای از سخنان دکتر الهی قمشه ای !!Tina!! 7 722 ۰۹-۱۰-۹۶، ۰۵:۱۶ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
#*Ralya*# (۲۸-۰۸-۹۴, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، عسل6 (۲۱-۰۵-۹۵, ۰۳:۰۴ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان