ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
تلخی روزهای گذشته قلبم را می سوزاند...
همه می گویند تو چه مشکلی داری؟؟؟چرا که دارای همه چیز هستی!
و من جوابی ندارم که به آنها بدهم!!!می فهمی؟؟؟
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 3,008
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: بهمن ۱۳۹۳
اعتبار:
3,419
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
بعد از یک فنجان قهوه ی تلخ و دو نخ سیـ ـگار
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
شِیـطاטּ نیـستَم
فِرشـته هـَم نیـستم
فـَقط دُختَـرم!
ازنـوعِ سـاده اش...
حـَـوا گونہ فـِکـر میـکُنم
فَقـط بـہ خاطـِرِ یـک ســیب
تـا کـُجا بایَـد تـاواטּ داد...؟
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
می بینم که با تو هستم
.
.
.
اما می دانم رویایی بیش نیست...
در دور دست ها...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 3,008
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: بهمن ۱۳۹۳
اعتبار:
3,419
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم، و ندایی که به من می گوید : " گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است . ".
شِیـطاטּ نیـستَم
فِرشـته هـَم نیـستم
فـَقط دُختَـرم!
ازنـوعِ سـاده اش...
حـَـوا گونہ فـِکـر میـکُنم
فَقـط بـہ خاطـِرِ یـک ســیب
تـا کـُجا بایَـد تـاواטּ داد...؟
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
گل دو سه روزیست تو را میزبان
می بردش فتنه باد خزان
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 3,008
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: بهمن ۱۳۹۳
اعتبار:
3,419
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
خزان را دوست دارم
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام . . .
.
شِیـطاטּ نیـستَم
فِرشـته هـَم نیـستم
فـَقط دُختَـرم!
ازنـوعِ سـاده اش...
حـَـوا گونہ فـِکـر میـکُنم
فَقـط بـہ خاطـِرِ یـک ســیب
تـا کـُجا بایَـد تـاواטּ داد...؟
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
گوهر اشک که می درخشد در چشم از سرچشمه قلب جوشیده است...
و دیگر آسمان را نخواهی دید...
ارسالها: 297
موضوعها: 36
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۳
اعتبار:
485
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
خوشبختی ؛
رنگین کمان لبخند توست !
که …
با هر ترنم باران
شکل می گیرد!
❝ تـــــــــو فــقــطـ خـــــوشـــــــــحال بـــاشـــــــ ❞
من اشک آسمان را در می آورم ...
چرا آدما نمیدونن؟
بعضی وقتا خدافظ ینی نذار برم...
ینی برم گردون و سفت بغلم کن سرمو بچسبون به سینت و بگو:
خدافظ و زهرمار بیخود میگی خدافظ..!
ارسالها: 297
موضوعها: 36
تاریخ عضویت: اردیبهشت ۱۳۹۳
اعتبار:
485
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
سلامتی دوتا اشک...
یکی اشکی که "عروس" وسط رقص ریخت
و همه گفتن اشک شوقه ...
ولی از ناراحتی بود چون دامادش عشقش نبود....
یکی اشکی که ده متر اون طرف تر
از چشم جوونی سرازیر شد که داشت
به عروس قصه هاش نگاه میکرد
که نشد بهم برسن...
چرا آدما نمیدونن؟
بعضی وقتا خدافظ ینی نذار برم...
ینی برم گردون و سفت بغلم کن سرمو بچسبون به سینت و بگو:
خدافظ و زهرمار بیخود میگی خدافظ..!
ارسالها: 6,376
موضوعها: 1,451
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
11,951
سپاسها: 0
76 سپاس گرفتهشده در 6 ارسال
عروسی را دیدم که سر به زیر انداخته بود
با خودم گفتم:او برای چه اینگونه است؟؟
در همین لحظه رد نگاه خیره اش را بر جائی دیدم
برگشتم و آنجا را نگاه کردم
جوانی بود که با دختری گرم گرفته بود
فهمیدم در چه حالیست عروسِ ما
و دیگر آسمان را نخواهی دید...