امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حضرت فاطمه زهرا (س)
#1
ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می*باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می*باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)،
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می*فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است".

اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال*زدنی می*باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده*ی زنان عصر خویش بوده است.

ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی*باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می*نمایند. اما نکته*ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می*شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست،

پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می*باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می*تواند به عالیترین رتبه*های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی*یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می*توان به آیه*ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

نام، القاب، کنیه*ها
نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.
فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می*باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.
زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می*ایستاد (مشغول عبادت می*شد)، نورش برای اهل آسمان می*درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می*درخشد."

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)
کنیه*های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...
ام ابیها به معنای مادر پدر می*باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می*ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است.

تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی*نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می*گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

مادر و پدر

همانگونه که می*دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می*باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می*شد و او را بزرگ زنان قریش می*نامیدند.

ولادت

فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می*دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می*باشند."

اکثر مفسران شیعی و عده*ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده*اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده*اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می*کند و می*فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
پاسخ
سپاس شده توسط: admin ، admin ، admin ، admin ، admin ، admin
#2
کودکی حضرت زهرا(س)

او در خانه وحی به دنیا آمد و در مهبط فرشتگان رشد یافت. در محلی نشو و نما كرد كه آیه‏های قرآن در آن جا نازل شده‏اند. خانه او از خشت و گلی بیش نبود ولی خانه زبده‏ترین انسانهای جهان بود، پدرش خاتم انبیاء و مادرش سیده النساء او را چون دو بال ملكوتی در میان گرفتند و به رشد و پرورش او همت گماشتند.
او نخستین ثمره وحی و نبوت است و طبعاً سرمایه‏ گذاری درباره او بسیار. و این درس مهمی برای مسلمانان است كه برای داشتن نسلی ارزنده و پر ثمر حضور والدین عامل و متعهد ضروری است. پدر و مادر چون دو بالند كه باید فرزند را هم چون جوجه‏ای زیر پر گیرنده و از حرارت بدن وگرمی عاطفه، در آنان حرارت ایمان و علاقه به مذهب را در او پدید آورند و كودكی كه از این حرارت دور باشد بزرگ نخواهد شد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها- در شرایطی بود كه تنها كودك خانواده بحساب می‏آید، آنهم خانواده‏ای كه پسر نداشت. دو خواهر بزرگش پیش از او ازدواج كرد و ترك خانواده خود كرده بودند. همبازی او بدین سان تنها پدر و مادر اویند و همراز او مادرش.

بسته به اینكه سال ولادت او را در چه تاریخی حساب كنیم می‏توانیم حدس بزنیم كه ایام شیر خوارگی را در شعب گذرانده یا نه، محتمل است او در همانجا به راه افتاده و یا به زبان آمده باشد و در آن دوران خردسالی و پرستاری جز محیط شعب را ندیده باشد. ولی در تمام دوران خردسالی او پدرش كه مصداق وانك لعلی خلق عظیم است[1] توجه عمیقش را به او مبذول می‏داشت و مهر و محبتش را درباره او اعمال كرده و برای آینده‏ای دشوار او را نیكو به بار می‏آورد. آری همت پدر و مادرش او را ام الائمه ساخت، و حضرت فاطمه - سلام الله علیها- پروراند كه میراث قرآن و عترت ازطریق او سرایت یابند. در همرازی به مادر به درجه‏ای رسید كه توانست وارث اسرار مادر و متحمل آن باشد. و در همراهی با پدر به درجه‏ای رسید كه لقب ام ابیها گرفت و در همه این مورد عنایت خدا با او قرین بود.

مرگ مادر
براساس پاره‏ای از روایات او هنوز كودك و خردسال بود و نیاز به مادر را با تمام وجود احساس می‏كرد كه دست اجل آغوش مادر را از او گرفت و در كودكی به دنبال جنازه مادر روانش ساخت. او حامل اسرار مادر و در دم مرگ حامل پیام مادر به پدر و در لحظات جان سپردن خدیجه، مایه آرامش و تسلی او بود.
خدیجه در هنگام مرگ به فكر تجهیز و كفن خویش افتاد و دید كه فاقد كفن است. زنی كه روزی شوكت عظیم و ملوكانه‏ای داشت و عمری را پیش از ازدواج با پیامبر غرق در نعمت گذارنده بود، با بذل و بخشش مختارانه دستش از مال دنیا چنان خالی شده بود كه حتی كفنی برای خود ذخیره نكرده بود. از طریق حضرت فاطمه - سلام الله علیها- از پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله- خواست عبای خود را كفنش كند.

حضرت خدیجه - سلام الله علیها- در دم مرگ دلواپس بود، دلواپس دختری كه باید درگرداب بلا غوطه بخورد، خس و خاشاك از سرو روی پدر پاك كند و برای او ام ابیها باشد. دختری كه باید قربان و صدقه اسلام شود، در فقری سخت بسوزد و باجهل‏ها و نادانی‏ها بسازد، و حتی ضربه‏های خصم را بر بازو و لطمه در را بر پهلو تحمل كند.
حضرت خدیجه - سلام الله علیها- در حین مرگ به رسول خدا سفارش كرد حضرت فاطمه - سلام الله علیها- را به خدا و به دست تو می‏سپارم، مراقب دختر كوچكم باش... حضرت فاطمه - سلام الله علیها- كوچك كنار بستر مرگ مادر می‏نشیند و جان دادن او را تماشا می‏كند، به مادر دلداری و تسلیت می‏دهد تا آرام جان بسپرد به او قول و اطمینان می‏دهد كه به وصایایش عمل خواهد كرد.
او شاهد آخرین دم مادر است كه به همراه آن این كلمات را از او می‏شنود: ان الله هو السلام، و منه السلام، و الله یعود السلام. حضرت خدیجه - سلام الله علیها- از دنیا می‏رود در حالیكه عمر حضرت فاطمه - سلام الله علیها- را قویاً بین 5 تا 10 سال و محتملاً تا 15 سال می‏توان ذكر كرد.

همگامی با پدر

حضرت فاطمه - سلام الله علیها- از همان دوران كودكی كه در كشمكش‏های پدر با مشركان با او همراه همگام بود.
- او در جریان نقشه ترور پیامبر قرار گرفته و پدر را مضطربانه از این واقعه هشدار داد.
- دشمن شكمبه شتر یا گوسفند بر سر پدر می‏ریزد و او با دستهای كوچك خود آنها را از سر و روی پدر پاك می‏كند.
- پدرش را كتك می‏زنند و او از شدت تاثر می‏گرید و پدر را نوازش می‏كند.
- بر بدن پدرش جراحات وارد می‏كنند او هم چون پرستاری مهربان بر آن جراحات مرهم می‏گذارد.
- والحق كه این دختر را چه تحملی در رنجها و نامردی‏ها بود و چه آثاری از خدمات ارزنده.
- السلام علی البتول الطاهره ؛ الصدیقه المعصومه، المغصوبه حقها و الممنوعه ارثها.
- السلام علی بضعه لحمه و صمیم قلبه و رحمه اله و بركاته.
[1] . سوره قلم، آیه 4.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
فاطمه زهرا(س) در كنار پدر

در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگی خود را در مكه می گذراندند، محیط زندگی آنان سخت طوفانی و شرائط فوق العاده بحرانی بود. آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقلیت شدیدی قرار داشتند و تمام قدرت و نیرو و حاكمیت و ثروت دست دشمنان بی رحم و بی منطق اسلام بود و هر كاری می خواستند، می كردند. آزاری نبود كه بر سر مسلمانان نیاورند و جسارت و توهینی نبود كه نسبت به مقام شامخ پیامبر - صلی الله علیه و آله - روا ندارند. در این دوران دو نفر بیش از همه ایثار و فداكاری كردند: از میان زنان «خدیجه» بود كه بر زخمهای قلب و جسم پیامبر - صلی الله علیه و آله - مرهم می نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداكاریهایش، با محبت و صفایش با همدردی و دلسوزی اش، از قلب مباركه پیامبر می زدود. و دیگر «ابوطالب پدر بزرگوار امیرمؤمنان علی - علیه السلام - بود كه نفوذ و اعتباری بسیار در میان مردم مكه داشت، و از تدبیر و هوش و ذكاوت فوق العاده ای برخوردار بود، او خود را سپری نیرومند در برابر پیامبر - صلی الله علیه و آله - كرده بود و یار و یاور و حامی مهربان پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - بود.

ولی با نهایت تأسف این هر دو یار وفادار، و دو شخصیت بزرگ و انسانهای ایثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله كمی چشم از جهان پوشیدند، و پیغمبر - صلی الله علیه و آله - را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از این نظر تنها ماند.
شدت اندوه پیامبر - صلی الله علیه و آله - در سوگ این دو شخصیت كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه ای در پیشرفت اسلام داشتند، از اینجا روشن می شود كه آن سال را «عام الحزن» نام نهادند یعنی «سال غم و اندوه»!.

اما از آنجا كه خداوند هر نعمتی را از بندگان برگزیده اش می گیرد نعمت دیگری را جانشین آن می كند هر كدام از این دو بزرگوار فرزندی از خود به یادگار گذاشتند كه درست نقش آن ها را ایفا می كردند.
امیرمؤمنان علی - علیه السلام - یادگار «ابوطالب» همانند پدر حامی و مدافع و یار و یاور پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، قبلا نیز چنین بود اما بعد از ابوطالب جای خالی او را نیز پر كرد.
و خدیجه دخترش «فاطمه» را به یادگار گذاشت، دختری مهربان، فداكار و شجاع و ایثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار و رنج و محنت را از قلب پاك پدر می زدود.

امیرمؤمنان علی - علیه السلام - در آن هنگام 19 سال داشت در حالی كه حضرت فاطمه - سلام اللّه علیها- طبق احادیث معروف بیش از پنج سال از سن مباركش نگذشته بود، قابل توجه اینكه هر دو در خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - زندگی می كردند و مونس ساعتهای تنهائی پیامبر - صلی الله علیه و آله - بودند.
هنوز سه سال به هجرت باقی مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهای شدید زندگی، مملو از مرارتها و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهای دشمنان برای محو اسلام و مسلمین.
گاه دشمنان سنگدل، خاك، یا خاكستر بر سر پیامبر - صلی الله علیه و آله - می پاشیدند، هنگامی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - خانه می آمد، فاطمه - سلام اللّه علیها- خاك و خاكستر از سر و صورت پدر پاك می كرد، در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر - صلی الله علیه و آله - می فرمود:
دخترم غمگین مباش و اشك مریز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر تواست.

گاه دشمنان در حجر اسماعیل اجتماع داشتند و به بتها سوگند می خوردند كه هر كجا «محمّد» را پیدا كنند، او را به قتل برسانند.
فاطمه - سلام اللّه علیها- این خبر را می شنید و به اطلاع پدر می رساند تا مراقب بیشتری از خود كند و این نشان می دهد كه نه تنها در درون خانه كه در بیرون نیز فاطمه سلام اللّه علیها در فكر دفاع و نجات پدر بود. در یكی از همان سالها، ابوجهل مشتی اراذل مكّه را تحریك كرد كه به هنگامی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - در مسجد الحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفكنند، هنگامی كه این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند كردند و پیامبر - صلی الله علیه و آله - را به باد مسخره گرفتند.

بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود كه توانائی بر دفاع نداشتند، ولی هنگامی كه این خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه - سلام الله علیها - رسید به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش ر با شمشیر زبان مجازات كرد، و به آن ها نفرین فرمود. آری در آنجا كه گاهی مردان دلاور جرأت دفاع از پیامبر - صلی الله علیه و آله - را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال، حضور داشت و به دفاع از پیامبر - صلی الله علیه و آله - می پرداخت.

این دوران هر چه بود، سپری شد، پیامبر - صلی الله علیه و آله - عازم هجرت به مدینه گشت. فاطمه - سلام اللّه علیها- باید موقتاً از پدر جدا شود و در خانه تنها بماند، تا زمانی كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالی كه 8 سال بیشتر از سن مباركش نمی گذشت. ولی همانگونه كه امیرمؤمنان علی - علیه السلام - در لحظات حساس و بحرانی هجرت با خوابیدن در بستر پیامبر - صلی الله علیه و آله - امتحان ایثار و فداكاری خود را داد و بدن خویش را در معرض شمشیرهای دشمن گذارد، فاطمه - صلی الله علیه و آله - نیز بدون جزع و بیتابی آمادگی خود را برای پذیرش این رسالت جدید اعلام داشت.
ولی دوران جدائی او نمی توانست زیاد طولانی باشد، و باید در كنار پدر همچنان بماند. و در محیط مدینه همچون مكه به دفاع خود ادامه دهد، و گردو غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نورانی پدر بشوید، لذا بعد از چند روز به اتفاق چند نفر از همسران پیامبر - صلی الله علیه و آله - به همراهی امیر مؤمنان علی - علیه السلام - به مدینه آمد. حضرت فاطمه نه تنها در روزهای عادی (هر چند پیامبر - صلی الله علیه و آله - روز عادی نداشت) بكله در روزهای جنگ و طوفانی نیز همچون یك مرد شجاع در شعاعی كه مأموریت داشت، از پیامبر - صلی الله علیه و آله - دفاع می كرد.

هنگامی كه جنگ «احد» پایان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پیامبر - صلی الله علیه و آله - با دندان شكسته و پیشانی مجروح هنوز در میدان احد بود فاطمه سلام اللّه علیها با سرعت به «احد» آمد و با اینكه هنوز نوجوان كم سن و سالی بود فاصله میان «مدینه» و «احد» را با پای پیاده و با شوق زیاد طی كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پیشانی همچنان خونریزی می كرد. قطعه حصیری را سوزاند، و خاكستر آن را برجای زخم ریخت و مانع خونریزی شد، و عجیبتر اینكه برای جنگی كه در روز بعد اتفاق می افتاد. اسلحه برای پدر فراهم می كرد.

در جنگ احزاب كه از پررنج ترین غزوات اسلامی بود، و در ماجرای فتح مكه در آن روز كه سپاه پیروزمند اسلام با احتیاطهای لازم آخرین سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاك كرد، باز می بینیم فاطمه سلام اللّه علیها در كنار پیامبر قرار گرفته، و به كنار خندق می آید و برای پیامبر - صلی الله علیه و آله - كه چند روز گرسنه مانده، غذای ساده ای كه از قرض نانی تجاوز نمی كرد، تهیه می كند، و به هنگام فتح مكه برای او خمیه می زند، آب برای شستشو و غسل آماده می كند، تا گردو غبار را از تنش بشوید و لباس پاكیزه ای بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.
آيت الله مكارم شيرازي - بانوي نمونه
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
ازدواج فاطمه زهرا (س)

پیامبر خدا- صلی الله علیه وآله- پس از سیزده سال سخت كوشی، تلاش در راه ابلاغ رسالت و تحمّل دشواری ها، شكنجه ها و آزارها به مدینه هجرت كرد و حكومت اسلامی را بنیاد نهاد.
حضرت علی - علیه السلام- از آغازین روزهای رسالت پیامبر - صلی الله علیه وآله- همگام و همراه پیامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، بیست و چهار سال داشت. او باید ازدواج می كرد و زندگانی مشترك را آغاز می كرد.
فاطمه - علیها السلام- نُه ساله است.[1]
او دختر پیامبر خداست و در جایگاهی بلند از فضایل انسانی و ویژگی های والای ملكوتی، كه پیامبر خدا بارها او را ستوده و «پاره قلب» خود نامیده است.
موقعیت پیامبر - صلی الله علیه وآله- در جایگاه زعامت امّت از یك سوی، و شخصیت والای فاطمه - علیها السلام- از سوی دیگر، زمینه ای بود تا كسانِ بسیاری - بویژه آنان كه از این گونه پیوندها بیشتر در فكر رقم زدن آینده خود هستند، - به خواستگاری بروند. پیامبر - صلی الله علیه وآله- یكسر جواب رد می داد و گاه، تصریح می كرد كه منتظر «قضای الهی» است. [2]
برخی از دوستان حضرت علی- علیه السلام- و صحابیان پیامبر خدا به وی پیشنهاد كردند كه به خواستگاری فاطمه - علیها السلام- برود.
حضرت علی - علیه السلام- قلبی دارد سرشار از ایمان و سینه ای آكنده از عشق؛ امّا دستانی تهی و پیراسته از درهم و دینار. حضرت علی - علیه السلام- به خانه پیامبر خدا رفت، شكوه و عظمت پیامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانی آمیخته با آزرم، نگاهی به پیامبر - صلی الله علیه وآله- داشت و نگاهی دیگر به زمین.
پیامبر - صلی الله علیه وآله- با تمهیداتی حضرت علی - علیه السلام- را به سخن گفتن وا داشت، و چون علی - علیه السلام- سخن گفت، فرمود: «چیزی در زندگی داری؟». جواب، معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه - علیها السلام- را همسانی جز حضرت علی - علیه السلام- و همسری لایق جز او بود؟!
ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا: امر الهی) تحقّق یافت[3] و آن دو بزرگوار، زندگانی مشترك را در اوّلین سال هجرت،[4] با مهریه ای بسیار اندك[5] و مراسمی بس ساده[6] و جهیزیه ای ساده تر[7] آغاز كردند و بدین سان، شكوهمندترین خانه و نقش آفرین ترین زندگانی مشترك در تاریخ اسلام، رقم خورد.
در كنار خانه پیامبر - صلی الله علیه وآله-، خانه ای خُرد - كه به راستی از همه تاریخ بزرگ تر، و غبطه آفرین عرشیان و زمینیان بود - ، بر پا شد. این خانه، سرچشمه فضیلت ها، مكرمت ها، عشق، ایمان، ایثار، جهاد، ساده زیستی،... بود و به راستی خانه ای بود كه سر بر عرش می سایید.
حضرت علی - علیه السلام- - این پارسای شب و زمزمه گر خلوت های آن - ، شیر بیشه نبرد بود و هنوز زخم های نشسته بر پیكرش التیام نیافته، در جنگی دیگر حاضر بود و رزم آورترین و بزرگ ترین هماوردجوی میدان.
و فاطمه - علیها السلام-، آرام و پرشكیب، بار زندگی را بر دوش داشت، با كم ترین امكانات می ساخت، زخم های همسر و پدر را می شست[8] و افزون بر همسری حضرت علی - علیه السلام- ، به تعبیر لطیف پیامبر خدا، «برای پدر، مادری می كرد». [9]
اوّلین ثمر این پیوند الهی به سال سوم هجری دیده به جهان گشود كه حسن - علیه السلام- نام گرفت. [10] و دومین آن، حسین - علیه السلام- بود كه در سال چهارم به دنیا آمد. [11] زینب و امّ كلثوم - علیهما السلام- پس از برادرها پای به دنیا گذاردند و آخرین آنها، محسن، سقط گردید و شهد شهادت نوشید. [12]
- سنن النسائی به نقل از بریده - : ابوبكر و عمر، از فاطمه - علیها السلام- خواستگاری كردند؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «او كوچك است». سپس علی - علیه السلام- از او خواستگاری كرد و پیامبر خدا او را به ازدواجش درآورد. [13]
- الطبقات الكبری به نقل از علباء بن احمر یشكری - : ابوبكر، فاطمه - علیها السلام- را از پیامبر - صلی الله علیه وآله- خواستگاری كرد؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «ای ابوبكر! منتظر تقدیر الهی هستم».
ابوبكر، این را برای عمر باز گفت. پس عمر بدو گفت: ای ابوبكر! تو را رد كرده است. سپس ابوبكر به عمر گفت: تو فاطمه را از پیامبر خدا خواستگاری كن. پس خواستگاری كرد. پیامبر - صلی الله علیه وآله- به او همانی را گفت كه به ابوبكر گفته بود: «منتظر تقدیر الهی هستم». [14]
- الطبقات الكبری به نقل از عطا - : علی - علیه السلام- ، از فاطمه - علیها السلام- خواستگاری كرد. پس پیامبر خدا به فاطمه - علیها السلام- فرمود: «علی تو را یاد می كند!». فاطمه - علیها السلام - ساكت ماند. پس پیامبر خدا او را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد. [15]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- : خداوند به من فرمان داد تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم. [16]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- : من هم انسانی مانند شما هستم، از شما زن می گیرم و به شما زن می دهم، مگر فاطمه را كه ازدواجش از آسمان نازل شده است. [17]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- خطاب به فاطمه - علیها السلام- : به خدا سوگند، در این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، كوتاهی نكردم! [18]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- خطاب به فاطمه - علیها السلام- : آگاه باش كه برای این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، از هیچ كوششی فروگذار نكردم! [19]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- خطاب به فاطمه - علیها السلام- : به جان و دل كوشیدم و برایت بهترینِ خاندانم را یافتم. [20]
- امام صادق - علیه السلام- : اگر نبود كه خداوند - تبارك و تعالی - علی - علیه السلام- را برای فاطمه - علیها السلام- آفریده بود، برایش هیچ همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون. [21]
- امام علی - علیه السلام- : پیامبر خدا به من فرمود: «ای علی! مردانی از قریش در امر فاطمه بر من خرده گرفتند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری كردیم و ندادی؛ ولی او را به ازدواج علی درآوردی. و من به ایشان گفتم: به خدا سوگند، شوهردادن و ندادنش به دست من نبود؛ بلكه خدای متعال، او را از شما باز داشت و به ازدواج علی درآورد. جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمّد! خداوندِ با جلال و شكوه می گوید: اگر علی را نیافریده بودم، برای دخترت فاطمه، همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون». [22]
- امام علی - علیه السلام- : چون فاطمه - علیها السلام- بالغ شد، بزرگان قریش كه اهل فضل و سابقه در اسلام و دارای شرافت و ثروت بودند، او را خواستگاری كردند؛ ولی هر مردی از قریش كه خواستگاری می كرد، پیامبر خدا از او روی بر می تافت، به گونه ای كه برخی از آنان، در پیش خود گمان می بردند كه پیامبر خدا از ایشان ناراحت شده و یا وحی آسمانی درباره ایشان بر پیامبر - صلی الله علیه وآله- نازل شده است. [23]
- السنن الكبری - به نقل از مجاهد، از امام علی - علیه السلام- : از فاطمه - علیها السلام- دختر پیامبر - صلی الله علیه وآله-، خواستگاری شده بود. زنی از بستگانم به من گفت: آیا می دانی كه فاطمه - علیها السلام- خواستگاری شده است؟ گفتم: نه - یا آری - . گفت: تو هم او را خواستگاری كن. گفتم: آیا من چیزی دارم كه با آن به خواستگاری بروم؟ پس به خدا سوگند، هماره مرا امید داد تا این كه به حضور پیامبر - صلی الله علیه وآله- رسیدم و چون او را بزرگ و گرامی می داشتیم، هنگام نشستن در پیش روی ایشان، زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم.
پیامبر - صلی الله علیه وآله- فرمود: «آیا حاجتی داری؟». پس ساكت ماندم. آن را سه بار تكرار كرد و فرمود: «شاید به خواستگاری فاطمه آمده ای؟». گفتم: آری، ای پیامبرخدا. فرمود: «آیا چیزی داری كه مهرش كنی؟». گفتم: نه به خدا، ای پیامبر خدا. فرمود: «پس زرهی را كه بدان مسلّحت كرده بودم، چه كردی؟». گفتم: به خدا سوگند، آن، زرهی ساخته عشیره حُطَم است و بیش از چهار صد درهم نمی ارزد. فرمود: «برو كه او را به ازدواجت درآوردم و همان زره را به عنوان مهر برایش بفرست». [24]
الأمالی - به نقل از ضحاك بن مزاحم - : شنیدم علی بن ابی طالب - علیه السلام- می گوید كه ابوبكر و عمر نزد من آمدند و گفتند: چرا نزد پیامبر خدا نمی روی تا فاطمه - علیها السلام- را خواستگاری كنی. پس نزد پیامبر خدا رفتم. چون مرا دید، خندید. سپس فرمود: «ای ابوالحسن! به چه كار آمده ای و حاجتت چیست؟».
علی - علیه السلام- (در ادامه) گفت: خویشاوندی و سابقه ام در اسلام و یاری كردن او و جهادم را ذكر كردم. پس فرمود: «ای علی! راست گفتی و برتر از چیزهایی هستی كه می گویی». پس گفتم: ای پیامبرخدا! فاطمه را به ازدواج من در می آوری؟ فرمود: «ای علی! مردانی او را پیش از تو خواستگاری كردند و به فاطمه - علیها السلام- گفتم؛ ولی در چهره اش كراهت دیدم؛ امّا منتظر باش تا به سویت باز گردم».
پس پیامبر خدا بر فاطمه - علیها السلام- وارد شد. فاطمه - علیها السلام- از جا برخاست و ردای پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست.
پس پیامبر خدا به او فرمود: «ای فاطمه!». پاسخ داد: بلی، چه می خواهی، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «علی بن ابی طالب، كسی است كه خویشاوندی و فضیلت و اسلامش را می شناسی و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و علی از تو خواستگاری كرده است. چه نظری داری؟».
فاطمه - علیها السلام- ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا كراهتی در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالی كه می گفت: «اللَّه اكبر! سكوت او نشانه رضایت اوست». پس جبرئیل نزدش آمد و گفت: ای محمّد! او را به ازدواج علی بن ابی طالب - علیه السلام- درآور كه خداوند، او را برای وی و وی را برای او پسندیده است. [25]
- الكافی به نقل از سعید بن مسیّب - : به علی بن حسین - علیه السلام- گفتم: چه هنگام پیامبر خدا، فاطمه - علیها السلام- را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد؟ فرمود: «در مدینه، یك سال پس از هجرت، و فاطمه - علیها السلام- در آن زمان، نُه ساله بود». [26]
- تاریخ الیعقوبی در ذكر ازدواج فاطمه - علیها السلام- : پیامبر خدا دو ماه پس از ورودش فاطمه - علیها السلام- را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد، در حالی كه گروهی از مهاجران، او را از پیامبر خدا خواستگاری كرده بودند. پس چون پیامبر - صلی الله علیه وآله- او را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد، خرده گیری كردند. پیامبر خدا فرمود: «من او را به ازدواج علی در نیاوردم، بلكه خداوند درآورد». [27]
- الأمالی: روایت شده كه امیر مؤمنان، فاطمه - علیها السلام- را شانزده روز پس از وفات خواهرش رقیّه، همسر عثمان، به خانه بُرد و این، پس از بازگشت از جنگ بدر و سپری شدن چند روز از ماه شوّال بود.
و روایت شده است كه او را سه شنبه، شش روز از ذی حجّه سپری شده، به خانه برد و خداوند متعال، داناتر است. [28]
- المعجم الأوسط به نقل از جابر بن عبداللَّه - : ما در مراسم عروسی علی بن ابی طالب - علیه السلام- و فاطمه - علیها السلام- دختر پیامبر خدا حاضر شدیم. پس بهترین «حیس» [29] را در آن عروسی خوردیم و پیامبر خدا، روغن و خرما برایمان آماده ساخت و ما خوردیم و تشك آن دو در شب عروسی، پوست قوچ بود. [30]
- الطبقات الكبری به نقل از اسماء بنت عُمَیس، خطاب به اُمّ جعفر - : جهاز جدّه ات فاطمه - علیها السلام- برای جدّت علی - علیه السلام- آماده شد و درون رختخواب و پشتی هایشان، جز لیف خرما نبود.
علی - علیه السلام- در عروسی فاطمه - علیها السلام- ولیمه ای داد كه در آن زمان، ولیمه ای برتر از آن نبود. زرهش را نزد یك یهودی در برابر مقداری جو به رهن گذاشت. [31]
- سنن ابن ماجه - به نقل از عایشه و امّ سلمه - : پیامبر خدا به ما فرمان داد كه جهاز فاطمه - علیها السلام- را آماده كنیم تا او را به خانه علی - علیه السلام- بفرستیم. پس به سراغ خانه رفتیم و كف اتاق را با خاك نرم اطراف مَسیل، فرش كردیم. سپس دو بالش را از لیف (خرما) كه با دست، آن را زده و حلّاجی كرده بودیم، پر كردیم.
سپس پیامبر خدا به ما خرما و كشمش خورانْد و آب گوارا نوشاند و چوبی را در گوشه اتاق نصب كردیم تا بر آن، لباس آویزان كنند و مشك آب بیاویزند. پس بهتر از عروسی فاطمه - علیها السلام- عروسی ای ندیدیم [32]. [33]
- امام علی - علیه السلام- : چون خواستم فاطمه - علیها السلام- را به خانه بیاورم، پیامبر خدا، ظرف زرّینی [34] به من داد و فرمود: «با (پول) این ظرف، خوراكی برای ولیمه عروسی ات بخر».
پس به سوی محافل انصار به راه افتادم و به نزد محمد بن مسلمه در جایگاه خشك كردن خرماهایش رفتم. از كارش فارغ شده بود. به او گفتم: در برابر این ظرف، خوراكی به من بفروش. پس طعامی به من داد و من برداشتم. آن گاه گفت: تو كیستی؟ گفتم: علی بن ابی طالب.
گفت: پسرعموی پیامبر خدا؟ گفتم: آری. گفت: و با این خوراك چه می كنی؟ گفتم: عروسی می كنم. گفت: با چه كسی؟ گفتم: دختر پیامبر خدا. گفت: پس این خوراك و این ظرف زرّین را بگیر و برای تو باشد.
پس آن را گرفتم و بازگشتم و همسرم را پیش خود آوردم.
و خانه فاطمه - علیها السلام-، از آنِ حارثه بن نعمان بود. فاطمه - علیها السلام- از پیامبر - صلی الله علیه وآله- خواست كه جایش را تغییر دهد؛ امّا پیامبر خدا به او فرمود: «آن قدر حارثه به خاطر ما تغییر مكان داده است كه من از او شرم می كنم». چون حارثه این را شنید، از آن خانه نقل
مكان كرد و فاطمه - علیها السلام- را در آن جای داد. [35]
- المصنّف به نقل از ابن عبّاس - : (پیامبر - صلی الله علیه وآله-) بلال را فرا خواند و فرمود: «ای بلال! من دخترم را به ازدواج پسرعمویم درآورده ام و دوست می دارم كه غذا دادن هنگام ازدواج، از سنّت های امّتم شود. پس به پیش گلّه برو و گوسفندی و چهار یا پنج مُد [36] بگیر و كاسه ای برایم بگذار تا شاید مهاجران و انصار را بر آن گِرد آورم و هرگاه از كارت فارغ شدی، مرا آگاه كن».
پس بلال رفت و فرمان را اجرا كرد و كاسه را نزد پیامبر خدا آورد و در جلوی حضرت نهاد. پیامبر خدا از سرِ كاسه برداشت و فرمود: «مردم را دسته دسته وارد كن و هیچ دسته ای دوباره باز نگردد». پس مردم وارد می شدند و هرگاه دسته ای غذایش را تمام می كرد، دسته ای دیگر وارد می شد تا آن كه همه فارغ شدند.
سپس پیامبر - صلی الله علیه وآله- به سوی آنچه باقی مانده بود، توجه كرد و آب دهان مبارك خود را در آن ریخت و غذا بركت كرد و فرمود: «ای بلال! آن را برای مادرانت (همسران پیامبر خدا) ببر و به آنان بگو: بخورید و به كسانی هم كه بر شما وارد می شوند، بخورانید». [37]
- كتاب من لایحضره الفقیه به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری، در ذكر ازدواج فاطمه - علیها السلام- : چون شب زفاف شد، اسب خاكستری رنگ پیامبر - صلی الله علیه وآله- را برایش آوردند و بر رویش روپوشی از مخمل انداخته شد. پیامبر - صلی الله علیه وآله- به فاطمه - علیها السلام- فرمود: «سوار شو» و به سلمان فرمان داد كه زمام آن را بكشد و پیامبر - صلی الله علیه وآله-، خود از پی، آن را می راند.
در همین حال كه در میان راه بودند، پیامبر - صلی الله علیه وآله- صدای فرود آمدن چیزی را شنید، كه جبرئیل بود با هفتاد هزار فرشته، و میكائیل به همراه هفتاد هزار فرشته. پس پیامبر - صلی الله علیه وآله- فرمود: «چه چیزْ شما را به زمین فرود آورده است؟». گفتند: آمده ایم تا فاطمه - علیها السلام- را به خانه همسرش ببریم. و جبرئیل، تكبیر گفت و میكائیل، تكبیر گفت و فرشتگان، تكبیر گفتند و محمّد - صلی الله علیه وآله- تكبیر گفت. پس، از همان شب، تكبیر گفتن در عروسی ها رسم شد. [38]
- امام علی - علیه السلام- در ذكر ازدواجش با فاطمه زهرا - علیها السلام- : سپس پیامبر خدا مرا صدا كرد: «ای علی!». گفتم: بلی، ای پیامبر خدا. فرمود: «به خانه ات وارد شو و با همسرت لطیف و سازگار باش كه فاطمه، پاره تن من است. هرچه او را رنج دهد، مرا رنج می دهد، و هرچه او را شادمان كند، مرا شادمان می كند. شما را به خداوند می سپارم و خدا را به جای خود، بر شما می گمارم». [39]
[1] . الكافی: 8/340/536، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك : إعلام الوری : 1/290.
[2] . الطبقات الكبری: 8/19، أنساب الأشراف: 2/30.
[3] . المعجم الكبیر : 10/ 156 / 10305، تاریخ دمشق : 42/ 125 / 8494.
[4] . الطبقات الكبری: 8/22، تاریخ الیعقوبی: 2/41، ر. ك: الكافی: 8/340/536، الأمالی، طوسی: 43/47. از منابع تاریخی استفاده می شود كه میان عقد و زفاف علی علیه السلام بافاطمه علیها السلام مدتی فاصله شده و عقد، اندكی پس از رسیدن به مدینه منوره و زفاف، پس از جنگ بدر بوده است و توجه به این نكته می تواند تعارض میان روایت های موجود را حل نماید.
[5] . مسند ابن حنبل: 1/174/603، السنن الكبری: 7/383/1435214350.
[6] . الطبقات الكبری: 8 / 23، الأمالی، طوسی: 43 / 47، بشاره المصطفی: 267.
[7] . سنن النسائی: 6 / 135، مسند ابن حنبل: 1 / 183 / 643، المستدرك علی الصحیحین: 2 / 202 / 2755، الأمالی، طوسی: 40 / 45.
[8] . الإرشاد: 1 / 89، إعلام الوری: 1 / 378، المغازی: 1 / 249.
[9] . شاید بدین جهت، یكی از كنیه های ایشان، «اُمّ أبیها» است، ر. ك : مقاتل الطالبیّین: 57، مناقب آل أبی طالب: 3 / 357، الاستیعاب: 4 / 452 / 3491، تهذیب الكمال: 35 / 247 / 7899.
[10] . تاریخ الطبری: 2 / 537، تاریخ دمشق: 13 / 167 - 168 و 173، تهذیب التهذیب: 1 / 560 / 1490.
[11] . مروج الذهب: 2/ 295، تاریخ دمشق: 14/ 115 و 121.
[12] . معانی الأخبار: 206، الاحتجاج: 1/ 212 / 38، الاختصاص: 185.
[13] . سنن النسائی: 6/62، المستدرك علی الصحیحین: 2/181/2705.
[14] . الطبقات الكبری: 8/19، أنساب الأشراف: 2/30.
[15] . الطبقات الكبری: 8/20، ذخائر العقبی: 69، كشف الغمّه: 1/365.
[16] . المعجم الكبیر: 10/156/10305، ذخائر العقبی: 70.
[17] . الكافی: 5/568/54، كتاب من لا یحضره الفقیه: 3/393/4382.
[18] . خصائص أمیرالمؤمنین: 233/125، الطبقات الكبری: 8/24.
[19] . الطبقات الكبری: 8/24، كنز العمّال: 11/606/32930.
[20] . المعجم الكبیر: 22/412/1022، كفایه الطالب: 306، كنز العمّال: 11/606/32928.
[21] . الكافی: 1/461/10، تهذیب الأحكام: 7/470/1882.
[22] . عیون أخبار الرضا: 1/225/3.
[23] . المناقب: 343/364، كشف الغمّه: 1/353.
[24] . السنن الكبری: 7/383/14351، المناقب: 335/356.
[25] . الأمالی، طوسی: 39/44، بشاره المصطفی: 261.
[26] . الكافی: 8/340/536، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك : كشف الغمّه: 1/364.
[27] . تاریخ الیعقوبی: 2/41.
[28] . الأمالی، طوسی: 43/47، بشاره المصطفی: 267.
[29] . حیس به خرمایی گفته می شود كه با روغن و پنیر تُرش آمیخته و شورانیده شود تا هسته آن بیرون آید و همچون تَرید گردد (فرهنگ لاروس، ذیل واژه «حیس»).
[30] . المعجم الأوسط : 6/290/6441، مجمع الزوائد : 9/336/15215.
[31] . الطبقات الكبری: 8/23، ذخائر العقبی: 74.
[32] . سنن ابن ماجه: 1/616/1911.
[33] . با مراجعه به زندگی نامه راویان این احادیث یعنی اسماء بنت عمیس، اُمّ سلمه و سلمان فارسی، می یابیم كه اسماء در سال اول ودوم هجری در حبشه بوده، ام سلمه هنوز همسر پیامبرصلی الله علیه وآله نشده و سلمان به مدینه نیامده است. از این رو، روایت حضور آنان در مراسم ازدواج حضرت زهراعلیها السلام مورد تردید است.
[34] . به احتمال فراوان، این ظرف، جزو سهم پیامبرصلی الله علیه وآله از غنیمت بوده است. (م)
[35] . الأخبار الموفّقیّات: 375/231.
[36] . هر «مُدّ»، برابر ده سیر، یعنی 750 گرم است.
[37] . المصنّف: 5/487/9782، المعجم الكبیر: 22/411/1022.
[38] . كتاب من لا یحضره الفقیه: 3/401/4402، الأمالی، طوسی: 258/464.
[39] . المناقب: 353/364، كشف الغمّه: 1/363.
محمد محمدي ري شهري - دانشنامه اميرالمؤمنين(ع)، ج1
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
خانه داری و تربیت فاطمه(س)
مقدمه
مكتب حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مكتبی اعجازآمیز است. از آن آثار درخشانی پدید آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حیرت آدمی را بر می انگیزاند. از جنبه های اعجازآمیز زندگی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ازدواج اوست كه مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان[1] است. و از آن مهمتر از مصداق آیه یخرج منها اللؤلؤ و المرجان است.[2] ابن عباس در تفسیر این آیه گوید:
- مقصود از «مرج البحرین یلتقیان» علی و فاطمه اند.
- و مقصود از «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان« حسن و حسین اند.[3]
- آری، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مادر است، مادری كه رهبران آینده اسلام را می پروراند و تحولات جهان تشیع و حتی در جامعه اسلامی از او منشأ می گیرد و بسیاری از وقایع اسلامی از آنجا آغاز می شوند. تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزندان نمایانگر روح با عظمت این بانوی بزرگ است.
فاطمه شناسی
كار فاطمه شناسی اگر ممكن باشد یكی از راههای مهم آن مطالعه در آثار تربیتی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بویژه تربیت نسل است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را می توان از طریق فرزندانی كه او تربیت كرده شناخت، مخصوصاً در تربیت حسنین، زیرا فرزند آئینه تمام نمای والدین است بویژه مادر.
او در عین داشتن وظایف گوناگون فردی و اجتماعی به ایفای نقش مادری پرادخت و مادری شهید پرور بود فرزندانی تربیت كرد كه همه رهبر، تاریخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زنی است بظاهر چون زنان دیگر جامعه، ولی به تربیت نسلی پرداخت كه برای بشریت آبرو آفریدند.
فرزندانی كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تربیت كرد كسانی بودند كه امر رهبری جامعه فردای او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه - سلام الله علیها - خود داشت و آنچه را كه از انبیاء گذشته از كانال پدر به میراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود به میراث داد و همه تعالیم را درباره شان عمل كرد و این مسأله ای است كه در تاریخ بشر همانند ندارد. و اینك كه قرنها از تاریخ فرزندداری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می گذرد، به زحمت قابل بررسی است كه او چگونه از عهده این وظیفه های سنگین، آن هم در آن شرایط بر آمد.
در مسیر مادری
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دختر بزرگ ترین رجال مذهبی و سیاسی زمان بود، برای او حضورها و موضعگیری هائی در رابطه با حیات خانوادگی ممكن و میسر بود و می توانست چون دیگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطین راهی توأم با ناز و تنعم را در پیش گیرد ولی او این چنین نكرد.
اوخود را در نظام تكوینی حیات قرار داد كه خداوند او را موجودی با احساس لطیف و با عاطفه و شور آفریده بود و متحمل و او این سرمایه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعای من در این راه حسن و حسین و زینب و كلثوم اند، با آن برنامه درخشان شان.
او مادری موفق بود زیرا كه توانسته است به تربیت فرزندانی بپردازد كه همه رزمنده، دلیر و مجاهد فی سبیل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حیات خود توانسته است فرزندانی چون حسن و حسین بپروراند؟ و كدام زن شجاعی را سراغ داریم كه دختر شجاع و قهرمانی چون زینب بپروراند؟
فرزندانش هر كدام الگوی كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقی و انسانی و هر كدام مجسمه فضیلت و پاكی و تقوا بودند و اگر از ما نمونه های مكتب معجزه آسای اسلام را بخواهند ناگزیر باید فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را معرفی كنیم و این ادعائی است كه در آن گزافه و انحرافی نیست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادری چون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - موجد این اسوه هاست.
دیدگاههای حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
موفقیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را در مسیر مادی كه باید سرمشقی برای زنان جهان باشد مرهون دیدگاهی است كه این بانوی بزرگ اسلامی با استفاده از اندیشه اسلامی برای خود پدیدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسی همه جانبه این دیدگاه نیست فقط با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره می كنیم:
1 - در مورد خانواده:
خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كانونی مقدس است و میزان قداست آن بحدی است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگری محكم در جبهه كارزار جهانی بسازد.
همه چیز از خانواده آغاز می گردد، حتی سعادت یا بدبختی یك ملت در خانواده رقم می خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ می گیرد. هم چنین اگر با دیدی وسیع تر نگریسته شود جنگها و صلحها در محیط و جو خانواده تكون می یابد. و در آنجاست كه كودكان، یعنی پدران فردای بشر درس ها می آموزند بدین سان اگر بنای رشدی در جامعه ای است آغاز آن باید از خانواده باشد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به كانون خانوادگی دل بسته است، آنچنان كه وقتی مسأله تقسیم كار را پدرش با او مطرح می كند و معلوم می شود كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - باید در كانون خانواده به امور داخلی آن بپردازد، خدای را سپاس می گذارد. و به گرمی و سر و سامان دادن خانواده می پردازد و آن را چون كارگاهی برای تربیت رهبری قرار می دهد.
2 - در مورد فرزند:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزند این تصور و اندیشه را دارد كه امانتهای خداوند در دست پدر و مادرند و والدین در برابر حفظ و رشد این امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائی بی ارزش نمی شناسد كه او را به دست لله ها و دایه ها بسپارد بلكه آنها را وجودهائی ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتی می شناسد كه باید شخص مادر امر رسیدگی آنها را بعهده گیرد.
او فرزند داری را شأن كوچكی نمی دانست كه امر اداره آن ها را به دیگران واگذارد. و یا با احساس حقارت از بچه داری بدنبال مشاغل پر سر و صدای بیرون رود. او خانه را مركز انسان سازی می شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.
او این احساس را درباره فرزندان خود بیشتر دارد از آن بابت كه از زبان پیامبر شنیده است خداوند ذریه پیامبران را در صلب من پیامبر قرار داده ولی نسل مرا در صلب علی - علیه السلام - پس من پدر اولاد فاطمه ام[4]، پس فاطمه - سلام الله علیها - طبعاً سرمایه گذاری را درباره اینان لازم تر می شناسد.
3 - در مورد تربیت:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - امر تربیت را امری تحول انگیز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض می شناسد. او می داند كه رمز پیشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سایه تربیت قابل خلاصه شدن است. جامعه ای پیشرفته است كه تربیت آن پیشرفته باشد و قومی منحط بحساب می آیند كه تربیت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه این مادران اند كه زمینه را برای بهشتی شدن فرزندان فراهم می سازند (الجنه تحت اقدام الامهات[5] و طبعاً رمز جهنمی شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سایه تربیت و مخصوصاً تربیت مادران است این حقیقتی است كه ما پایه های رشد و انحراف را در سایه تربیت های صواب و یا انحراف آمیز بدانیم و تاریخ نمونه های مستندی را از آن به ما عرضه داشته است.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این دیدگاه را درباره تربیت دارد كه غفلت از آن موجب صدمه ای عظیم برای فرد و جامعه است و صدماتی غیر قابل جبران را در پی دارد. بویژه در دوران خردسالی كه كودك همانند شاخه تری قابل انعطاف است بدین نظر او خود را وقف زندگی فرزندان و سازندگی و تربیت آنها می كند. هم چنین او سخن پدر را بیاد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشمارید و آنها را نیكو تربیت كنید (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم)[6] و می داند نوع ادب و تربیت آنها مسؤولیت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون[7].
در طریق تربیت
اما در طریق تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - توجه به شرایط و عوامل، اصول و ضوابطی دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسی را ایفا می كنند و ما در این زمینه هم بعنوان عوامل درس آموز نكاتی را ذكر می كنیم.
1 - محیط و شرایط:
از عوامل مهم تربیت محیط و شرایطی است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محیط در تربیت به میزانی است كه بسیاری از صاحبنظران آن را مهمترین عامل از بین همه عوامل تربیت می دانند محیط رنگ ده شخصیت و سازنده خلق و خوی آدمی است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته اند كه گفته اند انسان است و محیط او. دامنه محیط وسیع و شامل محیط خانه كه مهم است، محیط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محیط اجتماعی، شرایط و جو بیرون و... و زنی است كه محیط خانه را مدرسه می سازد و در آن برنامه های تربیت اسلامی را پیاده می كند در كلاس خانه اش موضوع تربیت فرزندانند و و هدف او انسان پروری و شهید پروری، برنامه اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و امام علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها - ، شیوه آن مهر و محبت است و ارج گذاری به وجود فرزندان.
آری خانه فاطمه - سلام الله علیها - كلاس عالی تربیت است، كلاسی است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ایمان، پایه های آن، حركت، فضیلت، مقصد آن شهامت آفرینی، تحت نظارت و رهبری مستقیم پیامبر - صلی الله علیه و آله - و دامن عفیف و پر عزت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طریقه آن و آموزش های صحیح، و تلاش در آن برای انتقال میراث پیامبران، و طبیعی است كه در آن افرادی پدید آیند مهذب، بی آلایش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضای خدا.
2 - اصول و ضوابط:
در این كلاس و مدرسه اصول و ضوابطی حاكمند كه همه آنها از جانب خدایند و پیامبر - صلی الله علیه و آله - صادق و مصدق آن ها را ذكر كرده و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و امام علی - علیه السلام - دو شاگرد مهم و دور كن این امت آن ها را مورد عنایت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل می گذارند.
تربیت براساس اصل توحید است و ضابطه ایمان و باوری راستین، اصل جرأت دهی و با شهامت سازی در این خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنی، اصل غلبه حق بر هوای نفس، ترجیح همسایه بر خانه، ترجیح معنی بر ماده...
خانه او خانه زهد است بگونه ای كه دنیا آنها را نفریبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنیا باشند، زرق و برق های ظاهری در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و می ارزد، رضای خداوند است و همه افرادی كه در این خانه اند بر این اساس و در مسیر این هدف زندگی می كنند.
هم چنین در این خانه اصل هماهنگی بین زن و شوهر در تربیت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ایمان، اصل غلبه اخلاق انسانی بر خواسته های حیوانی حكومت می كند و مبانی اسلام راستین مورد توجه است و سعی در اعمال اراده خداوندی و همسانی مشیت خود با مشیت خداوند.
3 - شیوه های و روش:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - یك مادر است و مادری از سوئی مركب از دو عنصر است عنصر نوازش ، و عنصر مهربانی و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این هر دو را به حد كمال واجد است و این خود زمینه را برای تربیت خوب فرزندان فراهم می سازد. روح مادرانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پیروی فرزندان است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این بابت مصداق این سخن پیامبر است كه:
- خیر نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن[8] - بهترین زنان شما كسانی هستند كه به همسرشان لطیف تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحیم تر باشند. یا مصداق حدیث دیگر كه بهترین زنان شما كسانی هستند كه زاینده و زایا، سرپرست و والی، شیرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:
خیر نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مایلات الی ازواجهن[9] حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهای شان را زیر نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر می دهد و یا در مورد كارشان داوری می كند. حسنین - علیه السلام - خط می نویسند نزد مادر می آورند كه بگوید خط كدامشان بهتر است. مادر برای اینكه دلها را نشكند آنها را بنزد پیامبر می فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بر می گرداند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - رشته گردن بند را به زمین می ریزید كه هر كدام بیشتر جمع كردند خط او بهتر است.[10]
تربیت در عین كار
این همه كوشش دقت گذاری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغی و آسایشی فوق العاده بود. او این خدمات را در كنار دیگر مشاغل شخصی و اجتماعی، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصویری از وضع حیات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانی كه فقر و ناداری هم حكومت كند خود عظمت كار او را بیشتر نشان می دهد.
او زنی است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانه ای زندگی می كند كه محقر است، آب را از بیرون باید به خانه بیاورد و از مسافتی نسبتاً دور، گندم یا جو را باید شخصاً با دستاس آرد كند، خود باید آنرا خمیر كند، و نان بپزد، خود باید لباس خود و فرزندان را بشوید، با هیزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله ور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشیر خونین امام علی - علیه السلام - را بشوید، محیط را برای آرامش امام علی - علیه السلام - ساكت سازد. به زنان مدینه درس و مسأله دینی بیاموزد، گاهی هم به زخم بندی مجروحان جنگی بپردازد، كارهای دستی چون پشم ریسی را انجام دهد تا كمكی برای زندگی مشترك باشد، به حق طلبی برود، به مبارزه بپردازد و...
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نشان داد كه انجام وظایف مادری با آن امور متناقض نیست، در عین كثرت مشغله می توان فرزندانی شایسته تربیت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطی ء می توان چون چشمه ای شد كه از سینه كوهی بجوشد و با خود هزاران گوی و گوهر زرین و سیمین بیرون بریزد، پذیرش خدمات خانوادگی مانع از خدمات اجتماعی و سیاسی نیست و بالعكس.
حاصل تربیت
حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه، فرزندان است صاحب فضیلت های بسیار و متعدد و در محیط بیرون،زنانی است عفیفه و كم نظیر كه هر كدام چراغ و مشعل هدایتی برای دیگر زنان در دنیای اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط می شود اصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را لااقل از سه دید بررسی می كنیم.
1 - در جنبه شخصیت:
او فرزندانی تربیت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصیتی انسانهائی آزاد، مستقل، با روحیه، و دارای سلوك و رفتاری هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمی رابه یاد آیه آیه های قرآن می اندازد. به دست نورانی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - شیر مردان و شیر زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پدید آمدند، كه دارای عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومایگی و تن دادن به ذلت ها بودند.
فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - همگی شجاع، با اراده، از نظر روحی قوی، فدائی اسلام و قرآن بودند. این درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به یاری انسانهای مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانی بودند كه آخرین قطره خون را دادند ولی در برابر ناحقی و ستم سرفرود نیاوردند.
2 - در جنبه حركت آفرینی:
حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرورش نسلی بود حركت آفرین و زندگی ساز، نسلی كه هر كدام مشعل هدایتند وچراغ فرا راه حیات همه انسانها و سیاستمداران راستین هستند. فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در تاریخ حیات اسلامی مردم موجها آفریدند و كشتی اسلام را كه گاهی شدیداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.
- حسن بن علی - علیه السلام - را ببینید كه در چه شرایطی و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاریخی خود زحمت صلح را بخود خرید ولی نابودی اسلام و فنای توان مسلمین را پذیرا نشد. صلحی تاریخی كرد كه زمینه ساز قیامهای بعدی بود و خود شهید صلح به نفع اسلام شد.
- حسین بن علی - علیه السلام - را بنگرید كه قیام جانانه خویش از خون دل خود گذشت تا در رگهای مسلمانان خمود و جامد خونی جدید وارد سازد و آنها علیه ستمگران و عیاشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ویران كند والحق كه با این قیام چه نصیبی وافر برای اسلام فراهم آورد.
- زینب - سلام الله علیها - را ببینید كه زبانش چون جلادی برای ابن زیاد و یزید بود و هم چون شمشیر امام علی - علیه السلام - برّائی داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنیای دشمن را بحركت و عصیان علیه نظام خودشان وا داشت. و به همین گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - .
3 - درخدمت به اسلام :
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خادمانی ارزنده و راستین برای اسلام تربیت كرد. كه بقای اسلام را تضمین كردند و جمله معروف الاسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاء خود نمونه ای از آن است. اینان به گونه ای پرورش یافته بودند كه دشمنی اسلام را نمی پذیرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهی می كردند از سر و جان مایه می گذارند تا اسلام زنده بماند.
در تاریخ اسلام دیدید كه چگونه با معاویه ستیز می كرد، آن دیگری با پسرش یزید، آن سومی حامل پیام شهادت شد، آن چهارمی افشاگر مفاسد بنی امیه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامی پیامبر - صلی الله علیه و آله - كه كوشیدند اركان فسادو آلودگی را متزلزل سازند و مردم را به حقایق پشت پرده حكومت آشنا نمایند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه می دارند اسلام نیست.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بانوی بزرگی بود كه توانست نسل امام تربیت كند و فرزندانی شهادت طلب و فدائی این كه در مواقع حساس و لازم از جان خود برای اسلام مایه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگیرند. نسل حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نسل شهید است. زیرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنیم حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود شهیده اسلام است و شوهرش نیز شهید مسجد و محراب.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و كانون خانه
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دختر پیامبر است، راه و رسمی را در زندگی پدید آورد كه الحق حجت را بر همه زنهای عالم تمام كرد. با شیوه ای كه او در پیش گرفت راه عذر را در انجام وظیفه ای كه خداوند برای زنان مقرر داشته است بر روی آنان بست. اگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نبود ما چگونه می توانستیم دریابیم وظایف متعدد برای یك زن چگونه قابل جمع است؟ چگونه می توانستیم دریابیم كه زن هم در سیر به سوی كمال می توانند چنان گامی به پیش نهد كه حتی از مردان هم جلو افتد؟.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با عمل خود به جهانیان درس داده، درس مادری، درس همسری، درس كانون داری، درس خدمت اجتماعی و هدایت و روشنگری، بدون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درك این مسأله ممكن نبود كه زن در عین فرزند داری می تواند عابده ای بی مانند باشد و بدون انتخاب نسبت و مقام می تواند در نقش یك انسان كامل ایفاء وظیفه كند و شهره گردد.
از درس های مهم و حیرت انگیز حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درس خانه داری و مدیریت كانون است. او با اینكه دختر پیامبری عظیم و حاكمی قدرتمند است و می تواند چون دیگر زنان كه در چنین وضع و موقعیتند برای خود جاه و جلالی فراهم سازد، كوكبه و دبدبه ای به راه اندازد ولی چنین نمی كند. همانند هر زن عادی دیگری سر گرم كار و تلاش د رخانه و گرم داشتن كانون می شود و در عین حال مسؤولیت اجتماعی خود را نیز فراموش نمی نماید.
برای اینكه اهمیت قضیه روشن شود به گوشه هائی از این حیات درخشان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - اشاره می كنیم و از تلاش و كوشش او در این جنبه حرف می زنیم، باشد كه راهنمای عملی برای ما، آن هم باالگوگیری اززنی معصومه باشد.
خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
نخست از خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - حرف بزنیم، جائی كه او و امام علی - علیه السلام - در آن زندگی سر كرده اند و گلهای بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدتهای زیاد آنها در اطاق اجاره ای زندگی را سر كردند كه دور از خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود. بعدها رسول خدا - صلی الله علیه و آله - با یكی از صحابه سخن گفت و خانه اجاره ای آنها را به محلی نزدیكتر به خود آورد، و سالها گذشت تا آنها خود صاحب خانه ای و حجره ای كوچك شدند.
این خانه كه در كنار خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، و بیش از یكی دو متر با آن فاصله نداشت، خانه ای بود كوچك و محقر، گلین، فرش آن شامل حصیری بود كه تنها نیمی از اطاق را می پوشاند و نیم دیگر با شن نرم مفروش بود. درب آن یك لنگه ای و معرّف فقر اهل خانه.
در این خانه فاطمه - سلام الله علیها - با امام علی - علیه السلام - همراز و بهتر بگوئیم هم بند و هم سلول بود. از دیدی محلی برای زندگی و مسكن است، از سوئی دیگر كارگاهی است برای كارهای دستی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه برای كمك معاش و یا در بسیاری از موارد برای خدمت به فقرا و مساكین انجام می گرفت و ازجهتی مركز آمد و شد یاران علی - علیه السلام - ، دوستان فاطمه - سلام الله علیها - ،زنان مسأله دار و هدایت خواه بود.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود، نه تنهابرای فرزندان خود، بلكه برای زنان مسلمان كه سؤالات مذهبی خود را از او می پرسیدند. آن را كانون مقدسی ساخته بود كه اعضای خانه، آن را سنگری دانسته و پناه و سكون خود را در آنجا می جستند. و خواهیم دید كه این كانون مطمئن ترین محل آرامش و پناه امام علی - علیه السلام - بود.
اهمیت خانه داری
فاطمه - سلام الله علیها - از كسانی نبود كه خانه داری را كاری كوچك شمرد و یا خانه را به شوق اداره و منصبی ترك گوید و یا آن را محل و مركزی برای بلند پروازی خود قرار دهد. او به این نكته آگاه بود كه كانون خانوادگی و اداره آن كمتر از اداره یك كشور نیست و حتی پایه كشور داری بحساب می آید. و هم می دانست و اززبان پیامبر شنیده بود كه خدمت در خانه و خانه داری دارای اجر و حسنه است، حسنه ای كه هیچ كاری از زن با آن برابری نمی كند.
روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از اصحاب خود پرسید زن در چه حالی به خدا نزدیكتر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند: حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این سخن را شنید و پیام فرستاد زن در حالی به خدا نزدیكتر است كه ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود.[11]
او می دانست كه خانه سنگر است، پایگاه اجتماعی اعضاء است، همانند یك نهاد اجتماعی گرانقدر است و كاری برای زن از نظر ارزشمندی معادل خانه داری نیست. بدین سان همّ خود را به خانه داری نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت فرزند را در آن به وجهی نیكو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگی نداشت و از زیر بار وظایف آن شانه خالی نمی كرد.
مركزیت خانه اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدمی با امام علی - علیه السلام - مهرورزی به اهل خانه بود، و حاصل چنین اقدامی، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راستین را بیش از پیش محبوب كرد و او راضی به این تقسیم كار پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود كه كار درون خانه از آن او و كار بیرون خانه از آن امام علی - علیه السلام - باشد و خدای را بر این امر سپاسگزار و شاكر بود.
مسؤولیت او در خانه
او بفرموده رسول گرامی اسلام، رئیس خانه است و المراه سیده اهلها[12] كدبانوئی است مجرب كه گوئی تمام دوره های مدیریت خانواده را گذارنده و به وظایف خود نیكو آشناست. مسئولیتش سنگین است
- در آن روزگار دشوار، آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر برسد:
- امر سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه ای كه مركز آمد و رفت است و چند كودك خردسال در آنند.
- امر تربیت و اداره و نظافت و سرپرستی فرزندان كه آن هم كاری اندك و آسان نیست.
- امر پیشه وری و صنعتگری چون بافتن پیراهن برای فرزندان و یا پشم ریسی برای كمك معاش.
- امر آسیاب كردن گندم یا جو با دستاس كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرموده دست حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در این راه زخمی شده بود.
- امر آوردن آب از بیرون كه در آن روزگار این هم مشكلی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و خانه ها آب نداشتند.
- امر هدایت و سرپرستی زنان جدید الاسلام كه از بركت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مهتدی می شوند ویا دیگران.
- و بالاخره كارهای دیگری كه هر زنی بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه می دوند ولی باز هم كارشان نیمه كاره می ماند. برای تهیه مختصر غذائی آن همه وقت می گذارند ولی باز هم مطبوع طبع آنها قرار نمی گیرد. درك سنگینی مسؤولیت او میسر نیست، مگر آنگاه كه آدمی خود در شرایط آن قرار گیرد.
سكون خانه
خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن خانه هائی كه خدای خواسته است نام او در آنجا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. فی بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذكر فیه اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال[13] و طبیعی است كه چنین خانه ای نمی تواند مركز آشفتگی و هرج و مرج باشد نخستین چیزی كه در آن باید حضور داشته باشد سكون و آرامش است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سعی دارد چنین كند.
او می داند كه ترقی و عظمت شوهر، كوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زیادی مرهون زندگی آرام و ساكن او در محیط خانه است و خانه باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بتواند بنشیند، درست نقشه بكشد و درست طراحی كند، و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد. خانه باید در سكون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتی كرده و مشقات بیرون را از تن به در نماید.
خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای امام علی - علیه السلام - چنین وضعی را داشت. امام علی - علیه السلام - در كنار زهرا - سلام الله علیها - احساس آرامش می كرد و حتی هر آنگاه كه از حوادث و مشكلات زندگی به ستوه می آمد به سنگر خانه پناه می برد و در آنجا كمی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت و تجدید قوا می كرد و از نو سرگرم كار و تلاش و مبارزه می شد و این امر در سراسر زندگی امام علی - علیه السلام - وجود داشت، حتی پس از وفات حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و در سر مزارش.
گرمی و روشنائی كانون
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه چون ماهی درخشان بود كه نور وجودش كانون خانه و دل امام علی - علیه السلام - را روشن می كرد. او مصداق این آیه قرآن بود كه: و اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً.[14] او روشنی بخش خانه بود، دیدارش رنجها و غصه ها را از دلها می زدود. امام علی - علیه السلام - خود فرمود وقتی به خانه می آمد و به زهرا نگاه می كردم تمام غم و غصه ام زدوده می شد. [15]
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كانون خانواده را گرم می داشت، امام علی - علیه السلام - و فرزندان را دل به این خوش بود كه د ركنار حضرت فاطمه اند و در آن كانون اند. از دیدی، او چون شمعی بود كه پروانه ها را بدور خود جمع كرده، به آنها گرمی و نور می داد خانه اش كانون انس و صفا بود. اعضای خانه با هم انس و آشتی و معاونتی داشتند، و در كمال همرنگی و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و كتاب او زندگی می كردند. اگر امام علی - علیه السلام - تصمیمی می گرفت، همگان همراه او بودند و اگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تصمیمی اتخاذ می كرد دیگر افراد خانه با او همگام می شدند و نمونه روشن آن موردی است كه در آن سه روز تمام اعضای خانواده افطاری خود را به فقیران و یتیم و مسكین دادند و خود با آب افطار كردند.[16]
و بالاخره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در گرم داشتن كانون، لطف و عنایت به همسر، رحمت و دلسوزی به فرزند مصداق حدیث پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود كه خیر نسائكم الطفهن بازواجهن، و ارحمهن باولادهن و...[17] و مصداق احادیث دیگر رسول خدا چون عفیفه بودن، شوهر دوست وفرزند دوست بودن و ضمن اینكه او خود ملهم به الهامات الهی است.
مشقت زندگی
با چنین وصفی كه گذشت و با آن همه كار و تلاش طبیعی است كه زندگی بر او آسان نبود. پیامبر - صلی الله علیه و آله - روزی بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - وارد شد و دید كه با دستهای خود آسیاب را می گرداند و در عین حال به كودك خردسالش سرگرم شیر دادن است. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از دیدن چنین وضع آب در دیده گردانید و فرمود دخترم: تلخی های زندگی دنیا را بچش برای وصول به حلاوتهای آخرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت خدای را بر این نعمت ها سپاسگزارم و بر كرامت های او عرض تشكر دارم.[18]
شدت، كارش در خانه به حدی بود كه گاهی توان را از او می گرفت، بدنش رنجور می شد و به فرموده امام علی - علیه السلام - دستانش از شدت آسیاب كردن تاول زده و پینه بست.[19] در عین حال این كار یك روز و دو روز نبود و هم این برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها كار نبود كه از كارهای دیگر فراغتی داشته باشد. مسأله نظافت خانه هم مسأله بود كه گاهی سر و روی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راگرد آلود می كرد و غبار بر او می نشست.
روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - احوال بپرسید كه چگونه ای؟ حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ظاهراً از حالات زندگی و مشقت های آن، و سختی معیشت و شاید هم از گرسنگی خود و فرزندان و از خالی بودن خانه اش ازآذوقه سخن گفت. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود دخترم آیا به این راضی نیستی كه سیده زنان جهان باشی؟ حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید مگر مریم دختر عمران سیده زنان نیست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عصر خود بود و تو سیده همه زنانی[20]. و بر این اساس ملاك خانمی و بانوئی وارونه گشت و در نظر پیامبر - صلی الله علیه و آله - زنان پر خور و پر آذوقه و متجمل و آنهائی كه در جلال و جبروت مادی زندگی می كنند بانو وخانم بحساب نمی آیند. اگر ملاكی برای بانوئی و سیده بودن مطرح باشد در تلاش و جهد هدفدار، در عین تحمل فقر و ناداری است. در عابده بودن و زاهده بودن و در راه خدا رنجها را بخود خریدن است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این چنین بود.
كمك كاری ها
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در تنگا و خستگی و دشواری زندیگ بود ولی چنان نبود كه شوهری خود خواه و تن پور داشته باشد كه این همه كارها تلاش ها را وظیفه خاص زن بداند و كمك كارش نباشد. نه - علی چنین مردی نبود. او در كار و تلاش مردانه اش كمتر از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نبود. چه بسیار ازكارهای خانه را او انجام می داد حتی باحضرت فاطمه - سلام الله علیها - می نشست و گندم آسیاب می كرد و حتی در مواردی نان می پخت رسیدگی به امور بیرون، تهیه نان برای چنان خانواده ای با فرزندان متعدد، آن هم كار و اشتغالی مشروع، آب كشی برای مزرعه و درختان، كارمزدی برای آبیاری درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگیری از بینوایان، بردن نان و آذوقه برای دردمندان، عبادت رسمی و حضور در عرصه های سیاسی خود كاری بس وسیع و پر دامنه بود.
او حتی برای سیر كردن فرزندان تن به كار مزدی می داد. در مزرعه ای كار می كرد و قرار بسته بود برای هر سطل آبی كه از چاه بیرون می كشد یك دانه خرما بستاند و بر این اساس برای اهل خانه غذا تهیه می كرد، با این اتكا كه در مواردی بسیار دیگران را بر خود مقدم می داشت و از همین غذائی كه با مرارت به دست می آمد به فقیران می داد.
در عین حال هر آنگاه كه از كار روز مره فارغ می شد و بخانه می آمد با همان بدن خسته به كمك حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می شتافت. گاهی خانه را تمیز می كرد، زمانی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - آسیاب را می گرداند، گاهی در نظافت خانه به او كمك می كرد. او در محیط خانه تلاش بسیار داشت، بدان خاطر كه به حال حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از شدت كار او رقت می كرد و دلش به درد می آمد.
روزی پیامبر - صلی الله علیه و آله - بر آنها وارد شددید امام علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها - سرگرم آسیاب كردن جویا گندمند. خطاب به آنان كه كدام خسته ترید. برخیزید من بجای شما آسیاب كنم - امام علی - علیه السلام - عرض كرد فاطمه خسته تر است. پیامبر فرمود دخترم برخیز آنگاه خود بجایش نشست و با علی - علیه السلام - سرگرم آسیاب كردن شد. [21]
حاصل كانون داری
حاصل كار و تلاش حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه و ثمره كارش عبادت و دارای ارزش بسیار است زیرا:
- خدمت به مردی كه عزیز خداست و مرد رزم و جهاد است و خدای را بر او نظر عنایت بسیاری است.
- علی شدن امام علی - علیه السلام - در سایه همدلی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و فاطمه شدن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در سایه انس با امام علی - علیه السلام - و هم مسكنی اوست و چه زیباست كار برای چنین افراد.
- خدمت به فرزندان و تربیت نسلی است كه انسان دوست، متعهد، مكتبی، و نمونه عالی تربیت اسلامند.
- خدمت به اسلام بود زیرا كه در سایه آن موجبات خدمت به اسلام و مسلمین فراهم آمد و ضدیت ها با این سركوب شد و مردم توانستند راه خود را بیابند.
- و سرانجام حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با مدیریت خود درس زندگی توأم با سعادت به زنان داد، تجاربی فراهم آورد كه بهره گیری از آن عامل رشد انسانیت انسان و مخصوصاً زنان جهان است و كدام عبادت است كه بدین میزان دارای ارزش و ثمره اجتماعی باشد.

[1] . سوره الرحمن، آیه 19.
[2] . سوره الرحمن، آیه 22.
[3] . تفسیر الدرالمنثور، ج 7 ، ص 697.
[4] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ، ص 387.
[5] . حدیث نبوی.
[6] . حدیث نبوی.
[7] . حدیث نبوی.
[8] . حدیث نبوی.
[9] . حدیث نبوی.
[10] . بحار، ج 104، ص 309.
[11] . منتهی الامال ج 1، ص 134.
[12] . روضه الواعظین.
[13] . سوره نور، آیه 36.
[14] . سوره انسان، آیه 19.
[15] . مناقب خوارزمی ص 256.
[16] . سوره انسان، آیه 8.
[17] . نهج الفصاحه.
[18] . منتهی الامال، ج1، ص 133.
[19] . همان منبع، ص 134.
[20] . حلیه الاولیاء ج 2، ص 42.
[21] . بحار ج 43، ص 5. دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
مبارزات حضرت فاطمه (س)
مقدمه
حضرت فاطمه- سلام الله علیها - پشتوانه انقلاب پیامبر، تلاشگری مهم در راه احقاق حق و فریاد راستین اسلام است. او را بنیانگزار مكتب اعتراض و موجد ارزش های نوین برای جامعه زنان و اسطوره مقاومت و استقامت معرفی كرده اند. او كسی است كه براساس اصول متعالی و ارزش های اسلامی رشد و پرورش یافته و همه هستی و جانش را در راه اسلام فدا كرده است.
سراسر زندگی او مبارزه و جهاد است، و در این راه او چنان به پیش رفت كه گوئی در گهواره مبارزه بزرگ شده بود. او با دیدن انحرافات و لغزش ها، در عین همسرداری و فرزندداری از خانه در آمد و هم چون فریادی از تاریخ بر سرستمكاران شد.
در مسیر مبارزه از كسانی است كه علیه دستگاه حكومت ایستاده و تا پایان عمر جای خود را خالی نكرد. روشن بین بود و زحمتكش، رزمنده بود و بردبار كه در راه هدف مقدس اسلامی خود تا پای جان به پیش رفت.
او پس از پدر مبارزاتی عظیم را علیه كسانی كه در پی منحرف كردن مسیر او بودند آغاز كرد، و به هدایت و ارشاد و احتجاج پرداخت و سرانجام كه از آن راه طرفی نبست خود را آماده مبارزه ای عظیم به دو صورت مثبت و منفی نمود، مبارزه ای كه در تاریخ حیات زنان بی سابقه بود و در عالم مردان را این چنین طراحی دیده نشده بود.
هدف و مراحل مبارزه
او مبارزه ای هدفدار داشت و براساس آنچه كه از زندگی و مشی او در رابطه با مردم محروم و مستمند داریم ما را شكی نیست كه هدف او در این راه مال و ثروت ومقام نبود؛ به تعبیر یكی از بزرگان او راه مبارزه را به كمانی بسته بود كه دو سر آن اسلام و ایمان بود و در راستای آن تصمیم داشت حق اسلام و حق مردم را صیانت كند.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مبارزات خود این هدف را تعقیب می كرد كه دشمنان دوست نما معرفی شوند، میزان ناآشنائی دستگاه حاكمه به اسلام روشن گردد ومردم حركات و تلاش های آنان رااسلامی شناسند و آبروی دین را نبرند، او می خواست بدعت گزاران را سر جای خود بنشاند و یا لااقل آنها را رسوا و اسرارشان را فاش سازد. می خواست چهره حقیقت را آشكار كند، قوانین و آیات را از خطر دستبرد و تحریف دور دارد. و هم با كار و تلاش خود درسی به آیندگان دهد و راه و رسم ستیزه و پیكار با تبهكاران را به دیگران بیاموزد.
او در طریق وصول به هدف مراحلی را پیمود كه عبارت بودند از مرحله استدلال و احتجاج، مرحله استیضاح و به محاكمه كشیدن، مرحله افشاگری از راه خطبه خواندها، مرحله به كمك طلبیدن و سرانجام مرحله پذیرش مظلومیت (نه منظلم واقع شدن) آری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مظلوم است بدین معنی كه تلاش خود را انجام می دهد ولی به بن بست می رسد، مجاهده و تلاش می كند ولی به نتیجه نمی رسد.
رمز سماجت ها
می دانیم حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در كار مبارزه هم تند و سریع عمل می كرد و هم در آن اصرار و سماجت بخرج می داد این امر بدان خاطر است كه او سكوت و آرامش را مساوی با پایمال كردن حق اسلام می دانست، اصل سقیفه را در تصمیم گیری و سرهم آوردن قضایا عجول و با شتاب می دید و حاصل نهال كاری آن را رشد درختان جهنمی كه میوه هائی تلخ و كشنده دارند می یافت.
او می دید كه سیر موجود آنها بازگشت به سیرت جاهلی است و عاقبت بدی را برای جامعه پدید می آورد. او خصم را بی باك می دانست و آنان را چنان ارزیابی كرد كه گوئی برای وصول به مقصد خود از هیچ عملی فرو گذار نمی كنند. و مهم اینكه كاری را كه آنها امروز انجام می دهند اسوه خلفای بعدی می شود و این رشته سر دراز خواهد داشت.
بدین سان او به مثل آتش گرفته ای از جای جست و با گامی آهنین به پیش رفت. تصمیم گرفت برای اجرای احكام واقعی اسلام باب جهادی را بگشاید كه عظیم بود و اسلام و مسلمین را از سقوط و بدبختی نجات دهد. او به دادخواهی و دادستانی پرداخت و حق یك زن مسلمان را به وجه كامل انجام داد. اصولاً سخنان او از وضع درون او حكایت می كرد «بیان الرجل ینبئ عن قوه جنانه) [1]
البته او می توانست فشار را بیشتر كند و اینكه چنان نكرد بخاطر وحشت از بروز اختلافات داخلی و پراكندگی نیروها و تفرقه امت بود و قرار گرفتن اسلام و مسلمین در مسیر ضعف.
خیانت ها به حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
دشمن به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خیانت كرد، بی حساب حق او را از دستش گرفت،. چه اشكالی داشت كه حتی اگر فدك از آن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - هم نبود به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می دادند؟ مگر احترام حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كمتر از احترام خواهرش زینب بود؟ شما می دانید شوهر زینب در جنگ بدر اسیر شده و برای نجات نیازمند به فدیه بود. همسرش گردن بندی را كه از خدیجه همسر پیامبر داشت برای بهای آزادی او نزد پدر فرستاد، پیامبر به یاد خدیجه متأثر شد. به مردم فرمود اگر صلاح می دانید اسیر زینب را رها كنید و فدیه او را برگردانید و من ازشما متشكر می شوم و مردم چنین كردند. آیا شأن مقدر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، تنها دختر پیامبر، كه دلی از مرگ پدر شكسته داشت به این میزان نبود كه فدك را به او ببخشند؟ اگر از مسلمین و حتی از مجاهدان و با فقرا در آن باره راهی می خواستند رأی منفی می شد؟ البته اینكه فدك را از او گرفتند بخاطر اهمیت سیاسی آن بود. و می خواستند او را به ورشكستگی اقتصادی بكشانند و مردم را از دور و بر او پراكنده سازند. و اینكه پس از اخد آن را به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برنگرداندند بدان خاطربود كه ترس از این داشتند حضرت فاطمه - سلام الله علیها - روز بعد، خلافت شوهر را ادعا كند.[2] و البته این نكته را هم متذكر شویم كه رسول خدا اموال اختصاصی متعدد دیگری هم داشت مثل ظرفها، شمشیر، زره، اسب و استر، حیوانات شیرده، خانه، اطاق مسكونی و باقیمانده خمس خیبر سهم ذوی القربی كه فاطمه - سلام الله علیها - آنها را هم طلب داشت.[3]
دو گونه مبارزات
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را مبارزاتی به صُوَر متعدد بود كه هر كدام در جائی بكار رفتند و ما جلوه های عالی این مبارزات را در سه ماه آخر حیات پیامبر می بینیم كه به دو صورت عمده زیر قابل بررسی می باشد.
1 - مبارزه فعال:
كه این مبارزات بصورت بحث ها، احتجاجات، اعتراض ها، اعلام ناخشنودی، سرزنش و توبیخ سنت شكنان، خطبه خوانی، افشاگری، دعوت به محاكمه و استیضاح،هشدار دادن به مردم و ترسیم عاقبت نامیمون سكوت مردم و تذكرات توأم بااخطار به مردم كه غصب خلافت جنایت بزرگی است و منتظر مولود شوم آن باشید و عنقریب از این پستان خون تازه می نوشید... و یا بصورت محاجه كه نمونه ای از آن را ذكر می كنیم:
روزی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به ابوبكر گفت: من یرثك اذامت؟ قال ولدی واهلی - اگر تو بمیری چه كسی میراث ترا خواهد برد گفت فرزندم وخانواده ام. آنگاه فرمود پس ترا چه می شود كه ارث پدر را از من سلب كردی؟ ابوبكر همان سخن خلافت قرآنش راتكرار كرد كه پدرت طلا و نقره ای به ارث نگذارد جز سهمیه خیبر و فدك، و از او شنیدم كه آن را دوران حیات خودم خود مورد استفاده قرار می دهم و وقتی از دنیا رفتم از آن مسلمین است[4] و برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طبیعی بود كه به این سخن بی سند قانع نشود.
در مبارزات فعال حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گاهی امر به درگیری تن به تن كشیده می شد.مثلاً در حمله به خانه علی - علیه السلام - برای بردنش جهت بیعت، از یكسو علی - علیه السلام - را خصم می كشید و از سوی دیگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و این كار چندان مقاومت آمیزبود كه ناچار شدند با ضربه غلاف شمشیر دست او را از دامن علی - علیه السلام - كوتاه كنند.
2 - مبارزه منفی :
و آن هم خود صورت های متعددی داشت. از جمله به صورت بی اعتنائی به دستگاه حكومت، عدم تأیید آنها، استفاده از حربه مظلومیت،وصیت درباره قبر و دفنش، نفرین به ابوبكر، راه ندادن ابوبكر و عمر بخانه خود، عدم سخنگوئی باآنان و... و لازم نیست مبارزات همه گاه خشن باشد زمانی هم ممكن است به همین صورتها باشد كه ذكر شد.
در آن هنگام كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در انواع گوناگون مبارزه توفیق نیافت به ابوبكر گفت: والله لا دعون الله علیك فی كل صلوه اصلیها[5] بخدا قسم پس از هر نمازی كه می خوانم ترا نفرین می كنم. و یا وصیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه مرا شب غسل و كفن كن مگر كم مسأله ای بود. مخفی داشتن قبر، خود نوعی مبارزه است، عدم اجازه به خلیفه مسلمین كه بر او نماز بخواند خودیك مبارزه است، عدم اجازه تشییع شیخین از جنازه اومبازره ای دیگر با وصیت هائی كه از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در دست است چه بسیارند ابهام ها كه از اذهان بیرون رفتند و با سفارش او كه مرا شب غسل بده چه افشاگری عظیمی صورتگرفت و سفارش او كه مگذار آنها بر جنازه ام نماز بخوانند چه نارضائی هائی را كه در این قالب عرضه داشت.
تدوام مبارزه
مبارزات حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای یك روز و دو روز، یكساعت و دو ساعت نبود. او آن را تا روزی كه زنده بود ادامه داد. و حتی برای پس ازمرگ هم باب آن را گشوده داشت و آخرین تیر تركش او دفن جنازه اش بود كه آن را هم به سوی خصم رها كرد و كل عملكردشان را به زیر سؤال برد.
در همان روزی كه از دشمن ضربه خورد و در خانه اش افتاد و بیهوش گشت ساعتی بعد بهوش آمد و نخستین سؤالی را كه مطرح كرد این بود كه علی - علیه السلام - را چه كردند؟ حسنین را به دنبال پدر فرستاد و آنها خبر آوردند كه در مسجد تحت فشار برای بیعت است.
با همان حال زار و نزار و دردمند به مسجد رفت و فریاد كشید دست از شوهرم علی - علیه السلام - بر دارید من ستم به او را نمی توانم تحمل كنم. بخدا قسم اگر رهایش نكنید به مزار پیامبر روم، گیسو پریشان كنم و همه تان رانفرین نمایم. و آن روز هم كه به عیادت او آمده اند بصراحت اعلام ناخشنودیكرد.[6]
حاصل مبارزه
ما در فصل پیشین بسیاری از گفتنی ها را در مسأله احقاق حق حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفتیم و در اینجا اصل را بر رعایت اختصار می گذاریم و به صورت گذرا متذكر می شویم كه حاصل مبارزه پایه گذاری و تحكیم روح مقاومت در امت بود و مردم را واداشت كه در طریق عدالتخواهی حركتی رو به پیش داشته باشند اگر بخواهیم برای كار و تلاش حضرت فاطمه - سلام الله علیها - لیستی تهیه كنیم خواهیم گفت كه حاصل آن بسیار عظیم و پردامنه بود ازجمله:
- پایه گذاری تفكر صحیح در جامعه، پیروز ساختن حق و علنی كردن آن بگونه ای كه همگان از سیاه و سفید ازآن سر درآوردند، رسوا كردن غاصبان، اعلان مظلومیت خاندان پیامبر، اثبات عدم لیاقت آنها كه مدعی خلافت وجانشینی پیامبربودند، پاشیدن بذر نهضتی را كه بعدها بارور شد و گشودن دفتری كه تاروز قیامت هم چنان مفتوح است و نشان قدر ناشناسی بازماندگان رسول - صلی الله علیه و آله - است.
آری آنها به خلاف دست یافتند و ظاهراً به هدف خود رسیدند ولی خلافت استخوان گلوگیری برای آنها شد و آنان توان بلع و هضم آن را نداشتند. این سخن بارها ازآنان شنیده شد كه اگر علی - علیه السلام - نبود... هلاك می شدند. و یا بگفته عبدالفتاح عبدالمقصود: ضربه سخنان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در بستر مرگ به ابوبكر از ضربه شمشیر سخت تر بود، گوئی زمین از زیر پای او دو تن كشیده شده و مانند سنگ آسیا بگردش درآمد و از ضربه آن سرگیجه گرفته و خانه فاطمه - سلام الله علیها - را ترك گفتند.[7] و یا به گفته بخاری، و ماتت فاطمه و كانت ساخطه علیها[8]، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از دنیا رفت در حالیكه از هر دوی آن ها (ابوبكر و عمر) خشمگین بود... و این مسأله ای است كه در تاریخ ثبت شده و برای همیشه در خور مراجعه است.
صدمات وارده
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بر اثر این مبارزه صدمه خورد، از نظر روانی بعلت مرگ پدر متألم بود و ناسپاسی اصحاب و بازماندگان این تألم را شدیدتر كرد او در اثبات مقاصدش تا آنجا به پیش رفت كه حتی جان خود را به خطر انداخت. فرزند خود را كه در رحم بود ازدست داد، به دشواری زندگی افتادو حتی كار بجائی رسید كه نفس كشیدن او با درد همراه بود.
او در راه خدا جان باخت و از این دید شهیده است بویژه با توجه به این حدیث كه اكثر شهداء امّتی فی الفراش[9] بیشتر شهیدان امت من در بستر می میرند و دیگر فداكاری از این بیشتر چگونه میسر می شود؟ او زاده اسلام بود و برای اسلام هستی خود را فدا كرد.
الا ای فاطمه" ای نور دیده پیامبر، دشمن می خواست با ضربه زدن ترا درهم شكند و عطر حقیقت ترا پنهان سازد وتو قیام كردی تا عزت امامت را تثبیت كنی - تو تازیانه خوردی تا آبروی علی - علیه السلام - راحفظ كنی، تو به صدمه ها تن دادی تا غرور فرعونی را درهم شكنی. سلام بر تو و بر پیكر آسیب دیده ات و سلام بر محسن سقط شده ات.
[1] . غررالحكم ص 343.
[2] . ابن ابی الحدید ج 16، ص 284.
[3] . همان منبع، ص 217 و 231.
[4] . فتوح البلدان، ص 44.
[5] . الامامه و السیاسه، ص 13، ج 1.
[6] . بحارالانوار، ج 43، ص 171.
[7] . الامام علی(ع)، ج 1، ص 333.
[8] . حدیث نبوی.
[9] . حدیث نبوی.
دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
مظلومیت حضرت فاطمه (س)
از مسائل مهم و حزن انگیز زندگی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه در عین حال نكته آموز و سازنده است مسأله مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - است. او مظلومه ای است فداكار، و شهیده ای است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمری برای مردم كار كردند و مردم را به سر و سامانی رساندند، از بدبختی نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتی زندگی چه دارند؟ و آنچه بود از بركت چه كسی بود؟ جز از بركت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به جائی رسید كه از همین مردم كتك می خورد و به بستر می افتد.
از نظر ما حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از امام علی - علیه السلام - هم مظلوم تر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینی چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و كمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیاری از موارد به پاخاسته و از حق دفاع می كردند. اما درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مسأله چنین نبود. او در جامعه كمتر ظاهر می شد. عزادار بود حامله بود. و كتك خوردن و به خاك افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناكی است. بویژه كه او نسبت به غیرت علی - علیه السلام - آگاه است و می داند كه علی - علیه السلام - از تماشای آن صحنه چقدر زجر می كشد.
مصائب وارده
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در عمر كوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند كه اگر بر كوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند. ما را توان آن نیست كه مشكلات و مصائب او را لیست كنیم. ولی به عنوان ذكر مورد چند نمونه را معرفی می كنیم:
1 - رحلت رسول خدا(ص):
كه پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی كه از دنیا رفت همه زندگی در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشك ریزی می گذراند و بزحمت می توانست آرام بگیرد. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود كه به او خبر داده بود نخستین كسی است كه به او ملحق می شود وفاطمه - سلام الله علیها - از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.[1]
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مكن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نكن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مكن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم...[2]
2 - دستبرد به حرمت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مظلومه است از آن بابت كه بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را كه آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و كار به جائی رسید كه مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه - سلام الله علیها - انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط كردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت كردند...[3]
در اندیشه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، دستبرد به حرمت حضرت علی - علیه السلام - و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توانست این مسأله را برای حضرت علی - علیه السلام - بپذیرد كه شوهرش را به زور وادار به بیعت كنند و یا بگفته مسعودی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید: دست علی - علیه السلام - را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبكر به نشانه بیعت اصطكاك دهند و علی - علیه السلام - مشت خود را فشرد[4] و فاطمه - سلام الله علیها - نگران و متأثر از این امر كه این هوی پرستان چرا چنین می كنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را نادیده می گیرند؟
3 - آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناكی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود كه به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.[5] سخن این است كه برای بردن حضرت علی - علیه السلام - به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی - علیه السلام - اطاعت نكرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی كه دم به دم نزدیكتر میشد كه این خانه را با اهلش آتش می زنم، - پرسیدند كه حتی اگر فاطمه - سلام الله علیها - در آن باشد؟ گفت آری و...[6] - الباقی را از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بشنویم:
«فجمعوا الحطب الجزل**» علی بابی بر در خانه ام هیزم و خاشاك آوردند « و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا » آتش آوردند كه آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند «فوقعت بعضاده الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یكفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم كه دست از ما بردارید و به دادمان برسید «فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بكر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار كالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان كه كبود شد. «و ركل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محكمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیكه حامله بود فسقطت بوجهی به رو در خاك افتادم «و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبان می كشید و چهره ام را داغ می كرد «فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد كه گوشواره از گوشم فرو افتاد «فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط كردم.[7]
4 - ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می كنیم كه در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مكه بود كه بعدها بعنوان كارگزار عمر سرگرم كار شد. عمر در یكی از اقدامات نصف اموال همه كارگزاران خود را بسبب خیانتی كه از آنها دیده بود مصادره كرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را كه از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی - علیه السلام - بعدها می فرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود كه به بازوی فاطمه - سلام الله علیها - زد و آن را متورم ساخت[8] آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
5 - غصب فدك:
هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود كه حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج كارگزاران حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از مزرعه فدك و تصرف آن توسط ابوبكر بود كه گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشی سیاسی هدف ورشكست كردن علی - علیه السلام - و پراكنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی كه بعلت طرفداری از علی - علیه السلام - و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بیت المال محروم شده بودند.
این كار بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت كه صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید. او باور نمی كرد كه دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدك سالها در دست ابوبكر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی - علیه السلام - پس داد و مدتها در دست فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و پس از او مجدداً دست به دست می شد. ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یك مصیبت تلقی می كرد فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مادر را از دست داده بودند دیگر فدك را می خواستند چه كنند؟
6 - نگرانی از عوام فریبی:
از موارد مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این بود كه خصم عوامفریبی می كرد. مثلاً فدك را كه حق حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد - یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه كه پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف كنم.
برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این شگفتی وجود داشت كه خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند كه روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن بی خبر باشد؟ حضرت فاطمه ای كه مركز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث كه امروز ابوبكر آن را اعلام می كند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
7 - اهانت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مورد شخصیت خود از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - سندها داشت. جمله معروف «فاطمهُ بضعه منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر كه فاطمه - سلام الله علیها - را اذیت كند مرا اذیت كرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود كه با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نسبت به او به فاطمه - سلام الله علیها - اهانت كنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبكر پس از خطبه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان ركیكی درباره او گفت. پناه بر خدا از تكرار آن كلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه كرد كه شاهد او دم او می باشد. و هم گفت فاطمه - سلام الله علیها - برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسك شده و از زنان یاری می طلبد...[9]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه - سلام الله علیها - این سخنان رواست؟ او كه روز تولد ملائكه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - را از میراث محروم كرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ كردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبكر مقرری ام سلمه را قطع كرد)[10].
البته ابوبكر بعدها از كار و تلاش خود علیه فاطمه - سلام الله علیها - پشیمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه كار را انجام داده ام كه ای كاش نمی دادم:... ای كاش وارد خانه فاطمه - سلام الله علیها - نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند...[11]
حزن و اندوه
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای زدودن این آثار و اقدام تلاش ها كرد ولی به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده اش مایه گذارد ولی در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئی خصم در شمشیر برافراختن علی - علیه السلام - علیه مشركین بود. آن روز كه علی - علیه السلام - برای احیای دین همه همت خود را مصروف می كرد كینه هائی در دل مشركان شكل می گرفت و امروز همان كینه ها بصورت موضعگیری ها و بی تفاوتی ها درآمد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه ای در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر می كنم همانند صبر كسی كه در قلب خود تیری و در درونش نیزه سنگینی را احساس می كند. (نصبر منكم علی مثل حز المدی، و وخزالسنان فی الحشاء)[12] و الحق چه صبر جانكاهی بود.
او از اینكه اسلام را غریب و بی یاور می دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریك می یافت و دیگر كسی او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقی شتافت (ان فاطمه لم ترمتبسمه بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبكر و عمر بموتها)[13] نگران ومتأثر بود كه مردم پاره تن اورا فراموش كرده و در میان انبوهی از دشواری ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفی نكرده بود.[14]
پیش بینی پیامبر - صلی الله علیه و آله -
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را پیش بینی كرده و رهنمودهای خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه كه صاحب كشف الغمه می نویسد: پیامبر روزی به فاطمه - سلام الله علیها - فرمود:
دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهی گرفت و مورد استضعاف واقع خواهی شد. آنكس كه ترا اذیت كند مرا آزار داده، و آنكس كه ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده،كسی كه به تو جفا كند بمن جفا كرده، هر كس از تو ببرد از من بریده، آنكس كه به تو ستم كند به من ستم روا داشته، آنكس كه ترا شادان كند مرا مسرور كرده، آنكس كه به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منی و پاره تن منی، و جان من و روح منی، از ستمكاران امتم بر تو به خدا شكوه می كنم.[15]
براساس سند دیگری، رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه اش فرمود بدان خاطر است كه از اشرار امتم به آنها ستم می رسد. گوئی می بینم كه دخترم فاطمه - سلام الله علیها - پس از من اسیر ظلم و ستم می شود و فریاد پناه خواهی می زند و كسی از امتم او را كمك نكند (و كانّی بك یا بنیه نستغثین فلا یغنیك احد من امتی)[16]. و هم در سخن دیگری خطاب به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - فرمود قسم به آنكس كه مرا بحق مبعوث كرده عرش خدا از گریه اش می گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه اش بگریه می آیند. (واللذی بعثنی بالحق، لقد بكی لبكائك عرش اللّه و ما حوله من الملائكه والسموات و الارضون و ما فیهما)[17].
مظلومیت او از زبان علی - علیه السلام -
علی - علیه السلام - در حین دفن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طی جمله هائی كوتاه در حالی كه می گریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم كردند تو ای احكم الحاكمین درباره او داوری كن. (اللهم انی راض عن ابنه نبیك - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحكم لها یا احكم الحاكمین)[18]
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چنین گفت: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - به تو خبر خواهد داد كه امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...ستنبك ابنتك نتطافر امتك علی هضمها...[19] ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاك سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند... از دشمنی خصم به خدا شكایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید (فبعین اللّه تدفن ابنتك سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والی اللّه بررسول اللّه المشتكی و فیك احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیك و رحمه الله و بركاته.
مظلومیت او از زبان فضه و دیگران:
فضه در خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و به اسرار او واقف، در خانه كعب سرگرم مناجات بود و زمزمه ها داشت فردی كه به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبری. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده اش باز شد و گفت ای بنده خدا اندوه و غصه ای كه در دل داشتم بجوش آوردی سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید و صدای گریه فضه را بلند كرد. آنگاه فضه گفت تو مایلی از مظلومیت فاطمه - سلام الله علیها - برای تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم كرد و شروع كرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگی های حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه شرح آن را بیش یا كم شنیده ایم.
از زبان ام سلمه هم نمونه هائی از اینگونه سخنان داریم. روزی بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدی؟ فرمود شب را در حالی به صبح رساندم كه از فقدان پیامبر و ظلمی كه بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در رابطه با علی - علیه السلام - مطرح شده و این نكته را بیفزائیم كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بزرگترین مدافعان علی - علیه السلام - بود و بخشی از ستمدیدگی او در این رابطه بود كه دفاعش درباره علی - علیه السلام - به ثمر نرسیده بود.
براساس سندی كه در دست است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در دم مرگ می گریست و علی - علیه السلام - علت گریه اش را پرسید. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت برای گرفتاری های آینده تو می گریم و علی - علیه السلام - دلداریش داد كه گریه مكن، كه آن امور برای من مهم نیستند...[20] و این است معنی كفویت وهمسری و همدمی مرد و زن كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و علی - علیه السلام - نمونه آن بودند.
محتوای سخن او در عبادت ها
عبادت های بسیاری در حین بیماری از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسراری از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مظلومیتش جاری شد. او شرایط روانی خود رادر عبادت زنان انصار چنین بیان كرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیكه از دنیای تان متنفر و از مردان تان بیزار بودم: اصبحت والله عائقه لدنیاكم و قالیه لرجالكم...[21]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به علی - علیه السلام - گفت دوست دارم مرا از اسرار حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و اینكه چرا بدین روز افتاده است آگاه كنی - فرمود مرا معاف دارد كه فاطمه - سلام الله علیها - از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض می كنیم: پس از پیامبر حق او را غصب كردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم كردند، خداوند میان او و ستمكاران داوری كند.
سلمان به عیادت او آمد با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت ناگهان صدای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد كه تو را چه می شود[22] حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشی از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخی كه در آن هنگام بر سینه اش فرو رفته بود.
و دیگر عیادت هائی كه از او بعمل آمد همه حكایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلومیت علی - علیه السلام - است و تذكر تحمل و صبر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، درد كشیدن او، بروز دادن دشمن كینه های بدر و احد را و فریفتگی شان به دنیا، و فكر و فریبكاری شان و در كل مظلومیت خود و علی - علیه السلام - كه تجسم مظلومیت اسلام بودند.
نشان دادن مظلومیت
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نمی خواست آنچه را كه بر او رفته بود از مردم مخفی دارد - بر عكس اصرار داشت كه مردم دریابند و بفهمند بر او چه می گذارد. در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا - صلی الله علیه و آله - تا دم مرگ خود حقایق را علنی كرد و به افشای عمل ناروای خصم پرداخت. حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عیادت دیگران از او، همه حكایت از این وقایع دارند.
اینكه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به دنبال بلال می فرستد كه پس از مرگ پدر بیاید و یكبار دیگر اذان بگوید خود مدعی اعلان مظلومیت است و می خواهد به همه بفهماند كه بر او چه می گذرد. اینكه روزهای دوشنبه و پنجشنبه می رود و بر مزار شهیدان حاضر می شود و صحنه ها را بیان می كند كه اینجا محل استقرار پیامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا...[23] همه و همه نوعی عرضه وضعیت را نشان می دهد.
و اینكه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می گرید و گریه ای بلند و آشكارا دارد و یا به خانه شهدا می رود و با آنها سخن می گوید[24] حكایت از اعلام وضعیت دارد كه مردم بدانند كه او در چه شرایطی و موقعیتی است و فكر نكنند حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از شرایط موجود راضی است و به اوضاعی كه پدید آورده رضایت دارد. كار و برنامه خود را انجام می دهد ونارضائی خود را هم اعلام می دارد.
مظلومه مغصوبه
آری،حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها زنی است كه واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادی او را غصب كرده اند و هم حق معنوی او را.. السلام علیك ایها المظلومه المغصوبه، السلام علیك ایها المصطهده المقهوره، السلام علیك ایتها الصدیقه: الشهیده...[25].
جواد خراسانی قصیده ای درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سرود كه ترجمه بخشی از آن این است: خدا لعنت كند آن گروهی كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را انكار كرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نكردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شكستند و محسن او را سقط كردند...
لعن اللّه امه انكرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها
وهی تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الی ان كسروا ضلعها و كل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً
و هی من خلفهم تنادی اباها...
سلام بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه ات و سلام بر پیكرهای بی سر فرزندانت.
[1] . به نقل از عایشه.
[2] . بحار، ج22، ص460.
[3] . اثبات الوصیه، ص 262.
[4] . همان منبع.
[5] . العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240.
[6] . طرائف، ص 64.
[7] . بیت الاحزان، ص 97.
[8] . سلیم بن قیس، ص 107.
[9] . الزهراء(س)، ص 362.
[10] . همان منبع، ص 363.
[11] . ریاحین الشریعه، ج1، ص 286.
[12] . سخنان فاطمه(س) در خطبه اش.
[13] . اثبات الوصیه.
[14] . الصواعق المحرقه، ص 188.
[15] . كشف الغمه، ص 148.
[16] . بحار، ج 43، ص 156.
[17] . همان منبع.
[18] . همان منبع.
[19] . نهج البلاغه.
[20] . بحار، ج 43، ص 218.
[21] . خطبه حضرت فاطمه (س).
[22] . انساب الاشراف، ص 318.
[23] . كافی به نقل از امام صادق - علیه السلام - .
[24] . انساب الاشراف، ص 318.
[25] . زیارت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، مفاتیح الجنان.
دكتر علي قائمي - در مكتب فاطمه (س)
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
سرگذشت فدك فدك، سرزمین آباد و حاصل خیزی بود كه در نزدیكی خیبر قرار داشت. و فاصله آن با مدینه، در حدود 140 كیلومتر بود، كه پس از دژهای خیبر، نقطه اتكاء یهودیان حجاز به شمار می رفت،[1] سپاه اسلام، پس از آنكه یهودیان را در خیبر و وادی القری و تیما در هم شكست، و خلائی را كه در شمال مدینه احساس می شد، با نیروی نظامی اسلام پر نمود؛ برای پایان دادن به قدرت های یهودی در این سرزمین ـ كه برای اسلام و مسلمانان كانون خطر و تحریك بر ضد اسلام به شمار می رفتند ـ سفیری به نام محیط پیش سران فدك فرستادند. یوشع بن نون كه ریاست منطقه را بر عهده داشت، صلح و تسلیم را بر نبرد ترجیح داد، و تعهد كرد كه نیمی از حاصل را هر سال در اختیار پیامبر اسلام بگذارد و از این پس، زیر لوای اسلام زندگی كند. همچنین بر ضد مسلمانان دست به توطئه نزند، و حكومت اسلام در برابر این مبلغ امنیت منطقه آنها را تأمین نماید.
سرزمین هایی كه در اسلام به وسیله جنگ و قدرت نظامی گرفته می شود؛ متعلق به عموم مسلمانان است، و اداره آن به دست فرمانروای اسلام می باشد؛ ولی سرزمینی كه بدون هجوم نظامی و اعزام نیرو به دست مسلمانان می افتد، مربوط به شخص پیامبر و امام پس از وی می باشد، و اختیار این نوع سرزمینها با او است. می تواند آن را ببخشد؛ می تواند اجاره دهد. یكی از آن موارد این است كه از این املاك و اموال، نیازمندی های مشروع نزدیكان خود را به شكل آبرومندی برطرف سازد.[2]
روی این اساس پیامبر فدك را به دختر گرامی خود حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ بخشید. منظور از بخشیدن این ملك چنانكه قرائن گواهی می دهد ـ دو چیز بود:
1 ـ زمامداری مسلمانان پس از درگذشت پیامبر اسلام طبق تصریح مكرر پیامبر، با امیرمؤمنان بود و چنین مقام و منصبی به هزینه سنگینی نیاز دارد. علی ـ علیه السّلام ـ برای حفظ این مقام و منصب، می توانست از درآمد فدك، حداكثر استفاده را بنماید. گویا دستگاه خلافت از این پیش بینی مطلع شده بود؛ كه در همان روزهای نخست، فدك را از دست خاندان پیامبر بیرون آورد.
2 ـ دودمان پیامبر ـ كه فرد كامل آن یگانه دختر وی و نور دیدگانش حضرت حسن و حضرت حسین - علیهما السلام - بود ـ باید پس از فوت پیامبر، به صورت آبرومندی زندگی كنند و حیثیت و شرف پیامبر محفوظ بماند. برای این هدف پیامبر فدك را به دختر خود بخشید.
محدّثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی می نویسند: وقتی آیه و آت ذا القربی حقّه و المسكین و ابن السبیل نازل گردید؛[3] پیامبر دختر خود فاطمه را خواست و فدك را به وی واگذار نمود.[4] ناقلِ این مطلب ابوسعید خدری است كه یكی از صحابه بزرگ رسول خدا ی باشد.
همه مفسران اعم از شیعه و سنی قبول دارند كه این آیه، در حقّ نزدیكان و خویشاوندان پیامبر نازل گردیده و دختر وی روشن ترین مصداق ذِی القُربی است. حتی در شام هنگامی كه مرد شامی به علی بن الحسین حضرت زین العابدین گفت: خود را معرفی نمای! آن حضرت برای شناساندن خود آیه یادشده را تلاوت نمود، و این مطلب آنچنان در میان مسلمانان روشن بود كه آن مرد شامی در حالی كه سر خود را به عنوان تصدیق حركت می داد؛ به آن حضرت چنین عرض كرد: به خاطر نزدیكی و خویشاوندی خاصی كه با حضرت رسول دارید، خدا به پیامبر خود دستور داده كه حقّ شما را بپردازد.[5]
خلاصه گفتار آنكه: در اینكه این آیه در حقّ حضرت زهرا و فرزندان وی نازل گردیده، میان علمای اسلام اتفاق نظر است؛ ولی در اینكه هنگام نزول این آیه، پیامبر فدك را به دختر گرامی خود بخشید، میان جامعه دانشمندان شیعه اتفاق نظر وجود دارد و برخی از دانشمندان سنی نیز با آن موافق می باشند.
و مأمون (به هر علتی كه بود) خواست فدك را به فرزندان زهرا برگرداند، به یكی از محدثان معروف، عبدالله بن موسی نامه ای نوشت، و از او درخواست نمود كه او را در این مسأله راهنمایی كند. او حدیث بالا را كه در حقیقت شأن نزول آیه است، به وی نوشت، و مأمون نیز فدك را به فرزندان حضرت فاطمه باز گردانید.[6] خلیفه عباسی به فرماندار خود در مدینه نوشت، پیامبر اسلام دهكده فدك را به دختر خود فاطمه بخشیده و این یك مسأله مسلّمی است؛ و میان فرزندان زهرا در این اختلاف نیست.[7]
روزی كه مأمون برای رفع شكایت و مظالم، بر كرسی خاصی نشست، نخستین نامه ای كه به دست وی رسید؛ نامه ای بود كه نویسنده آن خود را مدافع حضرت فاطمه ـ علیها السّلام ـ معرفی كرده بود. مأمون نامه را خواند و مقداری گریه كرد و گفت: مدافع آن حضرت كیست؟! پیرمردی برخاست و خود را مدافع او معرفی نمود. جلسه قضاوت به جلسه مناظره میان او و مأمون مبدل گردید. سرانجام مأمون خود را محكوم دید و به رئیس دیوان دستور داد، نامه ای تحت عنوان ردّ فدك به فرزندان زهرا بنویسد. نامه نوشته شد و به توشیح مأمون رسید. در این موقع، دعبل كه در جلسه مناظره حاضر بود برخاست و اشعاری سرود كه آغاز آن این است:
اصبح وجه الزّمان قد ضحكا بردّ مأمون هاشم فدكا[8]
شیعه در اثبات این مطلب، كه فدك ملك طلق حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ بود، به مداركی كه ارائه شد، نیازمند نیست؛ زیرا صدّیق اكبر اسلام، امیرمؤمنان در یكی از نامه های خود كه به استاندار بصره عثمان بن حنیف نوشته؛ صریحاً مالكیت فدك را یادآور شده و می فرماید: بلی كانت فی ایدینا فدك من كلّ ما اظلّته السّماء فشحّت علیها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحكم الله:[9]
آری! از میان آنچه آسمان بر آن سایه افكنده است، فقط در دست ما از اموال قابل ملاحظه دهكده فدك بود. گروهی بر آن بخل ورزیدند، و نفوس بزرگی روی مصالحی از آن چشم پوشیدند و خدا بهترین داور است.
آیا با این تصریح می توان در صدق مطلب شك نمود؟!
سرگذشت فدك پس از پیامبر
پس از درگذشت پیامبر، روی اغراض سیاسی، دختر عزیز پیامبر از ملك طلق خود محروم گردید، و عمال و كارگران او را از آنجا اخراج كردند. او درصدد برآمد، كه از طریق قانون، حقّ خود را از دستگاه خلافت باز گیرد.
در درجه اول، دهكده فدك در اختیار او بود، و همین تسلط نشانه مالكیت او بود؛ با این حال، برخلاف تمام موازین قضایی اسلام، دستگاه خلافت از او گواه طلبید. در صورتی كه در هیچ جای دنیا از كسی كه بر یك مال مسلط است، و به اصطلاح ذُوالید می باشد؛ گواه نمی خواهند. او به ناچار، شخصیتی مانند علی ـ علیه السّلام ـ و زنی را به نام امّ ایمن كه پیامبر گواهی داده بودكه او از زنان بهشت است؛ و بنا به نقل بلاذری،[10] آزادشده پیامبر به نام رباح را برای شهادت پیش خلیفه برد. دستگاه خلافت، به شهادت آنها ترتیب اثر نداد و محرومیت دختر پیامبر از ملكی كه پدرش به او بخشیده بود، قطعی گردید.
به حكم آیه تطهیر،[11] حضرت زهرا و علی و فرزندان او از هر نوع آلودگی پیراسته اند و اگر آیه شامل زنان پیامبر بشود، به طور قطع دختر پیامبر از مصادیق واضح آن می باشد؛ ولی با كمال تأسف این قسمت نیز نادیده گرفته شد، و خلیفه وقت ادعای وی را غیررسمی شناخت.
در مقابل، دانشمندان شیعه معتقدند كه خلیفه سرانجام تسلیم نظر دختر پیامبر گردید، و نامه ای در پیرامون فدك ـ كه آن ملك طلق فاطمه است ـ نوشت، و به وی داد. در نیمه راه دوست دیرینه خلیفه، با دختر گرامی پیامبر تصادف نمود، و از جریان نامه آگاه گردید و نامه را گرفت و آن را پیش خلیفه آورد، و به او چنین گفت: از آنجا كه علی در این جریان ذی نفع است شهادت او قبول نیست، و امّ ایمن زن است، و شهادت یك زن ارزش نخواهد داشت. سپس در محضر خلیفه نامه را پاره كرد.[12]
حلبی در سیره خود مطلب را به گونه ای دیگر نقل كرده و می گوید: خلیفه مالكیت فاطمه را تصدیق نمود؛ ناگهان دوست وی عمر وارد شد، و گفت نامه چیست؟! وی گفت: مالكیت فاطمه را در این ورقه تصدیق نموده ام. وی گفت: تو به درآمد فدك نیازمند هستی، زیرا اگر فردا مشركان عرب بر ضدّ مسلمانان قیام كردند؛ از كجا هزینه جنگی آنها را تأمین خواهی نمود! و بعداً نامه را گرفت و پاره نمود.[13]
اینجاست كه انسان به واقعیت سخن یكی از متكلمان شیعه اذعان پیدا می كند؛ و آن این است كه: ابن ابی الحدید می گوید: من به یكی از متكلمان امامیه، به نام علی بن نقی گفتم: دهكده فدك آنچنان وسعت نداشت، و سرزمینِ به این كوچكی كه جز چند نخل بیشتر در آنجا نبود؛ این قدر ارزش نداشت كه مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند![14]
او در پاسخ من گفت: تو در این عقیده اشتباه می كنی. شماره نخلهای آنجا از نخلهای كنونی كوفه كمتر نبود. به طور مسلم، ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز، برای این بود كه مبادا امیرمؤمنان از درآمدِ آنجا برای مبارزه با دستگاه خلافت كمك بگیرد. از این رو، نه تنها فاطمه را از فدك محروم ساختند، بلكه كلیه بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلب را از حقوق مشروع خود، یعنی خمس غنایمی كه سپاهیان اسلام در زمان خلفا به دست می آوردند؛ هم بی نصیب نمودند.
بی تردید، جمعیتی كه باید دنبال زندگی بروند، و با كمال نیازمندی به سر ببرند؛ هرگز اندیشه مبارزه با وضع موجود را در دماغ نمی پرورانند.[15]
باز همین نویسنده در صفحه 284 كتاب خود، از یكی از مدرسین بزرگ مدرسه غربی بغداد، علی بن الفارقی این جمله را نقل می كند: و می گوید: من به وی گفتم: آیا دختر پیامبر در ادعای خود راستگو بود؟ گفت: بلی. گفتم: آیا خلیفه می دانست او زنی راستگو است؟ گفت: بلی. گفتم: چرا خلیفه حقّ مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟ در این موقع استاد لبخندی زد و با كمال وقار گفت: اگر خلیفه سخن فاطمه را از این جهت كه زنی راستگو است، می پذیرفت، و بدون درخواست شاهد، فدك را به وی رد می نمود؛ فردا از این موقعیت به سود شوهر خود علی استفاده می كرد و می گفت: خلافت مربوط به شوهرم علی است، و او در این موقع ناچار بود خلافت را به علی تفویض كند، زیرا او را راستگو می داند. اما خلیفه برای اینكه راه این تقاضاها و مناظرات بسته شود، او را از حقّ مسلم وی ممنوع ساخت.
ممنوعیت فرزندان فاطمه از فدك، در زمان خلیفه اول پی ریزی گردید و پس از درگذشت علی معاویه زمام امور را به دست گرفت، و فدك را میان سه نفر (مروان و عمرو بن عثمان و فرزندش یزید) تقسیم نمود. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار او قرار گرفت و وی آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش عمر بن عبدالعزیز داد. از آنجا كه او در میان خلفای بنی امیه مردی میانه رو بود؛ نخستین بدعتی را كه برداشت این بود كه فدك را به فرزندان زهرا بازگردانید. پس از فوت وی خلفای بعدی فدك را از دست بنی هاشم گرفتند و تا روزی كه طومار زندگی خلفای بنی امیه در هم پیچیده شد؛ فدك در اختیار آنان باقی بود.
در دوران خلافت بنی عباس، مسأله فدك نوسان عجیبی داشت. مثلاً سفاح، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وی منصور دوانقی آن را باز گرفت، ولی فرزند او مهدی آن را به اولاد زهرا باز گردانید، و پس از وی موسی و هارون روی مصالح سیاسی از دست آنها درآوردند؛ تا آنكه نوبت خلافت به مأمون رسید. او رسماً طی تشریفاتی حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وی باز وضع فدك نوسان پیدا كرد و گاهی مردود و گاهی ممنوع گشت.
در عصر خلفای بنی امیه و بنی العباس، فدك بیش از آنكه جنبه انتفاعی داشته باشد، جنبه سیاسی به خود گرفته بود. خلفای صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولی در زمان های بعدی ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدری بود، كه هرگز به درآمد فدك نیازی نبود. از این جهت، وقتی عمر بن عبدالعزیز، فدك را به اولاد فاطمه واگذار نمود؛ بنی امیه او را توبیخ كردند و گفتند: تو با این عملت شیخین: ابوبكر و عمر را تخطئه نمودی و او را وادار نمودند كه درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت كند، و اصل مالكیت آن را در اختیار خود داشته باشد.[16]
فدك در سنجش داوری
بررسی پرونده فدك، به روشنی ثابت می كند كه بازداری دخت پیامبر از حقّ مشروع خود، یك جریان سیاسی بود و مسأله روشن تر از آن بود كه برای حاكم وقت، مستور و پنهان بماند. از این جهت، دخت پیامبر در خطابه آتشین و سراسر فصاحت و بلاغت خود چنین می فرماید: هذا كتاب الله حكماً و عدلاً و ناطقاً و فضلاً یقول: یرثنی و یرث من آل یعقوب[17] و ورث سلیمان داود[18] و بین عزّوجلّ فیما وضع من الاقساط و شرع من الفرائض:[19]
این كتاب خدا قرآن كه حاكم و دادگری گویا و فیصله بخش است؛ می گوید: حضرت زكریا از خدا درخواست كرد كه خداوند به او فرزندی عطا كند، كه از او و خاندان یعقوب ارث ببرد؛ و نیز می گوید: سلیمان از داود ارث برد. خداوند، سهام را در كتاب خود بیان كرده و فریضه هایی را روشن ساخته است.
بحث پیرامون دلالت دو آیه بر وراثت فرزندان پیامبران از آنها، و حدیثی كه تنها خلیفه ناقل آن بود؛ مایه گستردگی سخن است. علاقه مندان به كتاب های تفسیر مراجعه فرمایند.[20]
تسخیر وادی القری
پیامبر نه تنها در این نقطه به قدرت های ضدّ اسلامی پایان بخشید؛ بلكه لازم دید به وادی القری كه آنجا نیز نقطه اتكاء یهودیان بود رهسپار شود. وی شخصاً چند روز دژ آنان را محاصره كرد، و پس از فتح و پیروزی، قراردادی را كه با مردم خیبر بسته بود، با آنان نیز بست؛ و از این طریق سرزمین حجاز را از شرّ فتنه گران یهود پاك ساخت و همه آنها را خلع سلاح نموده، تحت الحمایه مسلمانان قرار داد.[21]

[1] به كتاب مراصد الاطلاع، ماده فدك مراجعه شود.
[2] سوره حشر، آیه های 6 و 7؛ این مطلب در كتاب های فقهی در بخش جهاد تحت عنوان فیء و انفال مورد بحث واقع شده است.
[3] سوره اسراء / 26. یعنی حقّ خویشاوندان و مساكین و به راه ماندگان را بپرداز.
[4] مجمع البیان، ج 3 / 411؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 16 / 248.
[5] الدر المنثور، ج 4 / 176.
[6] مجمع البیان، ج 2 / 411؛ فتوح البلدان / 45.
[7] شرح ابن ابی الحدید، ج 15 / 217.
[8] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16.
[9] نهج البلاغه، نامه 45.
[10] فتوح البلدان / 43.
[11] انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیراً سوره احزاب / 33.
[12] شرح ابن ابی الحدید، ج 16 / 374.
[13] سیره حلبی، ج 3 / 400.
[14] ما موقعیت حاصلخیزی فدك را، در اول مقاله از كتاب مراصد الاطلاع به طور اجمال نقل كردیم.
[15] شرح ابن ابی الحدید، ج 16 / 236.
[16] شرح ابن ابی الحدید، ج 16 / 278.
[17] سوره مریم / 6.
[18] سوره نمل / 16.
[19] احتجاج طبرسی ج 1 / 145، ط نجف.
[20] در این مورد به كتاب فرازهایی حساس از زندگانی علی، ج 1 / 325 ـ 349 مراجعه فرمایید.
[21] تاریخ كامل، ج 2 / 150. آيت الله جعفر سبحاني - فروغ ابديت، ج2، ص271
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
سیره عملی حضرت فاطمه (س)
زهد
از امام صادق ـ علیه السّلام ـ و نیز از «جابر انصاری» نقل شده است كه: «پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، فاطمه ـ علیها السلام ـ را دید كه لباسی خشن بر تن دارد و به دست خویش (آسیا می گرداند و) آرد می كند، و درهمان حال فرزند خود را شیر می دهد، اشك به چشمان پیامبر آمد و فرمود: «دخترم تلخی دنیا را به عنوان مقدمه شیرینی آخرت تحمل كن»
عرض كرد: «ای رسول خدا! خداوند را بر نعمتهایش ستایشگر و سپاسگزارم.»
و خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «و لَسَوف یُعطیكَ رَبُّك فَتَرضی:[1] و بزودی؛ پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد كرد تا راضی و خشنود شوی».[2]
تقسیم كار منزل با امام علی ـ علیه السّلام ـ
1. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «... علی ـ علیه السّلام ـ آب و هیزم می آورد و حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ آرد می كرد و خمیر می ساخت و نان می پخت و لباس ها را وصله می زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه های مطهّرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد».[3]
2. امام علی ـ علیه السّلام ـ فرموده است: «فاطمه ـ علیها السلام ـ به قدری با مشك آبكشی كرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد كرد تا دستهایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی كرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد كه لباسهایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می رسید ...»[4]
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه ـ علیها السلام ـ كمك می كند
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به منزل حضرت علی ـ علیه السّلام ـ وارد شد، او را دید كه همراه فاطمه ـ علیها السلام ـ مشغول آسیا كردن هستند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «كدامیك خسته تر هستید؟»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ عرض كرد: «فاطمه ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ* *!»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه ـ علیها السلام ـ فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به جای او نشست و با علی ـ علیه السّلام ـ در آرد كردن دانه ها یاری فرمود.[5]
بانویی كه چیزی از شوهر نمی خواهد
امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند: فاطمه ـ علیها السلام ـ برای علی ـ علیه السّلام ـ تعهد كرد كه كارهای خانه و خمیر كردن و نان پختن و روفتن منزل را انجام دهد و علی ـ علیه السّلام ـ برای او متعهّد شد كه كارهای بیرون از منزل مثل هیزم آوردن و تهیه غذا را انجام دهد.
یك روز حضرت علی ـ علیه السّلام ـ از حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ پرسید: «آیا غذایی داری؟»
حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ عرض كرد: «سوگند به آنكه حقِّ تو را تعظیم كرده است از سه روز پیش تاكنون چیزی نداریم كه برایت بیاورم.»
فرمود: «چرا به من نگفتی؟»
عرض كرد: «رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرا از اینكه چزی از تو بخواهم نهی كرده و فرموده است: تو از پسر عمویت چیزی مخواه، اگر خودش چیزی آورد بگیر و گرنه تو از او مخواه ...»[6]
تفاهم در زندگی مشترك
امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترك با فاطمه ـ علیها السلام ـ) تا آنگاه كه خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ كاری او را اكراه و اجبار نكردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانیِ من نكرد؛ هر وقت به او نگاه می كردم رنجها و اندههایم بر طرف می شد.»[7]
راستگوترین بانو
«عایشه» گفته است: «هرگز راستگوتر از فاطمه ـ علیها السلام ـ ندیدم جز پدرش (رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ).[8]
عبادت
«حسن بصری» می گوید: «در این امّت عابد تر از فاطمه ـ علیها السلام ـ نیامده است، آنقدر به نماز و عبادت ایستاد كه پاها یش ورم كرد.»[9]
دعا برای دیگران
امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ نقل فرموده اند كه: «مادرم فاطمه ـ علیها السلام ـ را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و ركوع و سجود می بود، و می شنیدم كه برای مؤمنین و مؤمنات دعا می فرمود و آنان را نام می برد و برایشان دعا می كرد، و برای خود هیچ دعا نمی كرد، به او گفتم: مادر! چرا همانطوری كه برای دیگران دعا می فرمایی برای خودت دعا نمی كنی؟»
فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»[10]
حجاب
امام موسی ابن جعفر ـ علیه السّلام ـ از پدرانش نقل فرموده است كه امیر المؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «فرد نابینایی اجازه خواست كه به منزل فاطمه ـ علیها السلام ـ وارد شود، آن گرامی خود را از او پنهان نمود.[11] رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او فرمود: چرا خودت را از وی پنهان نمودی و حال آنكه نابیناست و تو را نمی بیند؟
عرض كرد: اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم، و نیز رایحه و عطر را می بوید.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «گواهی می دهم كه تو پاره تن منی»[12]
عفاف و دوری از نامحرمان
حضرت فاطمه ـ علیها السّلام ـ در پاسخ این سؤال كه «برای زنان چه چیز بهتر است؟» فرمودند: «برای زنان بهترین چیز آن است كه مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند».[13]
و نیز در پاسخ سؤال پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار، خویش نزدیكتر و مقرّب تر است؟» فاطمه ـ علیها السلام ـ گفتند: «زن آنگاه به خدای خویش نزدیكتر و مقرّبتر است كه در قعر منزل خویش اقامت گزیند (و بی جهت از منزل خارج نشود)».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (چون پاسخ فاطمه را شنید) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»[14]
البته روشن است كه بیرون آمدن زنان مادامی كه سبب انجام حرامی نشود اشكال ندارد و احیاناً به خاطر پاره ای از امور رجحان یا لزوم پیدا كند، و منظور از این روایات، این نكته می باشد كه: بهتر است زنان بدون جهت و ضرورت خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهند.
تقسیم كار با خادمه منزل
سلمان فارسی می گوید: «فاطمه ـ علیها السلام ـ نشسته بود و با آسیای دستی جو را آرد می كرد و دسته آسیا (به جهت مجروح بودن دست فاطمه ـ علیها السلام ـ خونین بود، و حسین ـ علیه السّلام ـ كه در آن هنگام كودك خردسالی بود در گوشه ای از خانه از گرسنگی گریه می كرد: «عرض كردم: ای دختر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دستت را مجروح كرده ای در حالی كه «فضّه[15]» هست (كه كارها را انجام دهد)؛ فرمود: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به من سفارش كرده است كه یك روز خدمت (كار در خانه) به عهده «فضّه» و یك روز «به عهده من باشد، و نوبت او دیروز بود ...»[16]
گذشت از زینت ها
1. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «اسماء بنت عمیس» برایم نقل كرد كه من نزد (جدّه تو) فاطمه ـ علیها السّلام ـ بودم هنگامی كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او وارد شد و او گردن بدی از طلا به گردن داشت كه امیر المؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ از سهم خود از غنائم برای او خریده بود، پیامبر فرمود: «ای فاطمه! (شایسته است كه از این زینت حلال پرهیز نمایی تا) مردم نگویند فاطمه ـ علیها السلام ـ دختر محمد لباس جبّاران را بر تن می كند.»
حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ گردن بند را فروخت و با آن بنده ای را خریداری و آزاد ساخت، و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از این كار شادمان شد.[17]
2. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرموده است: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چون می خواست به سفری برود با هركس از اقوامش خداحافظی می كرد و با آخرین فردی كه خدا حافظی می كرد فاطمه ـ علیها السلام ـ بود و شروع سفرش از خانه او بود، و چون باز می گشت ابتدا نزد فاطمه می رفت و دیدار اقوام را از او شروع می فرمود.
یك بار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به سفر رفت و علی ـ علیه السّلام ـ نیز از غنائم جنگی چیزی به دست آورده و به فاطمه داده و رفته بود، و فاطمه ـ علیها السلام ـ با آن، دو النگوی نقره و پرده ای تهیه فرموده و پرده را جلوی در آویخت؛ چون رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت، به مسجد داخل شد و سپس همان طور كه عادتش بود به سوی خانه فاطمه ـ علیها السلام ـ آمد، فاطمه ـ علیها السلام ـ شادمان برخاست، و با شور و شوق به سوی پدرش شتافت؛ اما پیامبر چون النگوی نقره را در دست او و پرده را بر در خانه مشاهده كرد. (پیش نیامد) و در جایی (كنار خانه) نشست كه فاطمه ـ علیها السلام ـ را می دید، فاطمه ـ علیها السلام ـ گریست و اندوهگین شد و گفت: «پیش از این با من اینگونه رفتار نمی فرمود.»
پس دو پسر خود (امام حسن و امام حسین ـ علیهما السّلام ـ را فرا خواند و پرده را از درب خانه كند و النگوها را از دست در آورد و النگوها را به یكی و پرده را به دیگری داده و به آنان فرمود: «نزد پدرم بروید و از من به او سلام برسانید و بگویید: ما پس از رفتن شما به سفر غیر از تهیه اینها كار دیگری نكرده ایم، اینك هر طور كه مایل هستید آنها را به مصرّف برسانید؛ آن دو از طرف مادر این سخن را به عرض پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رساندند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن دو را بوسید و در آغوش كشید و هر یك را بر یك زانوی خود نشاند آنگاه فرمان داد آن دو النگو را شكسته و قطعه قطعه كردند و اهل «صفّه» را فرا خواند ـ و آنان گروهی از مهاجرین بودند كه نه خانه ای داشتند و نه مالی ـ و تكه های النگو را در میان آنها تقسیم فرمود و سپس پرده را ـ كه پارچه ای طولانی ولی كم عرض بود ـ میان افرادی از آنان كه برهنه بودند و پوششی نداشتند تقسیم كرد ... .
آنگاه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «خداوند بر فاطمه رحمت آوَرد، همانا خدای متعال به جهت این پرده از لباس های بهشتی به او خواهد پوشاند و به جهت این النگو ها از زینت های بهشتی به او عطا خواهد كرد.»[18]
پیراهن عروسی
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای فاطمه و شب عروسی او پیراهنی تهیّه فرمودند زیرا پیراهنی كه فاطمه بر تن داشت وصله دار بود، در این هنگام مستمندی به خانه آنان مراجعه كرد و لباس كهنه ای طلبید، فاطمه ـ علیها السلام ـ خواست پیراهن وصله دار به فقیر دهد، امّا به یاد آورد كه خدای متعال می فرماید:
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفقوا ممّا تُحبّون؛ به نیكی نمی رسید تا آنگاه كه از آنچه دوست دارید انفاق كنید»[19]، به همین جهت پیراهن نو را به فقیر داد ... .[20]
زهد و خوف از خدا
هنگامی كه آیه «و إنَّ جهنَّم لَمَوعدهُم اجمَعین لها سبعهُ ابوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنهم جُزءٌ مَقسومٌ؛ دوزخ میعاد گاه همیشگی ایشان است كه هفت درب دارد و برای هر دربی سهم معیّنی از ایشان خواهد بود» نازل شد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صدای بلند گریست، و اصحاب او از گریه آن بزرگوار گریستند امّا نمی دانستند جبرئیل چه به او فرود آورده است، و (از هیبت پیامبر) هیچ یك توان آن كه با او سخن بگویند نداشتند، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود كه چون فاطمه ـ علیها السلام ـ را می دید شادمان می شد، به همین جهت سلمان به خانه فاطمه ـ علیها السلام ـ رفت تا او را از قضیه آگاه سازد، و آن گرامی را دید كه مقداری جو را آسیا می كند و می گوید: «و ما عند الله خیرٌ وَ أبقی؛ آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است.»[21]
عبایی پشمین بر تن داشت كه دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده بود. سلمان وضع پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را و این كه جبرئیل به او چیزی فرود آورده است به فاطمه ـ علیها السلام ـ خبر داد و آن گرامی برخاست و همان عبای وصله دار را بر خود پیچید (و حركت كرد)، سلمان (از مشاهده آن بسیار متأثّر و اندوهگین شد و) گفت: «دریغا، دختران كسری و قیصر ابریشم و حریر می پوشند و دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ عبایی پشمین بر تن دارد كه دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده است!»
حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شد و سلام كرد و عرض كرد: «پدر جان! سلمان از لباس من تعجب كرده است، در حالی كه سوگند به خدایی كه تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است كه من و علی ـ علیه السّلام ـ از اثات زندگی چیزی نداریم جز پوست گوسفندی كه روزها روی آن به شترمان علوفه می دهیم و شبها بستر ما است، و بالش ما از پوستی است كه درون آن از لیف خرما پر شده است!»
پیامبر فرمود: «ای سلمان! دختر من از گروه پیشگامان و سبقت گرفتگان (به سوی خدا) است.»
حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ عرض كرد: «ای پدر فدای تو بشوم چه چیزی موجب گریستن شما شد.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آیه ای كه جبرئیل فرود آورده بود به او خبر داد، فاطمه ـ علیها السلام ـ چون آیه را شنید چنان گریست كه بر زمین افتاد، و پیاپی می گفت: «وای، وای بر كسی كه در آتش دوزخ افتد ...»[22]
گرسنگی و غذای آسمانی
«ابو سعید خدری» می گوید: یك روز علی ابن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ سخت گرسنه بود، به فاطمه ـ علیها السلام ـ گفت: «آیا نزد تو غذایی هست كه به من بدهی؟»
عرض كرد: «نه، سوگند به خدایی كه پدرم را به نبوّت و تو را به وصایت گرامی داشت هیچ چیز نزد من نیست، و دو روز است كه هیچ طعامی نداشته ایم جز غذای مختصری كه آن را به تو داده ام و تو را بر خود، و این دو پسرم حسن و حسین مقدّم داشته ام.»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «چرا مرا آگاه نكردی تا چیزی برایتان فراهم كنم؟»
عرض كرد: «ای ابوالحسن! من از خدایم شرم می كنم چیزی كه توانایی آن را نداری بر تو تحمیل كنم.»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ از نزد فاطمه ـ علیها السلام ـ با اعتماد و حسن ظنّ به خدا بیرون آمد و یك دینار قرض كرد. در حالی كه دینار را در دست داشت و می خواست برای خانواده خود چیزی خریداری كند با «مقداد بن الأسود» برخورد كرد، و این در روزی بسیار گرم بود كه آفتاب از بالای سر او را می سوزاند و زمین در زیر پا داغ بود و او را آزار می داد. علی ـ علیه السّلام ـ چون او را دید وضع را نگران كننده و ناخوشایند یافت، فرمود: «مقداد، چه موضوعی در چنین وقتی، تو را از خانه و خانواده ات بیرون آورده است؟!»
عرض كرد: «ای ابوالحسن! مرا واگذار و از وضعم پرسش مكن».
فرمود: «برادر غیر ممكن است تا از وضع تو آگاه نشوم از من عبور كنی (و بروی)»
عرض كرد: «برادر به خاطر خدا مرا واگذار و از حالم جویا مشو.»
فرمود: «برادر، ممكن نیست حالت را از من پنهان كنی.»
عرض كرد: «ای ابوالحسن! اینك كه اصرار داری و نمی پذیری می گویم؛ به خدایی كه محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به نبوّت و تو را به وصایت، گرامی داشت مرا جز كوشش برای یافتن چیزی (كه رفع گرسنگی كند) از خانه بیرون نیاورد، زیرا نزد خانواده ام آمدم در حالی كه از گرسنگی به خود می پیچیدند، هنگامی كه گریه اهل و عیالم را دیدم نتوانستم بر زمین قرار بگیرم و غمگین و تنها بیرون آمدم. داستان و حال من این است.»
چشمان علی ـ علیه السّلام ـ گریان شد چنان كه اشك به محاسن مبارك او رسید، و به او فرمود: «به آنچه سوگند یاد كردی سوگند یاد می كنم كه مرا نیز از خانه بیرون نیاورد مگر همان چیز كه تو را از خانه بیرون آورد، و اینك دیناری قرض كرده ام و تو را بر خویش مقدّم می دارم.» و دینار را به او داد و خود به مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت و نماز ظهر و عصر و مغرب را در مسجد خواند، وقتی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز مغرب را به پایان برد از كنار علی ابن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ عبور كرد ـ و او در صف اوّل قرار داشت ـ به او اشاره فرمود و علی ـ علیه السّلام ـ بر خاست و دنبال رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ راه افتاد و جلوی یكی از درهای مسجد به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسید و سلام كرد و رسول خدا پاسخ سلامش را داد و فرمود: «ای ابولحسن! آیا نزد تو چیزی برای شام هست كه همراه تو بیاییم؟»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ سر به زیر افكند و ساكت ماند و از خجالت نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ متحیّر بود كه چه جوابی بدهد.
پیامبر جریان دینار را و اینكه از كجا تهیّه كرده و اینكه به چه كسی داده است می دانست و خدای متعال به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ وحی فرموده كه آن شب نزد علی ـ علیه السّلام ـ باشد؛ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چون سكوت علی ـ علیه السّلام ـ را مشاهده كرد فرمود: «ای ابوالحسن چرا نمی گویی «نه» تا بازگردم، یا «آری» تا همراه تو بیایم؟»
علی ـ علیه السّلام ـ از روی حیا و نیز به جهت احترام پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ عرض كرد: «بفرمایید در خدمت شما هستیم.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دست علی ـ علیه السّلام ـ را گرفتند و آمدند تا بر فاطمه ـ علیها السلام ـ وارد شدند، آن گرامی در محراب نماز خود تشریف داشت و نمازش را تمام كرده بود، و پشت سر او دیگی قرار داشت كه بخار آن متصاعد بود، فاطمه ـ علیها السلام ـ چون صدای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در خانه خود شنید از محراب خود خارج شد و بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سلام كرد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جواب سلام او را فرمود و دست مبارك را بر سر او كشید و نوازش فرمود و گفت: «دخترم چگونه روز به شب آوردی؟ خدای متعال بر تو رحمت آوَرَد. به ما شام بده، خداوند تو را بیامرزد و همانا آمرزیده است.»
فاطمه ـ علیها السلام ـ دیگ را برداشت و نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و علی ـ علیه السّلام ـ نهاد، علی ـ علیه السّلام ـ چون به غذا نظر افكند و بوی دلپذیر آن را استشمام نمود ـ پس از چند جمله ـ فرمود: «ای فاطمه! این غذا از كجا برایت رسیده است كه هرگز همرنگ آن ندیده ام و رایحه ای به دلپذیری آن نبوییده ام و پاكیزه تر از آن نخورده ام؟!»
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ دست خویش را به میان شانه علی ـ علیه السّلام ـ نهاد و اشاره كرد و فرمود: «ای علی، این عوض دینار تو و پاداش دینار تو از سوی خداست. «إنَّ اللهَ یَرزقُ مَن یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ؛ خدای متعال هركس را بخواهد روزیِ بی حساب می بخشد».[23]
آنگاه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (از شوق و شكر) گریست و فرمود: «ستایش خدایی را كه شما را پیش از آن كه از دنیا بروید پاداش بخشید، و تو را ای علی! همانند زكریا و فاطمه را همچون مریم دختر عمران قرار داد كه: «كُلَّما دَخَل عَلَیها زكَریّا المحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً[24]؛ هرگاه زكریا به محراب عبادت مریم وارد می شد، نزد او رزقی و طعامی می یافت»[25]
بخشش گردن بند پر بركت به نیازمند
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: یك روز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عصر را با ما خواند و چون از نماز فارغ شد در قبله گاه نماز خویش نشست، و مردم دور او جمع بودند، در این هنگام پیرمردی از مهاجران عرب كه لباسی بسیار كهنه و مندرس بر تن داشت به سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از پیری و ناتوانی نمی توانست خود را نگهدارد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او رو كرد و جویای حالش شد؛ عرض كرد: «ای پیامبر خدا! گرسنه ام به من غذا بده، بدنم برهنه است مرا لباس بپوشان، فقیر و مستمندم، به من احسان و انعام كن.»
فرمود: «چیزی ندارم به تو بدهم ولی راهنمای به خیر مانند انجام دهنده آن است، برو به خانه كسی كه خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می دارند، و در راه خدا ایثار می كند، برو به حجره فاطمه ـ علیها السلام ـ .» ـ و خانه فاطمه ـ علیها السلام ـ چسبیده به خانه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را جدا از منزل بانوان خویش برای خود قرار داده بود ـ و فرمود: «ای بلال! برخیز او را به منزل فاطمه ـ علیها السلام ـ برسان.»
پیرمردی اعرابی همراه «بلال» آمد و بر در سرای فاطمه ـ علیها السلام ـ ایستاد و با صدای بلند گفت: «سلام بر شما ای خاندان نبوّت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و نزولگاه جبرئیل امین برای فرود آوردن وحی از سوی پروردگار جهانیان.»
فاطمه ـ علیها السلام ـ سلام فرمود: «سلام بر تو، تو كیستی؟»
عرض كرد: پیرمردی از عرب كه از سختی و مشقّت، مهاجرت اختیار كردم و به سوی پدرت سرور آدمیان رو آوردم، اینك ای دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! من برهنه و سخت گرسنه ام. با من احسان و مواسات[26] كن، خداوند بر تو رحمت آوَرَد.»
در این هنگام فاطمه و علی و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سه روز بود غذایی نخورده بودند، و پیامبر وضع آنان را می دانست. فاطمه ـ علیها السلام ـ دست برد و پوست دبّاغی شده گوسفندی را كه حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ روی آن می خوابیدند گرفت و فرمود: «ای كسی كه بر در سرای ایستادی! این را بگیر، امید است خداوند به رحمت خویش بهتر از آن را به تو عطا فرماید.»
اعرابی عرض كرد: «ای دختر محمد! نزد تو از گرسنگی شكوه كردم و تو پوست گوسفند به من می دهی من با این گرسنگی، آن را چه كنم؟!»
فاطمه ـ علیها السلام ـ چون این سخن را شنید دست فرا برد و گردن بندی را كه در گردن داشت و فاطمه دختر حمزه بن عبدالمطلب به او هدیه كرده بود، بیرون آورد و به اعرابی داد و فرمود: «این را بگیر و بفروش، امید است خداوند به جای آن چیزی بهتر برای تو بدهد.»
اعرابی گردن بند را گرفت و به مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد. در حالی كه پیامبر در میان یاران خود نشسته بود، عرض كرد: «یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! فاطمه ـ علیها السلام ـ این گردن بند را به من عطا كرد و فرمود: آن را بفروش امید است خدا برایت بسازد (با آن حوائجت را برآورده سازد).»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ گریست و فرمود: چگونه ممكن است خدا برایت نسازد در حالی كه فاطمه دختر محمد «بانوی همه دختران آدم» آن را به تو عطا كرده است.
«عمار بن یاسر» (رحمه الله علیه) برخاست و عرض كرد: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! آیا به من اجازه می فرمایی این گردن بند را خریدرای كنم؟
فرمود: ای عمار! آن را بخر، چه اگر در (خریداری) آن همه جنّ و انس شركت جویند خدای متعال آنها را به آتش كیفر نخواهد فرمود.
عمار گفت: «ای اعرابی گردن بند را به چند می فروشی؟»
گفت: «در برابر آن قدر نان و گوشت كه سیر شوم و ردائی یمانی كه خود را با آن بپوشانم و در آن برای پروردگارم نماز بگزارم، و دیناری كه مرا به خانواده ام برساند.»
و عمار در این هنگام سهم خود از غنیمت خیبر را كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او عطا كرده بود فروخته و چیزی از آن برایش باقی مانده بود، گفت: «به تو در برابر گردن بند بیست دینار و دویست درهم و یك بُرد (پارچه) یمانی و شترم را می دهم كه تو را به خانواده ات برساند و از نان و گوشت هم سیرت می كنم.»
اعرابی گفت: «ای مرد! بسیار سخاوتمندی!» و همراه عمار رفت و عمار آنچه را تعهّد كرده بود به او داد، و اعرابی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او فرمود: «آیا سیر و پوشانده شدی؟»
عرض كرد: «آری و بی نیاز شدم، پدر و مادرم فدای شما.»
فرمود: «اینك فاطمه را به جهت احسانش دعا كن.»
اعرابی گفت: «بار خدایا! تو همواره خدای ما بوده ای و جز تو خدایی را پرستش نمی كنیم، و تو از همه جهت رازق مایی، بار خدایا! به فاطمه آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده عطا كن.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر دعای او آمین گفت، و به یاران خود رو كرد و فرمود: «همانا خداوند مضمون این دعا را در دنیا به فاطمه عطا كرده است، چرا كه من پدر او هستم و هیچ كس از جهانیان همانند من نیست، و علی ـ علیه السّلام ـ شوهر اوست و اگر علی ـ علیه السّلام ـ نمی بود هرگز برای فاطمه تا ابد همسری نبود، و خدا به فاطمه «حسن» و «حسین» را عطا كرده است و برای جهانیان همانند آن دو نیست كه دو سرور نوادگان انبیاء و دو سیّد جوانان بهشتند.»
در مقابل پیامبر، مقداد و عمار و سلمان قرار داشتند، به آنان فرمود: «آیا برایتان (در مدح و فضایل فاطمه) بیفزایم؟»
عرض كردند: «آری یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ !»
فرمود: «جبرئیل به من خبر داد كه فاطمه چون از دنیا برود و دفن شود، دو فرشته سؤال كننده در قبرش از او می پرسند: پروردگارت كیست؟»
می گوید: «الله پروردگار من است.»
می پرسند: «پیامبر تو كیست؟»
می گوید: «پدرم.»
می پرسند: «ولی و امام تو كیست؟»
می گوید: «همین كه در كنار قبر من ایستاده است؛ علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ»
پیامبر فرمود: «آگاه باشید كه من برایتان از فضائل فاطمه باز هم می افزایم و بیشتر بیان می كنم:
همانا خداوند گروهی از فرشتگان را مأمور كرده است كه فاطمه ـ علیها السلام ـ را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ نگهداری كنند، و آنان در زندگی با اویند و در قبر و پس از مرگ نیز همراه اویند و بسیار بر او و پدر و شوهر و فرزندان او درود می فرستند؛ پس آن كه مرا پس از وفاتم زیارت كند چنان است كه مرا در زندگی دیدار كرده باشد، و هركس فاطمه ـ علیها السلام ـ را زیارت كند مثل آن است كه مرا زیارت كرده باشد، و هركس علی ابن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ را زیارت كند مثل آن است كه فاطمه ـ علیها السلام ـ را زیارت كرده باشد، و هركس «حسن» و «حسین» را زیارت نماید مثل آن است كه علی ـ علیه السّلام ـ را زیارت كرده و هركس ذریّه و فرزندان حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ را زیارت كند مثل آن است كه آن دو را زیارت كرده باشد».
آنگاه عمار گردن بند را گرفت و با مشك خوشبو ساخت و در پارچه ای یمانی[27] پیچید، و غلامی داشت به نام «سهم» كه او را از غنائمی كه در خیبر به او رسیده بود خریداری كرده بود، گردن بد را به غلام داده و می گفت: «این را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بده و خودت هم به پیامبر تعلّق داری.»
غلام گردن بد را گرفت و خدمت پیامبر شرفیاب شد و گفته عمار را به عرض رسانید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «نزد فاطمه ـ علیها السلام ـ برو و گردن بد را به او بده، و تو نیز از آنِ او هستی.»
غلام گردن بند را به خدمت فاطمه ـ علیها السلام ـ برد و فرموده پیامبر را به اطلاع او رسانید، فاطمه ـ علیه السّلام ـ گردن بند را گرفت و غلام را آزاد كرد، غلام خندید، فاطمه ـ علیها السلام ـ پرسید: «از چه می خندی ای غلام؟!» عرض كرد: «بركت فراوان این گردن بند مرا خندان ساخته است؛ كه گرسنه ای را سیر كرد و برهنه ای را لباس پوشاند و فقیری را بی نیاز ساخت و بنده ای را آزاد كرد، و خودِ گردن بند هم به صاحبش برگشت!»[28]
چادر نورانی
یك بار حضرت علی ـ علیه السّلام ـ مقداری جو از یك یهودی به وام گرفت، یهودی در گرو وام چیزی طلبید، علی ـ علیه السّلام ـ چادری پشمین متعلق به فاطمه ـ علیها السلام ـ را نزد یهودی به گرو نهاد.
یهودی آن را در اطاقی گذاشت و چون شب شد زن او برای كاری به آن اطاق وارد شد و مشاهده كرد نوری در آنجا می درخشد كه همه اطاق، از آن روشن است. نزد شوهر خود بازگشت و خبر داد كه در آن اطاق نوری بزرگ و درخشان دیده است، یهودی از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش كرده بود كه در آن اطاق چادر فاطمه ـ علیها السلام ـ است. با شتاب برخاست و به آن اطاق آمد و مشاهده كرد نور چادر حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ است كه از هر سو پرتو افكن است، چنان كه گویی ماه درخشانی از نزدیك می تابد! تعجب كرد و بیش از پیش در محل چادر خیره شد و دریافت كه آن نور از چادر فاطمه ـ علیها السلام ـ است. از خانه بیرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نیز وابستگان خود را خبر كرد و حدود هشتاد تن از یهودیان گرد آمدند و این موضوع را مشاهده كردند و همه به دین اسلام در آمدند.»[29]
لباس بهشتی برای بانوی مطهری كه لباس ندارد
یك بار برخی از یهودیان عروسی داشتند و به همین جهت نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده و گفتند: «ما حقّ همسایگی داریم، از شما خواهش می كنیم دخترتان فاطمه را به خانه ما بفرستی تا عروسی ما به وجود او زیبنده تر شود» و در این دعوت بسیار اصرار كردند.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «او همسر علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ و تحت فرمان اوست (یعنی: باید اجازه آمدن او را از علی ـ علیه السّلام ـ بگیرید).» آنان از پیامبر خواهش كردند كه نزد علی ـ علیه السّلام ـ برای این دعوت واسطه شود.
یهودیان در این عروسی همه گونه لوازم فراهم كرده و زینت و زیور چشمگیری گرد آورده بودند. و گمان می بردند كه فاطمه ـ علیها السلام ـ با لباس مندرس و كهنه اش شركت می كند، و می خواستند او را خوار و خفیف كرده باشند!
در این هنگام «جبرئیل» لباس بهشتی آورد با زینت و زیوری كه همانندش را ندیده بودند، و فاطمه ـ علیها السلام ـ آن را پوشید و بینندگان از رنگ و بوی خوش آن شگفت زده شدند، و چون به خانه یهودیان وارد شد زنان یهود در برابرش به سجده افتادند و جلوی او برزمین بوسه می زدند و بسیاری از یهودیان به جهت همین اعجاز، اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند.[30]
فرشتگان به فاطمه ـ علیها السلام ـ كمك می كنند
«ابوذر» ـ رحمه الله علیه ـ می گوید: «یك بار رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرا فرستاد كه علی ـ علیه السّلام ـ را فرا خوانم. به خانه علی ـ علیه السّلام ـ آمدم و او را صدا كردم كسی جوابم نداد، و آسیای دستی داخل خانه خود به خود می گشت و كسی كنار آن نبود! دوباره علی ـ علیه السّلام ـ را صدا كردم، بیرون آمد و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ با او سخن گفت و به او چیزی فرمود كه نفهمیدم. آن گاه من گفتم: از آسیابی كه در خانه علی ـ علیه السّلام ـ است شگفت زده ام كه خود به خود می گشت و كسی كنار آن نبود!»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «دخترم فاطمه چنان است كه خداوند قلب و اعضای او را از ایمان و یقین پُر ساخته و خدا از ضعف و ناتوانی او آگاه است و او را در زندگی اش كمك می فرماید و كفایت می كند. آیا نمی دانی كه خداوند فرشتگانی دارد كه مأمور كمك به خاندان محمّدند ـ صلّی الله علیه و آله ـ ؟»[31]
ایثار اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و نزول سوره «هل اَتی»
شیعه و سنی نقل كرده اند، امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ و خادمه آنان «فضّه» طبق نذری كه كرده بودند سه روز روزه گرفتند.
شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا كرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار كردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند.
آن گاه از سوی خدای متعال سوره «هَل آتی عَلی الاِنسانِ» نازل شد[32] و در آن آیه «و یُطعِمُون الطّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسكِیناً وَ یَتیِماً وَ أسِیراً» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگوران دارد.[33]
تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «كشّاف» تألیف عالم و مفسّر بزرگ سنّی «جارالله زمخشری» می توان یافت.
فاطمه ـ علیها السلام ـ و آیه تطهیر
به تصریح روایات فراوان و اعتراف مفسّران شیعه و بسیاری از علماء و مفسّرین سنّی آیه «تطهیر» «إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَكُم تَطهِیراً»[34] در مورد امیر مؤمنان علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ نازل شده[35] و منظور از اهل بیت معصوم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ همین بزرگوارانند و همان طور كه مفسّران بزرگ نوشته اند آیه دلالت بر معصوم بودن آنان دارد، و نیز دهها روایت و استدلال دیگر در این زمینه هست كه علاقمندان می توانند برای اطلاع بیشتر به كتاب های مفصّل مراجعه نمایند؛ در این جا به نقل یك روایت اكتفا می كنیم:
«نافع بن ابی الحمراء» می گوید: «من هشت ماه (در مدینه) حاضر بودم و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را می دیدم كه هر روز هنگامی كه برای نماز صبح بیرون می آمد به در خانه فاطمه ـ علیها السلام ـ می رفت و می فرمود: «السّلام عَلَیكُم یا اَهلَ البیتِ و رحمهُ اللهِ و بَرَكاتهُ، الصَّلاه، إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنكُم الرِّجسَ أهلَ البیتِ وَ یُطَهِّرَكُم تَطهیراً: سلام بر شما ای اهل بیت و رحمت و بركت های خدا بر شما باد. وقت نماز است. همانا خدای متعال اراده فرموده است كه از شما اهل بیت هر گونه ناپاكی را دور سازد و پاكتان سازد پاك ساختنی.»[36]
همراه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مباهله
به تصریح احادیث متعدّد و تواریخ و تفاسیر، زهرا ـ علیها السلام ـ یكی از پنج نفری است كه در مباهله پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با مسیحیان نجران شركت داشته و این موضوع اضافه بر آن خود فضیلتی بزرگ محسوب می شود از قوی ترین دلایلی نیز می باشد كه روشن می سازد: اهل بیت معصوم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ هستند، و دیگران وابستگان و ازواج پیامبر در این خصوصیت شركتی ندارند.
خلاصه ای از داستان مباهله چنین است:
گروهی از مسیحیان نجران نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمدند و در مورد عیسی ـ علیه السّلام ـ با آن حضرت گفتگو كردند؛ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ این آیه را بر آنان فرو خواند:
«إنَّ مَثَلَ عیسی عِندَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ[37]: مَثَل (خلقت) عیسی (كه بدون پدر خلق شده) نزد خدا همچون مَثَل (خلقت) آدم است كه خدا او را (بدون پدر و مادر) از خاك آفرید.»
مسیحیان قانع نشدند و اعتراض كردند، و آیه مباهله بر پیامبر نازل شد و خداوند فرمان داد: «فَمَن حَاجَّكَ فیهِ مِن بَعدِ ما جاءَ كَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أبنائَنا و أبنائُكُم وَ نسائَنا و نِسائَكُم و أنفُسَنا و أنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللهِ علَی الكاذبینَ[38]: هركس پس از آنچه از علم و دانش به تو رسیده در مورد عیسی با تو محاجّه كرد، بگو بیایید فرا خوانیم پسرانمان را و پسرانتان را و زنان مان را و زنانتان را و جان هایمان را و جانهایتان را، آن گاه مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
مباهله آن است كه: دو طرفی كه با هم در موضوعی اختلاف و تخاصم دارند بر زیان هم نفرین كنند و از خدا بخواهند كه لعنت و عذاب را بر طرفی كه باطل است فرود آورد.
مسیحیان نجران ابتدا پذیرفتند و قرار شد فردای آن روز مباهله شود، اما وقتی از نزد پیامبر رفتند در میان خود به گفتگو پرداختند، و اسقف به آنان گفت: «اگر فردا با فرزندان و اهل بیتش آمد از مباهله با او بپرهیزید و اگر با اصحابش آمد چیزی نیست (و پیامبر واقعی نخواهد بود).»
فردای آن روز پیامبر همراه امیر مؤمنان علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ برای مباهله آمد و در برابر مسیحیان بر خاك نشست و به اهل بیت فرمود هنگامی كه من دعا كردم شما آمین بگویید.
مسیحیان از مشاهده هیأت او، بسیار بیمناك شدند و اعتراف كردند كه روش او همانند سایر انبیای راستین است. و از او خواستند كه از مباهله منصرف شود و با آنان مصالحه نماید، و با پرداخت اموالی به عنوان مصالحه بازگشتند.[39]
گریه بر گرسنگی پدر
«عبدالله بن الحسن» می گوید: یك بار رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر فاطمه ـ علیها السلام ـ وارد شد. فاطمه ـ علیها السلام ـ پاره نان جو خشك خدمت پیامبر آورد و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با آن افطار كرد. آن گاه فرمود: «دخترم! این اولین نانی است كه پدرت از سه روز پیش تاكنون خورده است.»
از این كلام، فاطمه شروع به گریستن كرد، و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دست مبارك خویش چهره او را نوازش فرمود و اشكش را پاك كرد.[40]
احترام فاطمه نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
از عایشه نقل كرده اند كه: «فاطمه ـ علیها السلام ـ هر گاه بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد می شد برای او از جای خود بر می خاست وسر فاطمه را می بوسید و او را در جای خود می نشاند، و هرگاه پیامبر نزد فاطمه می رفت تا فاطمه را ملاقات كند با یكدیگر روبوسی می كردند و با هم می نشستند.»[41]
[1] . سوره «والضَحی»، آیه 5.
[2] . بحار، ج 43، ص 85 و 86 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 120 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 24 با حذف قسمت آخر روایت.
[3] . روضه الكافی، (چاپ اسلامیه تهران)، ص 165.
[4] . بحار، ج 43، ص 42 و 82 ـ بیت الاحزان، ص 23.
[5] . بحار، ج 43، ص 50 و 51 ـ بیت الاحزان، ص 21.
[6] . بحار، ج 43، ص 31 ـ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 171.
[7] . بحار، ج 43، ص 134، كشف الغمّه، ج 1، ص 492 ـ بیت الاحزان، ص 37.
[8] . بحار، ج 43، ص 53 ـ كشف الغمّه، ج 2، ص 30 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119.
[9] . بحار، ج 43، ص 84 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 22.
[10] . كشف الغمّه، ج 2، ص 25 و 26 ـ بحار، ج 43، ص 81 و 82 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 22.
[11] . شاید مقصود این باشد كه آن حضرت پشت پرده ای رفت.
[12] . بحار، ج 43، ص 91 ـ ریاحین الشّریعه (تألیف شیخ ذبیح الله محلاتی، چاپ اسلامیه تهران)، ج 1، ص 216 ـ منتهی الآمال، ص 161 و 162.
[13] . كشف الغمّه، ج 2، ص 23 و 24 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119 ـ منتهی الآمال، ص 161.
[14] . بحار، ج 43، ص 92 ـ منتهی الآمال، ص 162.
[15] . «فضّه» از بانوان بسیار پرهیزگار و خادمه حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ است. باید توجه داشت كه زهرا ـ علیها السلام ـ همانطور كه خود در روایتی می فرماید در طی چند سال اوّل زندگی با علی ـ علیه السّلام ـ در تنگدستی و سختی زندگی كرده است (بحار، ج 43، ص 88) ولی از وقتی كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ املاك فدك را به او بخشید وضع بهتر شد و نیز نقل شده كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ «فضه» را كه كنیزی بود به او بخشید (مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 120)؛ بنابراین اگر در برخی روایات دیده میشود كه اهل بیت در سختی و تنگدستی بوده اند و در برخی دیگر از وجود خادمه در منزل سخن گفته شده، باید توجّه داشت كه مربوط به دوره های مختلفی از زندگی زهرا ـ علیها السلام ـ است.
[16] . بحار، ج 43، ص 28 ـ بیت الاحزان، ص 20.
[17] . بحار، ج 43، ص 81 ـ عیون اخبار الرضا ـ علیه السّلام ـ ، ج 2، ص 45 ـ و نیز خلاصه ای از این روایت با اندك تفاوت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 121.
[18] . بحار، ج 43، ص 83 ـ 84 ـ مكارم الاخلاق، چاپ بیروت، ص 94 و 95 و خلاصه ای از این روایات در منتهی الآمال، ص 159 و 160 و نیز خلاصه ای از این روایات در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 121.
[19] . سوره آل عمران، آیه 92.
[20] . ریاحین الشریعه، ج 1، ص 106، به نقل از «التبر المذاب».
[21] . سوره قصص، آیه 60 و سوری شوری آیه 36.
[22] . ریاحین الشریعه، ج 1، ص 148 ـ بیت الاحزان، ص 28 و 29.
[23] . سوره آل عمران، آیه 37.
[24] . همان.
[25] . كشف الغمّه، ج 2، ص 26 ـ 29، امالی طوسی، ج 2، ص 228 ـ 230 ؛ بحار، ج 43، ص 59 ـ 61 و خلاصه ای از این روایت در بحار، ج 43، ص 29 و نیز قسمت اخیر این روایت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 117.
[26] . مواسات؛ یاری دادن به یك دیگر با ثروت
[27] . پارچه ای است كه در یمن بافته می شود.
[28] . بحار، ج 43، ص 58 ـ 56.
[29] . بحار، ج 43، ص 40 و خلاصه ای از این روایت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 117 و 118 ـ منتهی الآمال، ص 160.
[30] . بحار، ج 43، ص 30.
[31] . بحار، ج 43، ص 29. و شبیه به همین روایت با اندك تفاوت در مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 116.
[32] . امالی صدوق، ص 216 ـ 212، كشف الغمه، ج 1، ص 417 ـ 413.
[33] . مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 147 و 148 ـ منتهی الآمال، ص 68 در ذكر وقایع سال دوم.
[34] . سوره احزاب، آیه 33.
[35] . امالی طوسی، ج 1، ص 254 و ص 269 و 270، امالی صدوق، ص 381 ـ 382 ـ اصول كافی، ج 1، ص 287 ـ الفصول المختاره، شیخ مفید، چاپ قم، ص 29 ـ 30.
[36] . كشف الغمّه، ج 2، ص 13 ـ و نیز شبیه همین روایت به نقل از امیرالمؤمنان ـ علیه السّلام ـ در امالی طوسی، ج 1، ص 88 ـ و باز در امالی طوسی، ج 1، ص 257، و ج 2، ص 177 ـ 178، و امالی مفید، ص 188، و امالی صدوق، ص 124.
[37] . سوره آل عمران، آیه 53.
[38] . سوره آل عمران، آیه 54.
[39] . مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 142 ـ 144، كشف الغمّه، ج 1، ص 425 ـ 426 ـ منتهی الآمال، ص 114 ـ 117، 176 و 177 ـ الفصول المختاره، شیخ مفید، (چاپ قم)، ص 17 و نیز در صحیح مسلم، و مسند احمد بن حنبل، و در تألیف ابو نعیم اصفهانی به نام «فیما نزل من القرآن فی امیر المؤمنین». و تفسیر زمخشری، و اغانی ابوالفرج اصفهانی، و در بسیاری دیگر از مؤلفات علمای اهل تسنن و تشیع و در اكثر تفاسیر قرآن موضوع مباهله و این فضیلت ذكر شده است.
[40] . بحار، ج 43، ص 40 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 113.
[41] . بحار، ج 43، ص 40 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 113 ـ و شبیه به این روایت با اندك تفاوت در امالی طوسی، ج 2، ص 14، و نیز در بیت الاحزان محدث قمی، ص 15.
هيئت تحريريه موسسه در راه حق- پيشوايان معصوم، ص118
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
نام حضرت فاطمه(س)

معنی لغوی فاطمه:

فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.

در لغت وقتى طفل از شیر گرفته میشود، میگویند: فَطَمَ الولدَ.

«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدن است. این صیغه که بر وزن فاعل معنى مفعولى مى‏دهد، به معنى بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟» (1)

در روایات بسیارى به وجه تسمیه‏ى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است.

فاطمه از جهل و پلیدى جدا شده است.

عن الباقر علیه‏السلام قال:... ثم قال:
«إنّی فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیه‏السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارک و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند: خداوند فاطمه‏ ى زهراء را از جهل و پلیدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنى عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و پلیدى جدا کرده است.» (2)

فاطمه از شرّ به دور است.


قال الصادق علیه‏السلام:
«أتدرون أىّ شى‏ء تفسیر «فاطمة»؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیه‏السلام تزوجها لما کان لها کفو إلى یوم القیامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: مى‏دانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه معنایى دارد؟
عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گردیده است. سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیه‏السلام با حضرت زهرا علیهاالسلام ازدواج نمى‏کرد، هیچ‏کس همتاى زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت کفو و همتایى براى زهرا علیهاالسلام یافت نمى‏شد.» (3)

فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شده‏اند.

ولى شیرین‏ترین تفسیر از علت نامگذارى فاطمه‏ ى زهرا علیهاالسلام روایاتى است که مى‏گوید «فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام» «فاطمه» نامیده شد، زیرا شیعیان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند.


عن الرضا عن آبائه علیهم‏السلام قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله:
«یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ «فاطمة»؟ قال على علیه‏السلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شیعتها من النار؛
امام رضا علیه‏السلام از اجدادش نقل مى‏فرماید: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: اى فاطمه! آیا مى‏دانى که چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرضه مى‏دارند: شما بفرمایید چرا فاطمه، «فاطمه» نامیده شده است. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: زیرا «فاطمه علیهاالسلام» و شیعیان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده‏ اند و به آتش نخواهند رفت.» (4)

پیمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام.


عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیه‏السلام یقول:
«لفاطمة علیهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا کان یوم القیامة، کتب بین عینی کل رجل مؤمن أو کافر. فیؤمر بمحبّ قد کثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بین عینیه محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولى ذریتی من النار و وعدک الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة انى سمیتک «فاطمة» و فطمت بک من أحبک و تولاک و أحب ذریتک و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلى النار لتشفعی فیه فاشفعک لیتبین لملائکتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفک منی و مکانتک عندی فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پیشانى هرکس نوشته شده است که مؤمن است یا کافر. در این هنگام به یکى از دوستان خطاکار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان مى‏دهند به طرف جهنم برو. فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام روى پیشانى او را مى‏خواند: (بر روى پیشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمه‏ى زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مى‏دارد: خدایا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهایى مى‏بخشم.» وعده‏ى تو همیشه حق بوده و هیچ‏گاه خلاف وعده‏ى خود عمل نکرده‏اى.
«خداوند متعال میفرماید: فاطمه جان! چنین است که مى‏گویى. من تو را فاطمه نام نهادم و هرکس که تو را دوست بدارد، یا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایى مى‏بخشم، وعده‏ى من راست است و من خلاف وعده‏ى خود عمل نمى‏کنم. من این بنده‏ام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت کنى و فرشتگان و پیامبران من و هرکس در محشر است مقام تو را پیش من ببینند. هرکس را که مؤمن (و عاشق) یافتى دستش را بگیر و داخل بهشت نما.» (5)

خلایق از معرفت فاطمه عاجزند.


قال الصادق علیه‏السلام:
«إنا أنزلناه فى لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلة القدر و إنّما سمیت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق علیه‏السلام درباره آیه‏ ى کریمه «إنّا أنزلناه فى لیلة القدر» فرمود:مراد از «لیلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هرکس مادرم فاطمه‏ ى زهرا علیهاالسلام را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. مادرم «فاطمه» نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.» (6)

فاطمه مشتق از فاطر است.


قال النبى صلى اللَّه علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام.
«شق اللَّه لک یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: اى فاطمه‏ى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است. (8 )

نام فاطمه برگرفته از نام خداوند

«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی، من فاطر زمین و آسمان هستم (یعنى خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مى‏ گردانم و اولیاى خود را، از هر چه آنها را مى‏ آزارد و ناپسند دارند، جدا نموده‏ ام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)



**********************************
1- سید جعفر شهیدى، زندگانى فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از علل‏الشرایع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسین خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از علل‏الشرایع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغیر 2- کبیر 3- اکبر، اشتقاق صغیر آن است که مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتیب حروف نیز در آن رعایت شده باشد، مانند یضرب و ضارب و مضروب که از «ضرب» مشتق مى‏شود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لکن ترتیب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق کبیر» گویند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد که صلاحیت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اکبر» گویند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نیع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اینها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر یک مستلزم دیگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اکبر است. شاید اشاره باشد به اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر صفت فاطریت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخیص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسیر الإمام العسکرى.@.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  همه چیز درباره شهادت حضرت زهرا (س) صنم بانو 1 736 ۲۵-۰۹-۲، ۱۱:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: admin
  حرز حضرت فاطمه (س) چیست؟ و چه فضیلتی دارد؟ صنم بانو 1 321 ۲۷-۱۰-۹۹، ۰۵:۵۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  زندگینامه ی حضرت مهدی (ع) d.ali 0 135 ۱۱-۰۲-۹۷، ۱۱:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: d.ali

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۲۳-۱۰-۱, ۱۲:۲۷ ب.ظ)، زینب سلطان (۰۳-۱۱-۱, ۱۲:۰۷ ق.ظ)، qaz111 (۲۵-۱۰-۱, ۰۲:۰۳ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان