امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکایت آهو در طویله خران
#1
[عکس: fun1258.jpg]


صیادی، یک آهوی زیبا را شکار کرد واو را به طویله خران انداخت. در آن طویله، گاو و خر بسیار بود. آهو از ترس و وحشت به این طرف و آن طرف می گریخت. هنگام شب مرد صیاد، کاه خشک جلو خران ریخت تا بخورند. گاوان و خران از شدت گرسنگی کاه را مانند شکر می خوردند. آهو، رم می کرد و از این سو به آن سو می گریخت، گرد و غبار کاه او را آزار می داد.

چندین روز آهوی زیبای خوشبو در طویله خران شکنجه می شد. مانند ماهی که از آب بیرون بیفتد و در خشکی در حال جان دادن باشد. روزی یکی از خران با تمسخر به دوستانش گفت: ای دوستان! این امیر وحشی، اخلاق و عادت پادشاهان را دارد، ساکت باشید. خر دیگری گفت: این آهو از این رمیدن ها و جستن ها، گوهری به دست آورده و ارزان نمی فروشد. دیگری گفت: ای آهو تو با این نازکی و ظرافت باید بروی بر تخت پادشاه بنشینی. خری دیگر که خیلی کاه خورده بود با اشاره سر، آهو را دعوت به خوردن کرد. آهو گفت که دوست ندارم. خر گفت: می دانم که ناز می کنی و ننگ داری که از این غذا بخوری.

آهو گفت: ای الاغ! این غذا شایسته توست. من پیش از اینکه به این طویله تاریک و بد بو بیایم در باغ و صحرا بودم، در کنار آب های زلال و باغ های زیبا، اگرچه از بد روزگار در اینجا گرفتار شده ام اما اخلاق و خوی پاک من از بین نرفته است. اگر من به ظاهر گدا شوم اما گدا صفت نمی شوم. من لاله سنبل و گل خورده ام. خر گفت: هرچه می توانی لاف بزن. در جایی که تو را نمی شناسند می توانی دروغ زیاد بگویی. آهو گفت : من لاف نمی زنم. بوی زیبای مشک در ناف من گواهی می دهد که من راست می گویم. اما شما خران نمی توانید این بوی خوش را بشنوید، چون در این طویله با بوی بد عادت کرده اید.

مثنوی معنوی
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایت فیل در تاریکی مولانا صنم بانو 0 447 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۵۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت دو شریک از کتاب کلیله و دمنه صنم بانو 0 191 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۴۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت باغبان نیک اندیش صنم بانو 0 343 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۲۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان