امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکایت سگ وآهو
#1
روزی سگی در پی آهویی می دوید.

در میان راه آهو رو به سگ کرد و گفت:

ای سگ بیهوده دنبال من نیا . که تو در پی استخوان می دوی و من در پی جان.

پس این را بدان که ، طالب استخوان هرگز به طالب جان نمی رسد.
بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند!
به خاطر :
سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ،
اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان !
گویی جان میدهند برای اتهام بستن و از همه بدتر این‌ که :
زود فراموش می شود خوبی هایشان!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایت فیل در تاریکی مولانا صنم بانو 0 447 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۵۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت دو شریک از کتاب کلیله و دمنه صنم بانو 0 189 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۴۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت باغبان نیک اندیش صنم بانو 0 343 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۲۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان