امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حکایت های غفلت
#1
[عکس: negligent-tales22.jpg]حکایت غفلت
 
اولین حکایت حال غافلان:
مرحوم ملا احمدنراقى در اشعارى پر محتوا با بيان تمثيلى، حال غافلان را بيان میكند كه مضمون اشعار به اين صورت است:
اى غافل بیخبر! داستان بیخبرى و غفلت داستان آن مردى را میماند كه در بيابانى هولناك شير درنده مستى به او حمله برد.

آرى، كسى كه از خدا و حق دور بماند در بيابان زندگى با صد خطر روبرو میشود. آن مرد براى نجات از حمله شير به چاهى پناه برد كه طنابى در آن آويخته بود، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شير هم سر چاه متوقف گشت تا با بيرون آمدن او به او حمله كند.

در وسط چاه چشمش به اژدهايى افتاد كه در عمق چاه براى طعمه دهان گشوده است.

در حالى كه غرق ترس و وحشت شده بود، صدايى توجه او را جلب كرد. ديد دو موش مشغول جويدن طناب‏اند. آن مرد خود را از بالا و پايين چاه و در كنار كار آن دو موش در خطر حتمى ديد، ناگهان چشمش به انبوهى زنبور افتاد كه در كمر گاه چاه عسل اندوخته ‏اند، با ديدن عسل شيرين خاك‏ آلود كه در حقيقت زهر تلخ دنياى هلاك‏ كننده بود به سوى عسل دست برد تا از آن عسل تناول كند و در حال خوردن عسل از شير و اژدها و دو موش كه رشته عمرش را قطع میكردند، غافل و بیخبر ماند؛ با خوردن عسل از نيش زنبورها هم در امان نبود.

هست اين دنيا چَه و عمرت رسن‏
روز و شب هستند موشان بى‏سخن‏
رشته عمر تو را ليل و نهار
پاره سازد لحظه لحظه تار تار
اژدها قبر است بُگشوده دهان‏
منتظر تا پاره گردد ريسمان‏
مرگ باشد شير مست پر غرور
تا كشد جان تو را از تن به زور
مال دنيا انگبين و اهل آن‏
جمله زنبورند نى بل برغمان‏
از پى اين شهد زهرآلوده چند
در جدل با ريش مالان اى لوند
شهد نبود زهر جانفرساست اين‏
نوش نبود نيش درد افزاست اين‏
مهر تابان نيستند اين دوستان‏
دشمنانند اى برادر دشمنان‏
زاهل دنيا تا توانى اى عزيز
میگريز و میگريز و می‏گريز
آرى، غفلت از خدا و بى‏توجهى به آخرت و فراموشى حقايق و دورى از صفات عالى انسانى، آدمى را- مرحوم ملا احمد نراقى در اشعار بالا فرمود- گرفتار دام خطر كرده‏ و دست انسان را از دامن سعادت جدا خواهد كرد .
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
دومین حکایت غفلت:

[عکس: negligent-tales23.jpg]

حکایتی جالب در مورد غفلت
 
حکایت غفلت، حکایت آن سه فیلسوفی است که در ایستگاه راه آهنی منتظر ورود قطار بودند. آنها آنقدر گرم بحث و جدل بودند که غافل از ورود قطار شدند. لحظه ای که قطار خواست ایستگاه را ترک کند دو نفر از آنها با عجله خود را به درون قطار رساندند. نفر سوم اما که خیلی هم عجله داشت نتوانست سوار شود. از بس که ناراحت بود گریه میکرد، باربری که ماجرای آنها را از نزدیک مشاهده کرده بود به وی نزدیک شد و به او دلداری داد وگفت خدا را شکر که حداقل دونفر از شما سوار قطار شد. فیلسوف به جا مانده گفت: مشکل همین جاست. آن دو نفر برای بدرقه من آمده بودند من ماندم و آنها رفتند. مطمئناً آنها هم در قطار دارند مانند من گریه می کنند. بله قطار زندگی در حرکت است چه سوار بشوی یا نشوی آن می رود وغفلت از آن قابل جبران نیست.
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
سومین حکایت غفلت:

[عکس: negligent-tales24.jpg]

=8ptحکایت خواندنی در مورد غفلت و نادانی
شاگردی از معلّم پرسید: « چرا اشخاص نفهم را به گاو تشبیه می کنند؟»
معلّم پاسخ داد : « روزی یک نفر به باغ وحش رفت و دید همه حیوانات می خندند غیر از گاو . روز دیگر ، باز به آنجا رفت و مشاهده نمود که گاو می خندد و سایر حیوانات ، ساکت هستند . وقتی از مسئول باغ وحش جریان را پرسید ، او گفت :دیروز ، میمون لطیفه ای برای حیوانات تعریف کرده بود که همه حیوانات خندیدند ، اما این گاو تازه امروز فهمیده و دارد می خندد!»
فیلسوف شهیر «الكوت» می گوید :
غفلت از ناداني خود ، دردي است كه نادان ها به آن گرفتارند.
«مولوی» هم با نگاهی ژرف می سراید :
گوش را اکنون ز غفلت پاک کن
استماع هجر آن غمناک کن
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایت فیل در تاریکی مولانا صنم بانو 0 435 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۵۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت دو شریک از کتاب کلیله و دمنه صنم بانو 0 182 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۴۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  حکایت باغبان نیک اندیش صنم بانو 0 330 ۱۶-۰۱-۰، ۰۹:۲۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
صنم بانو (۰۵-۰۱-۹۷, ۰۶:۰۴ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان