ارسالها: 1,306
موضوعها: 55
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۲
اعتبار:
441
سپاسها: 951
735 سپاس گرفتهشده در 248 ارسال
من همیشه شناخته شدم بین دبیرا و بچه های مدرسه
حتی اگه خودمم نشناسن اوازم همه جا پیچیده برید از مونا(ice girl)بپرسید اون بیچاره همیشه به پای من میسوزه
پارسال:
اخرای سال بود و وقت دادن انضباط
معلم مطالعات صدام کرد گفت میخواستم بهت20 بدم اما چون امروز اذیت کردی میکنمش15
خندیدم بر گشتم سر جام برا بچه ها تعریف کردم زدیم زیر خنده
لجش گرفت جلو همه گفت15از سرت زیاده10بستته دوباره زدم زیر خنده
شروع کردم به بچه ها کرم ریختن و اذیت کردن و حرف زدن انضباطم و0داد
موشک درست کردم داشتم بازی میکردم عقده ای از کلاس انداختم بیرون
اخه گناه من چی بود؟
ارسالها: 1,306
موضوعها: 55
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۲
اعتبار:
441
سپاسها: 951
735 سپاس گرفتهشده در 248 ارسال
ناظم صدام کرد دفتر انضباطی رو گذاشت جلوم گفت ببین صفحت پر شده
داد زد چیکارت کنم؟
خیلی اروم و خونسرد گفتم خوب یه صفحه جدید باز کن اینکه اعصبانیت نداره
زنگ زد بابام بیاد مدرسه
من حرف بدی زدم؟
ارسالها: 1,306
موضوعها: 55
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۲
اعتبار:
441
سپاسها: 951
735 سپاس گرفتهشده در 248 ارسال
برای سال سوم راهنمایی از بابام تعهد گرفتن تا ثبت نامم کردن
اذیت کردم ناظم اومد جلو بچه ها گفت از بابات تعهد گرفتیم تو درست نشدی؟
منم گفتم به من چه بابام تعهد داده حالا هم خودش باید جواب پس بده به خودش چیز بگید