امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطره کوتاه وخنده دار از بچگی داردی بذار!
#1
xcvk
xcvkسلام دوستان xcvk
xcvkاینجا جایی برای یادآوری دوران شیرین کودکی است xcvk
xcvkاگه خاطره جالب و خنده دار داری باز گو کن تا همه از شنیدنش لذت ببرندxcvk

******************************************
Shy
منتظر شنیدن خاطرات زیباتون هستیم...
باران بهانه بود، که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی ...
ای کاش نه کوچه انتها داشت و نه باران بند می آمد ...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
ieirخودم شروع میکنم...
تاحالا پودر رختشویی خوردید؟asna

من حدودا 3یا4 سالم بود که مث همه ی بچه ها علاقه زیادی به شیرینی جات اعم از قند و شکر و شکلات داشتم ...
از قضا یه روز که مادرم توی یه ظرف کوچیک مقداری پودر رختشویی «تاید» ریخته بود گذاشته بود روی سینک ظرفشویی من چشم مامانم رو دور دیدم رفتم جلو فک کردم شکرِxcvb رفتم یه مشت از اون تاید ها رو سریع کردم تو دهنم , چشمتون روز بد نبینه دهنم هم تلخ شد هم داغ وای چه روزی بود بدمزه ترین چیزی که تو عمرم میتونستم بخورم همین بود !!!


twolfvfvfvfvasnaasnaasnaasnaasnaasna
باران بهانه بود، که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی ...
ای کاش نه کوچه انتها داشت و نه باران بند می آمد ...
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y
#3
daniچرا کسی از خاطرات کودکی نگفته ؟؟؟dsa
باران بهانه بود، که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی ...
ای کاش نه کوچه انتها داشت و نه باران بند می آمد ...
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان