۱۸-۱۰-۹۲، ۱۰:۳۴ ب.ظ
خسته ام ...
تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛
گاه گاهی هق هق تنهایی هایم
سکوتم را می خراشد و نقشی از یادگاری می زند
یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد
هیچ کس جز خدا ...!
خدایا.....
|
۱۸-۱۰-۹۲، ۱۰:۳۴ ب.ظ
خسته ام ... تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛ گاه گاهی هق هق تنهایی هایم سکوتم را می خراشد و نقشی از یادگاری می زند یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد هیچ کس جز خدا ...! سپاس شده توسط: khorzo khan ، ساسان ، sadaf
۲۱-۱۰-۹۲، ۰۷:۰۹ ق.ظ
مرسییییی
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!
سپاس شده توسط: استاد
۲۱-۱۰-۹۲، ۰۶:۰۱ ب.ظ
۲۴-۱۱-۹۲، ۰۲:۱۰ ق.ظ
ریحون زلزله اومده بود
چند وقت پیشاااااااااااااا به پا دیوار ترک بر نداشته باشه ولو بشیییییییییییی در ضمن اینقدر احساسات به خرج نده خرجت بالا رفته هااااااااااااااااااا مادرم,دستانش را نوازش میکنم داستانی دارد دستانش
سپاس شده توسط: استاد
۲۴-۱۱-۹۲، ۱۲:۱۷ ب.ظ
(۲۴-۱۱-۹۲، ۰۲:۱۰ ق.ظ)دختر کدخدا نوشته: ریحون زلزله اومده بود اره تو هم جیغ کشون دوییدی بیرون خوب یادمه خرجم و تو که نمیدی بزا بره بالا هر موقع لازم بود صدات میکنم خدانظر |
|