امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خوناشام ها از کجا اومدن؟
#1
قصه از کجا شروع شد؟



افسانه خون آشام‌ها ریشه در سال‌های بسیار دور دارد، ‌می‌گویند این داستان بر می‌گردد به قرن پانزدهم میلادی سعدی – علیه الرحمه – در گلستان می‌فرماید: «بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است. هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.» داستان خون آشام‌ها هم مثل همین بنیاد ظلم می‌ماند. چیزی که مادرهای اسلاو، زمانی با آن بچه‌هایشان را می‌ترسانند، بعد از گذشتن از صافی قرن‌ها به موجودی ترسناک و وهم انگیز تبدیل شده است که کمتر نویسنده یا سینم اگری می‌تواند از خیرش بگذرد.





لغت ومپایر (vampire) در اصل یک لغت صرب است، با تلفظ ویپیر. در زبان صرب‌ها، وم یعنی دندان و پیر یعنی نوشیدن ومپیر یا برگردان انگلیسی‌اش ومپایر یعنی کسی که با دندان می‌نوشد (واژه دمفیر،‌ Dhampir، که در سینم ا به عنوان بچه خون آشام به کار می‌رود هم یک لغت آلبانیایی است؛‌ دقیقا با همین ترکیب و همین معنی) حالا «موجودی که با دندان می‌نوشد» چه جور موجودی بوده؟ جوابش برمی‌گردد به افسانه‌های اسلاو که به روایت دایره‌المعارف بریتانیکا،‌ به موجودی خونخوار گفته می‌شود. همین تصور دیگری از این که این موجود، چه جور ماهیتی دارد؟ انسان است یا موجودی دیگر؟ در همین جهان زندگی می‌کند یا از جهان دیگر می‌آید؟ چه شکلی است؟ خون را می‌خورد برای چه منظوری؟ … جواب سوالاتی از این دست را نمی‌دانیم. حتی مهم هم نیست که بدانیم.





چیزی که مهم است بدانیم، ظهور یک فرمانروای سنگدل در رومانی در قرن پانزدهم (ولاد سوم، معروف به «ولاد به میخ کشنده»)، یک کنتس پولدار دیوانه در مجارستان در قرن شانزدهم (الیزابت بتوری) و دو قاتل زنجیره ای در صربستان در قرن هجدهم (پیتر پلگوویتز و پل آرنولد) بود که هر کدامشان در زمان خود به عنوان یک خونخوار یا همان ومپایر شهرتی به هم زدند و هر کدام به چهره امروزی خون آشام،‌ چیزی اضافه کردند. مثلا ولاد سوم، چون بیماری پرفوریا (حساسیت به نور) داشت و کم از قصرش بیرون می‌آمد، افسانه نورترسی خون آشام‌ها را ساخت. الیزابت بتوری که رعایاش را به قصرش می‌برد و آن‌ها را سلاخی می‌کرد،‌ اختلالات روانی را به افسانه خون آشام‌ ها اضافه کرد. در مورد آن دو قاتل زنجیره ای هم که در ابتدای قرن هجدهم در صربستان اعدام شدند، چون بعد از مرگشان قتل‌ها متوقف نشد، این عقیده خرافی شکل گرفت که آن‌ها از آن دنیا برگشته اند.



دهه‌های 1720 و 1730،‌ دهه‌هایی بود که در صربستان به «عصر ترس از خون آشام» معروف شده. «لولو» حالا نمونه‌های عینی و بیرونی هم پیدا کرده بود. نمونه‌هایی که از نور می‌ترسیدند، اختلالات روانی داشتند و بعد از کشته شدن هم دوباره به این دنیا بر می‌گشتند و وقتی که بر می‌گشتند، چون دیگر جان نداشتند مجبور بودند برای جست وجوی ماده حیات، از خون دیگران تغذیه کنند.
اگر مغز انسان چنان ساده میبود که ما از آن سر در می آوردیم ، هنوز جنان احمق بودیم که هیچ از آن سر در نمی آوردیم .... دنیای سوفی
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
اما هنوز چیزی کم بود. یک افسانه محلی،‌ هر چقدر هم که ترسناک باشد، برای جهانی شدن نیاز به دستان جادویی یک نویسنده دارد. شاعران آلمانی، اولین کسانی بودند که پیشقدم شدند. اولین اثر ادبی با موضوع خون آشام سال 1748 سروده شد، بعد هم شاعران دیگر آن قدر روی سوژه کار کردند تا گوته معروف از راه رسید و در سال 1797 «عروس کورینث» را سرود که داستان زن جوانی بود که از گور بر می‌گشت تا نامزدش را ببیند و بعد که متوجه اعمال خدا ناپسندانه او می‌شد،‌ دیوانه می‌شد و به سرش می‌زد و تبدیل به خون آشام می‌شد.



توی این دسته از اشعار، ماجرا بیشتر حول محور دوگانه مسیحیت/ بی‌ایمانی می‌گردد که معلوم است واکنشی بوده به رواج دین‌های جدید در مسیحیت و تنبیه و تحذیری که کلیسا نسبت به «این بدعت‌گزارها» می‌داده. در واقع، در این اشعار آلمانی،‌ خون آشام نماینده ای است از جامعه بی‌دین‌ها که باید با کمک دعا و کلیسا بر او غلبه کرد.





ورود خون آشام‌ها به ادبیات انگلیسی، کار لرد بایرون شاعر بود. در سفرهای متعددش به شرق اروپا،‌ با مفهوم خون آشام آشنا شد و در شعری درسال 1813 از لغت خون آشام استفاده کرد. اولین کسی هم که داستانی درباره خون آشام‌ها نوشت، دوست صمیمی و پزشک مخصوص بایرون، جان ویلیام پولیدوری بود که در سال 1819 رمانی با عنوان «خون آشام» نوشت و در آن خون آشامی به اسم «لرد ورتون» را معرفی کرد که به گفته خودش از روی لرد بایرون شخصیتش را ساخته بود (کلا بایرون به گردن ادبیات ترسناک حق بزرگی دارد. او علاوه بر معرفی خون آشام‌ها، با دست انداختن مداوم ماری شلی، محرک او در نگارش «فرانکشتاین» هم بود.)



ایده موجود شر نامیرایی مثل خون آشام، آن قدر برای ادیبان انگلیسی قرن نوزدهم جذاب بود که خیلی زود داستان‌های متعددی درباره خون آشام‌ها نوشتند و در واقع ژانر را ارتقا دادند. تا جایی که در «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته (1847) هم که مربوط به ژانری کاملا متفوت است،‌ می‌بینیم که شخصیت اصلی داستان (‌هیثکلیف) به خدمتکار خانه اش مشکوک است که آیا او خون آشام است یا نه؟ (آیا ظهور پدیده جدیدی به اسم استعمار و امپراتوری‌های وسیع ماورایی بحار که در آن زمان ابدی و شکست ناپذیر می‌آمد، در این توجه به ادبیات ترسناک و موجودات شروری مثل خون آشام نقش نداشته؟)





در این سال‌ها،‌ هر کدام از ادیبان انگلیسی چیزی به اسطوره خون آشام اضافه یا کم کردند، تا این که ظهور یک نویسنده ایرلندی به نام برام استوکرو کتابی که او با عنوان «دارکولا» نوشت (1897) به یکباره ژانر را تکان داد و تصویر دراکولا را به عنوان نمادی ابدی از یک خون آشام کلاسیک در ذهن‌ها ماندگار کرد. دراکولای برام استوکر،‌ نه تنها موجودی دیوانه و خشن نبود بلکه بسیار هم مودب و مبادی آداب بود. کتابخانه ای بزرگ داشت و مدام بر از دست دادن دوستانش در طی قرون متمادی افسوس می‌خورد. در عین حال هم مکار و حقه باز هم بود و قربانیانش را با روش‌های مختلف به دام می‌انداخت.



چیزی نگذشت که دراکولاترسی، در سرتاسر انگلستان و بعد هم اروپا و آمریکا همه گیر شد؛ طوری که در نخستین سال‌های اختراع سینم ا،‌ در سال 1909 اولین فیلم درباره دراکولا ساخته شد و دراکولا موجودیت سینم ایی هم پیدا کرد. حالا دیگر افسانه کامل شده بود؛ افسانه خون آشام.
اگر مغز انسان چنان ساده میبود که ما از آن سر در می آوردیم ، هنوز جنان احمق بودیم که هیچ از آن سر در نمی آوردیم .... دنیای سوفی
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
[highlight=#efefef]کار لرد بایرون هم چه چیزایی درست کرده تو ادبیات[/highlight]
وقتی می گوییم دور!
دور از کجا؟
هر کسی باید یک نفر را داشته باشد
تا فاصله ها را با او بسنجد...

-حسن آذری
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
(۲۷-۰۷-۹۴، ۰۷:۴۶ ب.ظ)*hasti* نوشته:
[highlight=#efefef]کار لرد بایرون هم چه چیزایی درست کرده تو ادبیات[/highlight]
اره کلا حقی به گردن ادبیات داره
اگر مغز انسان چنان ساده میبود که ما از آن سر در می آوردیم ، هنوز جنان احمق بودیم که هیچ از آن سر در نمی آوردیم .... دنیای سوفی
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
(۰۱-۱۰-۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ)ماکیز نوشته:
(۲۷-۰۷-۹۴، ۰۷:۴۶ ب.ظ)*hasti* نوشته:
[highlight=#efefef]کار لرد بایرون هم چه چیزایی درست کرده تو ادبیات[/highlight]
اره کلا حقی به گردن ادبیات داره
اونکه بعلهxcvl
وقتی می گوییم دور!
دور از کجا؟
هر کسی باید یک نفر را داشته باشد
تا فاصله ها را با او بسنجد...

-حسن آذری
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  این کجا و آن کجا! (۴) صنم بانو 1 121 ۰۸-۱۰-۹۹، ۰۶:۱۹ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Bug اولین آتش‌نشانی تهران کی و کجا ساخته شد؟ صنم بانو 0 84 ۰۳-۱۰-۹۶، ۰۶:۱۰ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  گران ‌ترین شهر دنیا کجا است ؟ ~mahdis~ 0 211 ۰۸-۰۶-۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ
آخرین ارسال: ~mahdis~

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
10 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
• Niha • (۰۶-۰۶-۹۵, ۱۰:۴۴ ق.ظ)، مارکیز (۰۶-۰۶-۹۵, ۱۰:۳۴ ق.ظ)، MaryaM_sh (۰۶-۰۹-۹۴, ۱۰:۲۵ ب.ظ)، *hasti* (۰۱-۱۰-۹۴, ۱۱:۰۳ ب.ظ)، #*Ralya*# (۲۹-۰۷-۹۴, ۰۹:۰۹ ب.ظ)، barooni (۰۱-۱۰-۹۴, ۱۰:۴۸ ب.ظ)، armiti (۰۲-۱۰-۹۴, ۰۱:۰۵ ق.ظ)، MAHYAR26 (۰۱-۱۰-۹۴, ۱۱:۰۵ ب.ظ)، ایانا (۰۸-۱۰-۹۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ)، azin jonn (۱۸-۰۸-۹۵, ۰۳:۱۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان