امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستانهایی در مورد حضرت زهرا(س)
#1
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
بهترین اهل بهشت
مردى به همسرش گفت : برو خدمت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از او بپرس آیا من از شیعیان شما هستم یا نه ؟ آن زن خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام رسید و مطلب را پرسید.
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: - به همسرت بگو اگر آنچه را كه دستور داده ایم بجا مى آورى و از آنچه كه نهى نموده ایم دورى مى جویى از شیعیان ما هستى وگر نه شیعه ما نیستى . زن به منزل برگشت و فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام را براى همسرش ‍ نقل كرد.
مرد با شنیدن جواب حضرت سخت ناراحت شد و فریاد كشید: - واى بر من ! چگونه ممكن است انسان به گناه و خطا آلوده نباشد؟ بنابراین من همیشه در آتش جهنم خواهم سوخت ، زیرا هركس از شیعیان ایشان نباشد همیشه در جهنم خواهد بود. زن بار دیگر محضر فاطمه علیهاالسلام رسید و ناراحتى و سخنان همسرش ‍ را نزد آن حضرت بازگو نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: - به همسرت بگو؛ آن طور كه فكر مى كنى نیست . چه اینكه شیعیان ما بهترین هاى اهل بهشتند ولى هركس ما را و دوستان ما را دوست بدارد دشمن دشمنان باشد و نیز دل و زبان او تسلیم ما شود، ولى در عمل با اوامر و نواهى ما مخالفت كرده ، مرتكب گناه شود، گرچه از شیعیان واقعى ما نیست اما در عین حال او نیز در بهشت خواهد بود، منتهى پس از پاك شدن گناه . آرى ! به این طریق است كه به گرفتاریهاى (دنیوى ) و یا به شكنجه مشكلات صحنه قیامت و یا سرانجام در طبقه اول دوزخ كیفر دیده ، پس از پاك شدن از آلودگیهاى گناه به خاطر ما از جهنم نجات یافته ، در بهشت و در جوار رحمت ما منزل مى گیرد
بحار: ج 68، ص 155
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
پاداش پاسخگوئى به مسائل
امام حسن عسگرى صلوات اللّه و سلامه علیه حكایت فرماید: روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد
و گفت : مادرى دارم ضعیف و ناتوان كه براى انجام نماز، مسئله اى برایش ‍ پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم . حضرت زهراء علیها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تكرار كرد و حضرت دوباره جواب او را داد. و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو كرد تا آن كه به ده مرتبه رسید و حضرت زهراء علیها السلام بدون هیچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلكه به عطوفت پاسخ او را بیان مى نمود.(42) پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت كردم ، بیش از این مزاحم شما نمى شوم . و حضرت زهراء علیها السلام اظهار نمود: خیر، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصى اءجیر شده باشد تا بارى سنگین را به جائى ببرد و در إ زاى آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت مى شود؟! و آن زن در جواب حضرت گفت : خیر. بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال كه جوابش را بگویم اءجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه كه در این جهان است ، مى باشد. پس اكنون آنچه مى خواهى سؤ ال كن و براى من ناراحت مباش ، كه از پدرم رسول اللّه صلوات اللّه علیه شنیدم ، فرمود: علماء و دانشمندان ، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالى محشور مى شوند، كه تاج كرامت بر سر نهاده اند. چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا، تلاش و كوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار مى گیرند و هدایا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقدیمشان مى شود ... پس از آن حضرت زهراء علیها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش یكى از آن خلعت ها، هزار بار بیش از آنچه است كه در این دنیا وجود دارد وخورشید بر آن مى تابد. چون كه چیزهاى این دنیا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنى و فناپذیر است ، بر خلاف قیامت و بهشت كه هر چه در آن باشد سالم و جاوید خواهد بود
تفسیرالامام العسكرى علیه السلام : ص 340، ح 216 ، بحارالا نوار: ج 2، ص 3، ح 3
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
تسبیحات حضرت زهرا
امیرالمؤ منین علیه السلام به یكى از اصحاب فرمود: - مى خواهى از وضع خود و فاطمه علیهاالسلام براى تو صحبت كنم ؟
فاطمه در خانه من آن قدر آب آورد كه آثار مشك بر سینه اش پیدا بود و آن قدر آسیاب كرد كه دست هایش پینه بست و چنان در نظافت و پاك كردن خانه و پختن غذا زحمت كشید كه لباسهایش كثیف و مندرس شد و او بسیار صدمه دید! به همین خاطر به فاطمه توصیه كردم خوب است محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم برسى و جریان را بیان نمایى ، شاید جهت كمك به تو خادمى بفرستد تا از این همه زحمت خلاص شوى ! فاطمه علیهاالسلام این توصیه مرا قبول كرد و نزد پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم رفت ، اما چون ایشان را مشغول صحبت با اصحاب مى بیند، بدون آنكه خواسته اش را بگوید، باز مى گردد. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم كه متوجه شده بودند فاطمه براى حاجتى آمده و بدون هیچ گونه صحبتى به خانه خود برگشته ، فرداى آن روز به منزل ما تشریف آوردند، و پس از سلام در كنار ما نشستند و آن گاه فرمودند: - فاطمه جان ! دیروز به چه منظور پیش من آمدى ؟ فاطمه علیهاالسلام از خجالت نتوانست حاجتش را بگوید: من عرض ‍ كردم : - یا رسول الله ! آن قدر آب آورده كه بند مشك در سینه اش اثر گذاشته و آن قدر آسیاب گردانیده كه دست هایش تاول كرده و... لذا گفتم محضر شما برسد شاید خادمى به ایشان مرحمت نمایید تا زحمت هایش كمتر شود. رسول خدا فرمود: مى خواهى مطلبى به شما بیاموزم كه از خادم بهتر است . وقتى كه خواستى بخوابید 33 مرتبه بگویید سبحان الله و 33 مرتبه بگویید الحمد لله و 34 مرتبه بگویید الله اكبر.(1) این ذكر صد مرتبه است ولى در نامه اعمال هزار حسنه (ثواب ) دارد. فاطمه جان ! اگر این ذكرها را هر روز صبح بگویى خداوند خواسته هاى دنیا و آخرتت را برآورده خواهد كرد. فاطمه زهرا در جواب سه مرتبه گفت : از خدا و پیغمبر راضى هستم . در جاى دیگر آمده است : وقتى كه فاطمه (ع ) شرح حالش را بیان كرد و كنیزى خواست ، ناگهان اشك در چشمان پیامبر صلى الله علیه وآله حلقه زد و فرمود: - فاطمه جان ! به خدا سوگند! هم اكنون چهار صد نفر فقیر در مسجد هستند كه نه غذا دارند و نه لباس ! مى ترسم اگر كنیز داشته باشى اجر و ثواب خدمت در خانه از تو گرفته شود! مى ترسم على بن ابى طالب علیه السلام در قیامت از تو مطالبه حق كند! سپس تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام را به آن بانو یاد داد، آن گاه به فاطمه علیهاالسلام گفتم : - براى نیازهاى دنیوى نزد رسول خدا علیهاالسلام رفتى ، ولى خداوند ثواب آخرت به ما مرحمت فرمود(2) 1) در برخى روایت 34 مرتبه الله اكبر و 33 مرتبه الحمدلله و 33 مرتبه سبحان الله نقل شده است 2)
بحار، ج 43، ص 85
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
انفاق نان جو
حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله با چند تن از یاران به عیادتشان آمدند. گفتند: - یا على ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندانت مى كردى . على علیه السلام و فاطمه علیهماالسلام نذر كردند، اگر عزیزان شفا یابند، سه روز روزه بگیرند. خود حسن و حسین علیهماالسلام و فضه كه خادمه آنها بود نیز نذر كردند كه سه روز روزه بگیرند. چیزى نگذشت كه خداوند به هر دو شفاى عنایت فرمود. روز اول را روزه گرفتند در حالى كه غذایى در خانه نداشتند. حضرت على علیه السلام سه صاع (تقریبا سه كیلو) جو قرض كرد. حضرت زهرا علیهاالسلام یك قسمت آن را رد كرد. پنج عدد نان پخت . وقت غروب سفره انداختند و پنج نفر كنار سفره نشستند. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت : سلام بر شما اى خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله ! من مستمندى از مستمندان مسلمین هستم . طعامى به من دهید كه خداوند به شما از طعامهاى بهشتى عنایت كند. خاندان على علیه السلام همگى غذاى خویش را به او دادند و تنها با آب افطار كردند و خوابیدند. روز دوم را نیز روزه گرفتند. فاطمه علیهاالسلام پنج عدد نان جو آماده كرد و در سفره گذاشت . موقع افطار یتیمى آمد و گفت : - سلام بر شما اى خاندان محمد صلى الله علیه و آله ! من یتیمى مسلمانم ، به من غذایى دهید كه خداوند به شما از غذاى بهشتى مرحمت كند. همه سهم خود را به او دادند و باز با آب افطار كردند. روز سوم را نیز روزه گرفتند. زهرا علیهاالسلام غذایى (نان جو) آماده كرد. هنگام افطار اسیرى به در خانه آمد و كمك خواست . بار دیگر همه غذاى خویش را به اسیر دادند و تنها با آب افطار كرده و گرسنه خوابیدند. صبح كه شد على علیه السلام دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفته و محضر پیامبر رسیدند. در حالیكه بچه ها از شدت گرسنگى مى لرزیدند. وقتى كه پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را در چنان حالى دید فرمود: یا على ! این حالى را كه در شما مى بینم برایم بسیار ناگوار است . سپس برخاست و با آنان به سوى فاطمه علیهاالسلام حركت كردند. وقتى كه به خانه وارد شدند. دیدند فاطمه علیهاالسلام در محراب عبادت ایستاده ، در حالى كه از شدت گرسنگى بسیار ضعیف گشته و دیدگانش به گودى نشسته . رسول خدا صلى الله علیه و آله او را به آغوش ‍ كشید و فرمود: از وضع شما به خدا پناه مى برم . در این وقت جبرئیل نازل گشت و گفت : اى رسول خدا! خداوند به داشتن چنین خاندانى تو را تهنیت مى كند. آن گاه سوره ((هل اءتى )) را بر او خواند
بحار: ج 35، ص 237 و 247. این داستان به طور خلاصه بیان گردید
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
غم فراق
حال زهرا(س ) نامساعد بود و در بستر بودند. على (ع ) بالاى سر زهرا نشسته بود. زهرا شروع كرد به سخن گفتن . متواضعانه جمله هایى فرمود كه على (ع ) از این تواضع فوق العاده زهرا رقت كرد و گریست . مضمون تعبیر حضرت این است : على جان ! دوران زندگى ما دارد به پایان مى رسد من دارم از دنیا مى روم من در خانه تو همیشه كوشش كرده ام كه چنین و چنان باشم ، امر تو را همیشه اطاعت بكنم من هرگز امر تو را مخالفت نكردم ... تعبیراتى از این قبیل ، آنچنان على را متاءثر كرد كه فوراً زهرا را در آغوش ‍ گرفت ، سر زهرا را به سینه چسباند و گریست و گفت : دختر پیغمبر تو والاتر از این سخنان هستى ، تو والاتر از این هستى كه اساسا این سخنان از سوى تو گفته بشود، یعنى چرا اینقدر تواضع مى كنى ؟ من از این تواضع زیاد تو ناراحت مى شوم . محبّت فوق العاده اى میان على و زهرا حكم فرماست كه قابل توصیف نیست ، و لهذا نمى توانیم بفهمیم كه تنهایى على بعد از زهرا با على چه مى كند. فقط چند جمله اى را كه خود مولاى متقیان على (ع ) روى قبر زهرا فرمود كه جزء كلمات ایشان در نهج البلاغه است عرض ‍ مى كنم . زهرا وصیّت كرده بود: على جان مرا غسل بده و تجهیز و دفن كن . شب مرا دفن كن ، نمى خواهم كسانى كه به من ظلم كرده اند در تشیع جنازه من شركت كنند. تاریخ كارش همیشه لوث است ، افرادى جنایتى را مرتكب مى شوند و بعد خودشان در قیافه یك دلسوز ظاهر مى شوند براى اینكه تاریخ را لوث بكنند عین كارى كه ماءمون كرد، امام رضا را شهید مى كند بعد خودش بیش از همه مشت بر سرش مى زند و فریاد مى كند و مرثیه سرایى مى نماید، و لهذا تاریخ را در ابهام باقى گذاشته كه عدّه اى نمى توانند باور كنند كه ماءمون بوده است كه امام رضا را شهید كرده است . این لوث كردن تاریخ است . زهرا براى اینكه تاریخ لوث نشود فرمود: مرا شب دفن كن ! لااقل این علامت استفهام در تاریخ ماند. پیغمبر یك دختر كه بیشتر نداشت چرا باید این یك دختر شبانه دفن بشود و چرا باید قبرش مجهول بماند؟ این بزرگترین سیاستى است كه زهراى مرضیه اعمال كرده كه این در را به روى تاریخ باز بگذارد كه بعد از هزار سال هم كه شده بیایند و بگویند: ولاىِّ الاُمورِ تُدفنُ لیلا بضعةُ المصطفى و یعفى ثَراها تاریخ بگوید: سبحان اللّه ! چرا دختر پیغمبر را در شب دفن بكنند؟ مگر تشییع جنازه یك امر مستحبى نیست آن هم مستحب مؤ كد و آن هم تشییع جنازه دختر پیغمبر؟ چرا باید افرادى معدود به او نماز بخوانند؟ و چرا اصلا محل قبرش مجهول بماند و كسى نداند زهرا را در كجا دفن كرده اند؟ على ، زهرا را دفن كرد، زهرا همچنین وصیّت كرده بود: على جان ! بعد كه مرا به خاك سپردى و قبر مرا پوشاندى ، لحظه اى روى قبر من بایست و دور نشو كه این لحطه اى است كه من به تو نیاز دارم . على در آن شب تاریك تمام وصایاى زهرا را مو به مو اجرا مى كند. حالا بر على چه مى گذرد من نمى توانم توصیف بكنم : زهراى خود را با دست خود دفن كند و با دست خود قبر او را بپوشاند ولى این قدر مى دانم كه تاریخ مى گوید: فلمّا نقضَ یده من تراب القبر هاج به الحزنُ. على قبر زهرا پوشاند و گرد و خاك لباسهایش را تكان داد. تا آن لحظه مشغول كار بود و اشتغال به یك كار قهراً تا حدّى براى انسام انصراف ایجاد مى كند. كارش تمام شد. حالا مى خواهد وصیّت زهرا را اجرا كند یعنى بماند تا به این مرحله رسید غمهاى دنیا بر دل على رو آورد. احساس ‍ مى كند نیاز به درد دل دارد. گاهى على درد دلهاى خودش را با چاه مى گفت ، سرش را در چاه فرو مى برد و لى براى درد دلى كه در زمینه زهرا دارد فكر مى كند هنچكس از پیغمبر بهتر نیست ، رو مى كند به قبر پیغمبر اكرم صلى اللّه علیه و آله : السلام علیك یا رسول اللّه عنى و عن ابنتِكَ النازلهِ فى جواركَ والسریعةِ اللحاقَ بك قَلَّ یا رسول اللّه عن صفیَّتِك صبرى
سیرى در سیره نبوى ، ص 256
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
پایه تخت و انگشتر بهشتى
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها از پدر خود، رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله تقاضاى یك انگشتر نمود؟ پیامبر اسلام به دخترش فرمود: آیا مى خواهى تو را به چیزى كه از انگشتر بهتر است ، راهنمائى كنم ؟ هر موقع كه نماز شب را خواندى ، خواسته خود را از خداوند در خواست نما كه برآورده خواهد شد. پس چون حضرت زهراء سلام اللّه علیها حاجت خود را از خداوند متعال طلب كرد، ندائى شنید: اى فاطمه ! آنچه مى خواستى برآورده شد و هم اكنون زیر سجّاده جانماز مى باشد. حضرت زهراء سلام اللّه علیها، سجّاده را بلند نمود و انگشترى از یاقوت زیر آن بود؛ برداشت و بسیار خوشحال گشت و خوابید. در خواب دید كه وارد بهشت شده است و سه ساختمان قصر زیبا، حضرت را جلب توجّه كرد؛ لذا سؤ ال نمود كه این قصرها براى كیست ؟ پاسخ شنید: براى فاطمه ، دختر محمّد صلّلى اللّه علیه و آله مى باشد، حضرت داخل یكى از آن قصرها شد كه بسیار مجهّز و زیبا بود، در این ، بین چشمش به تختى افتاد كه سه پایه داشت ، سؤ ال نمود: چرا این تخت سه پایه دارد؟ گفته شد: چون صاحبش از خداوند انگشترى خواست ؛ پس یكى از پایه هاى این تخت براى او انگشترى ساخته شد. چون صبح شد، حضور پدرش رسول خدا آمد و جریان خوابش را بیان نمود، حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله فرمود: فاطمه جان ! دنیا براى شما و پیروان شما آفریده نشده است ؛ بلكه آخرت براى شماها خواهد بود و بهشت وعده گاه ما و شما مى باشد. و سپس افزود: این دنیا ارزشى ندارد، بى وفا و از بین رفتنى است و غرورآور و فریبنده خواهد بود. هنگامى كه حضرت زهراء سلام اللّه علیها به منزل خویش آمد، آن انگشتر را زیر جانمازش نهاد و از آن منصرف گردید. و چون شب فرا رسید خوابید، در خواب دید كه وارد بهشت شده است و همین كه عبورش در آن قصر به همان تخت افتاد، دید كه بر چهار پایه استوار گشته است ، وقتى علّت را جویا شد. گفتند: صاحبش انگشتر را برگردانید و تخت به همان حالت اوّلیّه خود چهار پایه بازگشت
بحارالا نوار: ج 43، ص 47.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  همه چیز درباره شهادت حضرت زهرا (س) صنم بانو 1 847 ۲۵-۰۹-۲، ۱۱:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: admin
  حضرت فاطمه زهرا (س) لیلی 16 1,827 ۲۳-۱۰-۱، ۱۲:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: admin
  حرز حضرت فاطمه (س) چیست؟ و چه فضیلتی دارد؟ صنم بانو 1 341 ۲۷-۱۰-۹۹، ۰۵:۵۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان