امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستانهای کوتاه
#1
align]
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….
وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش
باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن می‌سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی‌کنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت : فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه بلائی سر من میاری!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  یادش بخیر وقتی مامانم ناخونامو کوتاه میکرد این شکلی میشد دخترشب 0 128 ۲۱-۰۶-۹۹، ۰۹:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب
  پای پسرایی که شلوار کوتاه می پوشن... minaa 1 123 ۳۱-۰۲-۹۸، ۱۲:۵۰ ب.ظ
آخرین ارسال: نیـایــش
  کفشِ ۹۰% دخترایی که میگن دختر باید قد کوتاه و [color=#ff0000][color=#ff0000]بغل[/color][/color]ی باشه minaa 2 151 ۱۶-۱۰-۹۷، ۱۱:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: ملکه برفی

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان