امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستانی کوتاه از عبیدزاکانی.
#1
. خورجين شخصى را دزديدند.
مردمان بگفتند: سوره ياسين بخوان كه آن مال پيدا شود.
مالباخته بگفت: كل قرآن به يكجا درون خورجينم بود!
عبيدزاكانى
**********
ﺍﯾنجا ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺑﺮﺧﻰ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻨﺪ ,ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ
ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﻯ ﺿﺪ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ و به بهترین بیمارستانها میروند..
ﺗﺎ ﻭﺭﻭﺩﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺣﺪ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻪ ﺗﻌﻮﯾﻖ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻧﺪ ...!!!
و مردم ساده دل و نادان را بوسیله امامزاده ها شفا میدهند!!!.
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستانی کوتاه E.sahel 0 212 ۲۱-۱۱-۹۷، ۰۸:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: E.sahel
  داستانهاو حکایات کوتاه و پندآموز !!Tina!! 59 1,460 ۱۲-۰۱-۹۷، ۰۹:۴۵ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!
  داستان کوتاه لذت بردن از زندگی AsαNα 2 231 ۲۸-۱۰-۹۶، ۰۷:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
ملکه برفی (۰۸-۰۵-۹۴, ۱۱:۵۴ ق.ظ)، خانوم معلم (۰۸-۰۵-۹۴, ۱۱:۵۱ ق.ظ)، الهه ی شب (۰۹-۰۵-۹۴, ۱۱:۱۵ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان