۲۴-۱۱-۹۶، ۱۰:۴۰ ق.ظ
برترینها-ترجمه از الهام مظفری: تقریبا پیدا کردن عشق هیچوقت مثل فیلمها نیست. بیشتر مردم عشق خود را در دانشگاه، محل کار یا از طریق اینترنت پیدا میکنند. در بیشتر موارد هیچ چیز عجیب و جادویی در رابطه آنها وجود ندارد و بیشترشان به اندازه کافی خسته کننده هستند که بگوییم عشق واقعی وجود ندارد. با این حال گاهی یک داستان عاشقانه آنقدر عجیب و شگفت انگیز است که میتواند داستان یک فیلم سینم ایی باشد. این داستانها ثابت میکنند که عشق میتواند در مکانهای واقعا عجیب و غیرمنتظره پیدا شود.
تارک و هادیل
تارک و هادیل
زندگی به عنوان یک پناهنده واقعا سخت است. پناهندگان باید خانه و وطن خود را ترک کنند، اهداف خود را متوقف کنند تا بتوانند جایی برای زنده ماندن پیدا کنند. آنها باید بنشینند، منتظر بمانند و در بلاتکلیفی مداوم باشند تا بالاخره بتوانند زندگی جدید خود را آغاز کنند.
در سال ۲۰۱۶، تارک ۲۵ ساله و هادیل ۱۹ ساله پناهندگان سوری بودند که در کمپ پناهندگان در یونان زندگی میکردند. هادیل در یونان تنها بود و امیدوار بود دوباره به والدینش بپیوندد که به کمپینی در آلمان رفته بودند. وقتی تارک هادیل را دید، در نگاه اول عاشق او شد و سعی کرد سر صحبت را با او باز کند. هادیل ابتدا دو دل بود که با او حرف بزند، چون فکر میکرد غیرممکن است در چنین شرایط سختی عاشق شد. در نهایت، تارک موفق شد و آنها عمیقا عاشق هم شدند. آنها یکدیگر را داشتند و دیگر مهم نبود هیچ چیز دیگری در دنیا برایشان باقی نمانده است.
تنها یک مشکل وجود داشت: تارک مسلمان بود و هادیل مسیحی. هادیل با والدین خود تماس گرفت تا آنها را از این رابطه آگاه کند و آنها کاملا مخالفت کردند. عموزادههای هادیل برای جدا کردن آن ها، هادیل را به کمپ دیگری در یونان بردند. تارک بیچاره هیچ راهی برای بازگرداندن عشق خود پیدا نمیکرد. بعد از این شکست عمیق یک خبرنگار با تارک صحبت کرد. او به تارک ۱۰۰ دلار داد تا یک تاکسی بگیرد و با هادیل فرار کند. اکنون آنها ازدواج کرده اند و هرگز نمیتوانند آنها را از هم جدا کنند.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !