امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان کوتاه و زیبای یک لیوان شیر....
#1
[عکس: 438892_1GMnGNuB.gif]
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت هزینه تحصیل خود را به دست
می آورد روزی دچار تنگدستی و گرسنگی شد. او فقط یک سکه ناقابل
دز جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار می آورد
تصمیم گرفت از خانه بغلی تقاضای غذا کند.

با این حال وقتی دختر جوان زیبایی در را به روی او گشود دستپاچه شد
و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او
بسیار گرسنه است.برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد.

پسرک شیر را سرکشیده و آهسته گفت:چقدر باید به شما بپردازم؟

دختر جوان گفت:هیچ.مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای
دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از
صمیم در از شما تشکر می کنم

پسرک که هاروراد کلی نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر
جسمی خود را قوی تر حس می کرد بلکه ایمانش به خداوند و انسان
های نیکو کار نیز بیشتر شد.تا پیش از این او آماده شده بود دست از
تحصیل بکشد.

سالها بعد...

زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد.پزشکان از درمان وی عاجز
شدند.او به شهر بزرگتری انتقال یافت.

دکتر هاروارد کلی در مورد مشاوره وضعیت این زن فزاخوانده شد.وقتی
اون نام شهری را که زن جوان از آن آمده بود شنید برق عجیبی در
چشمهایش نمایان شد.او بلافاصله بیمار را شناخت.

مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد بست هر چه در توان دارد برای
نجات زندگی او بکار گیرد.

مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید.روز
ترخیص بیماری فرارسید.زن با ترس و لرز صورت حساب را گشود.او
اطمینان داشت باید تا آخر عمر برای پرداخت صورت حساب کار
کند.نگاهی به صورت حساب انداخت.جمله ای به چشمش خورد:
"همه ی مخارج بیمارستان قبلا با یک لیوان شیر پرداخت شده است"
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!
پاسخ
سپاس شده توسط: زینب سلطان ، استاد
#2
داستان زیبایی بود
کار خوب همیشه تو ذهن آدم میمونه
و خدایی که در این نزدیکیست..!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان‌های پشت‌ِپرده معروفترین موجودات افسانه‌ای! صنم بانو 4 154 ۲۷-۰۱-۰، ۱۰:۵۱ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان ۷ مومیایی مشهور مصر صنم بانو 7 337 ۱۶-۰۱-۰، ۱۱:۴۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان مادربزرگ‌های عاشقی که رسوا نشده‌اند صنم بانو 5 168 ۱۵-۱۰-۹۹، ۱۰:۱۸ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان