امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان کچل کردن سارا !
#1





سلام! اسمم ساراست. مامان من مدیر یه مدرسه است تو یکی از شهر های شمال (اسمشو نمیگم!!) اطراف شهر ما مردم زحمت کش ومهربون و با استعدادی زندگی می کنن. مادرم گاهی یکی ازدختر بچه هایی
رو
که نمی تونن به خاطر دوری راه یا مشکلات مالی درس بخونن میارتشون خونه ما (البته با اجازه پدر مادرشون) آخه ما تو خونه جز بابامرد دیگه نداریم . من و خواهرم و مامان و بابام. ناگفته نمونه که بابام هم فرهنگی و تو شهرمون به عنوان یه فرد مورد اعتماد
همه
میشناسنش. خلاصه جونم واستون بگه 3 سال پیش وقتی ماه سوم دبیرس
تا
ن بودیم مامان یه دختری و آورد خونمون که اسمش ساجده بود. دختر خوشکل با موهای بلند و یکم هم شلخته!! شاید به خاطر فقر مالی بود که ظاهرش اونقدر عجیب قریب وژولیده بود. مامان اولین کاریو که کرد به نظافتش رسید و حسابی سفیدش کرد. به نظر میمود که
همه
چیز حل شده ولی مامان متوجه شد که موهاش دچار موخوره شدن و مدام میریزن. یه مدت سراغ دا
رو
های گیاهی عطاری رفتن که افقه نکرد.
تا
اینکه بابا به محل زندگی پدر و مادرش رفت و قضیه
رو
گفت و اونا هم به بابا اختیار
تا
م دادن. مامان ساجده
رو
برد دکتر پوست و دکتر گفت که بهتر موهاشو کو
تا
ه کنه و یه سری هم دارم بهش داد. مامان ساجده
رو
برد آرایشگاه
تا
موهاشو کو
تا
ه کنه، واسه اینکه احساس بدی بهش دست نده منو خواهرمو هم برد که موهامونو کو
تا
ه کنیم
تا
شاید احساس تنهایی یا بیماری بهشدست نده. منم بدم نمی یومد موهام کو
تا
ه شه. خلاصه اول من موهامو زدم مثل بچه های خوب نشستم و آرایشگره پیشبند و بست و موهام و خیس کرد و کو
تا
ه کرد. یه سالی میشد آرایشگاه نرفته بودم. نسب
تا
ً زیاد کو
تا
ه شد مثل بچگیام که مصری میزدم..!! خلاصه من موهامو کو
تا
ه کردم و رفتم نشستم و
تا
موهای ساجده کو
تا
ه شه. ساجده نشست و آرایشگره پیش بند و واسش بست و ش
رو
ع به شونه کردن موهاش کرد. یکم بعد مامانو کشید کنار و باهاش پچ پچ کرد و یه چیزایی بهش نشون داد. مامان رفت پیش ساجده و باهاش حرف زد. ساجده هم یکم قرمز شد و بعدش سرشو تکون داد. انگار موهای ساجده اوضاش خراب بود. یه دفعه دیدیم که آرایشگره موهای ساجده
رو
گرفت دستشو از بیخ قیچی کرد من همینطور مات مونده بودم. آرایشگره هم همینطور کارشو انجام میداد!!! خدای من تقریباً کچلش کرده بود ولی موهاش یه دست نبودن. مامان منو نگاه میکرد و از تعجب من خندش گرفته بوداومد پیش منو و خواهرم و بهمون گفت که بعد از تو ساجده نوبت شماهاس
تا
!!!!! منم که ترسیده بودم هیچی نگفتم ولی سحر (خواهرم) لبخند به لب داشت. آرایشگره یه ماشین اصلاح آورد و ش
رو
ع کرد به تراشیدن موهای ساجده .!!! خدای من!!! دیگه قاطی کرده بودم. مگه ما پسریم که اول مهر موهامونو بتراشیم. ولی انصافاً خوشم اومده بود. کار ساجده تموم شد و بعد بازرسی آرایشگره و
تا
یید مامان. پیشبند و باز کرد. بعدش سحر خواهرم رفت و نشست به مامان گفت که اونم موهاشو می خواد بتراشه. سحر یه دختر تنوع طلب و راحتی آآآ واسش خیلی حرف دیگران فرقی نمی کنه از طرفی هم مامان خیلی به ما سخت نمی گیره . خلاصه آرایشگره موهای سحر و هم مثل ساجده تراشید. سحر کله گردی داره واسه همین موهای کو
تا
ه خیلی بهش میاد!!! خیلی خشگل و ناز شده بود و بدن هیچ گونه ناراحتی با خنده رفت کنار ساجده نشست و با کله هم بازی میکردنو به سرهم دست میکشیدن و هی میخندیدن. منم یکم حسودیم شدوبه
رو
ی خودم نیاوردم! رفتیم خونه . یه جورایی نمیتونستم باهاشون قاطی شم. احساس می کردم از جنس شون نیستم . صدای شادیشون و خندشون خونه
رو
پر کرده بود.دیگه داشت اعصابم به هم می ریخت. رفتم به مامان گفتم من هم میخوام کچل کنم. مامان خندید و گفت باشه واسه بعد. منم اسرار داشتم و مامان گفت این هفته واسه باز شدن مدرسه ها سرش شلوغه و حتماً باید باهام بیاد آرایشگاه که یه وقت از نتیجه کارم شوکه نشم. صبح که مامان واسه کاراش رفته بود مدرسه به سحر و ساجده گفتم میخوام کچل کنم اونا هم کلی استقبال کردن و پیشنهاد دادن بریم حموم
تا
خودشون موهامو بزنن.. مامان واسه هر کدوم مون وسایل سلمونی خریده بود و از وسایل خودمون استفاده میکردیم. صندلی کامپیوتر و بردیم حموم و با کلی هیجان من نشستم و سحر پیش بند دور گردن م بست و ساجده هم منتظر بود که من چه شکلی می شم دم حموم وایساده بود. سحر واسه اینکه خیالمو راحت کنه مثل خانم آرایشگره موهامو از بیخ قیچی کرد صدای اولین قرچ قیچی و که شنیدم دلم ریخت که نکنه پشیمون شم. یکم بعدش زمین تند تند پر مو شد موهام خیلی بلند نبود چون
تا
زه کو
تا
شون کرده بودم. صدای قیچی و بعدش ریزش موهام صحنه جالبی بود.سحر رفت و ماشین ریش تراشی بابا
رو
آورد و ش
رو
ع کرد به هموار کردن موهام. سحر و ساجده وقت زدن موهام خیلی هیجان داشتن و جیغ میزدن و مدام جاشونو عوض میکردن. شده بودم موش آزمایشگاهیشون.دیگه حس میکردم مویی
رو
سرم نمونده که
رو
زمین بریزه. خیلی خوشم اومده بود. دستم و از زیر پیش بند به سرم میکشیدم و بعدش از
رو
ی هیجان جیغ میزدم. مامان که اومد کلی تعجب کرد و بهم گفت طاقت نیاوردی نه!!! موهای کو
تا
ه کلی وقتمونو در درس خوندن ذخیره کرد و نتیجه خوبی هم گرفتیم بعد از اون هم
تا
بعد کنکورمون با هم آرایشگاه می رفتیمو موهامونو پس
رو
نه میزدیم.الان هم سه
تا
مون دانشجو شدیم و ساجده هم
تا
چند ماه دیگه ع
رو
سی میکنه. اوضاع موهاش خوبه

پاسخ
سپاس شده توسط: بانوی جنوب


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان تکان دهنده/ یک چشم صنم بانو 1 326 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان تکان دهنده/ تصادف ماشین صنم بانو 0 256 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان غم انگیز دفتر خاطرات صورتی صنم بانو 1 215 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۰۸-۰۱-۹۶, ۰۳:۴۴ ب.ظ)، mona1367 (۲۵-۰۵-۰, ۰۷:۵۴ ب.ظ)، "MJ" (۰۶-۰۸-۹۴, ۱۱:۴۶ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان