امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دخترها از1230 تا 1400 ه.ش(طنز )
#1
سال 1230 :
(مرد):دختره خير نديده من تا نكشمت راحت نميشم.... زن:آقا حالا يه غلطي كرد شما ببخشيد!نا محرم كه خونمون نبود.حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده...!!!
مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش...
بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه.
سال 1280
مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط می کنی. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد. ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده...
مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه
سال1330
مرد: چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي خواي سر منو زير ننگ بوکونی (بکنی )؟
فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين آ...
مرد: چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم جلوي اين فسادو بیگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم که خودت کيف کوني...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

سال 1380
مرد: کجا؟ مي خواي با تکپوش (از اين مانتو خيلي آستين کوتاها که نيم مترم پارچه نبردن و وقتي مي پوشيشون مث جليقه نجات پستي بلندي پيدا مي کنن)
و شلوارک (از اين شلوار خيلي برموداها) بري بيرون؟ مي کشمت. من... تو رو... مي کشم...
زن: اي آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان ديگه همه همينطورين (شما بخونيد اکثرا).
مرد: من... اينطوري نيستم. دختر لااقل يه کم اون شلوارو پائين تر بکش که تا زانوتو بپوشونه . نه... نه... نمي خواد. بدتر شد. همون بالا ببنديش بهتره...

سال 1400
زن: دخترم. حالا بابات يه غلطي کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت مي پره. آروم باش عزيزم. رنگ موهات يه وقت کدر مي شه آ مامي. باباتم قول مي ده ديگه از اين حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهاي زن، دخترخونه از خر شيطون پياده مي شه و باباي گناهکارشو مي بخشه !!
آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛
برای آنها تنها نشانه ی حیات؛بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد : آهای فلانی!
از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟ ...
پاسخ
سپاس شده توسط: sadaf ، mahro ، آرزو ، malihe ، ~ MoOn ~ ، دکتر75 ، ستاره عشق
#2
سال 1400 دیها واقعا پیشرفتن هااااasnaasna
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط: آیلین ، malihe ، دکتر75
#3
Huh
وای از این عمر که با میگذرد ... میگذرد !!!
پاسخ
سپاس شده توسط: آیلین
#4
خب پیشرفت میکنه همه چیز!!!!!!!!!!!!!اما این قشنگ پیشرفت کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چقدر سخته وقتی از بغض گلو درد میگیری اونوقت همه میگن لباس گرم بپوش!!!!!!!!!!!!!!


//؟//
پاسخ
سپاس شده توسط: آیلین
#5
خیلی جالب بود ممنونم mara
خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
بابا اینا دراکولان... هیولان... گودزیلان... جنن... غولن.... وحشتناکن... dvia
رمان من : من و داداشم و دوتای دیگه

پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
من به شخصه این مطلب رو بالای 3 بار توی همین سایت خوندم!!!!!dfgh
به هر حال ممنون از آیلین عزیزmara
عمق نگرانی های ما؛فاصله ی ما را از خدا نشان میدهد....
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
چه تفاوت زیادی کردهasnaasnaasna
زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم ولی اشک نیاموخت چگونه زندگی کنم تو به من آموختی چگونه دوستت بدارم ولی نیاموختی چگونه فراموشت کنم.
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  طنز؛ گونه شناسی مهمان ها صنم بانو 2 274 ۱۷-۱۱-۱، ۱۲:۰۸ ق.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  طنز؛ شوخی فیزیکی ترامپ و کیم جون اون صنم بانو 1 192 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  طنز؛ خلاصه زن صنم بانو 1 138 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۱۷ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان