امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
درویش و توانگر ..
#1
درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:
شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم.
خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.
پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام.
این را بگفت و روانه شد.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
خوب گفت بهش Tongue
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
انقد بدم میاد نذر شرطی میکنن dfgh ‌دمش گرم درویشه
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان کوتاه درویش یک دست الهه ی شب 2 235 ۲۸-۰۳-۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ
آخرین ارسال: admin
  داستان پندآموز درویش تهی دست نج الهه ی شب 1 244 ۲۷-۰۳-۹۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ
آخرین ارسال: Ghazaleh.gh
  درویش و کریم خان admin 0 200 ۱۵-۱۲-۹۳، ۰۸:۵۴ ب.ظ
آخرین ارسال: admin

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
5 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
صنم بانو (۰۶-۰۶-۹۶, ۰۶:۵۲ ب.ظ)، دخترشب (۰۶-۰۶-۹۶, ۰۱:۵۶ ب.ظ)، d.ali (۰۶-۰۶-۹۶, ۰۷:۵۷ ب.ظ)، !!Tina!! (۰۹-۰۶-۹۶, ۰۳:۵۹ ب.ظ)، taranomi (۰۶-۰۶-۹۶, ۰۶:۲۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان