ارسالها: 209
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: آبان ۱۳۹۳
اعتبار:
125
سپاسها: 0
0 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
۰۶-۰۹-۹۳، ۰۶:۵۹ ب.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۶-۰۹-۹۳، ۰۷:۳۰ ب.ظ توسط sadaf .)
فایلهای پیوست
تصاویر بندانگشتی
من زنم
میدانی؟درداور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی.
قوس های بدنم به چشم هایت،بیشتر از تفکرم می آیند.
دردم می آید ، باید لباسم را بامیزان ایمان شما تنظیم کنم.
ارسالها: 25,119
موضوعها: 4,709
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۱
اعتبار:
22,950
سپاسها: 16818
23570 سپاس گرفتهشده در 9860 ارسال
الان هم جاهايي هست كه اينطوري باشه
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
ارسالها: 14,756
موضوعها: 5,168
تاریخ عضویت: مرداد ۱۳۹۳
اعتبار:
13,861
سپاسها: 563
158 سپاس گرفتهشده در 36 ارسال
بله همینطوری بود
یادش به خیر
پر از خاطره بود
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن
ارسالها: 5,317
موضوعها: 1,102
تاریخ عضویت: بهمن ۱۳۹۱
اعتبار:
5,061
سپاسها: 280
148 سپاس گرفتهشده در 90 ارسال
من دهه هفتادیم ولی اون میز صندلی ها رو هم ما داشتیم
ماهی مـُرده آب میخواهد چه کار ؟!
گاهی برای مهربانی هم دیر است ...!
ارسالها: 1,023
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: دى ۱۳۹۴
اعتبار:
2,440
سپاسها: 0
22 سپاس گرفتهشده در 1 ارسال
والاه اینا مختص شصتیا نبودن مال هفتادیام هستن
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،!آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز