۲۸-۰۲-۹۴، ۰۲:۲۶ ب.ظ
دوالپا :
یکی از موجودات خیالی در اسطورهها و داستانهای ایرانی است.
دوالپا در افسانه های ایرانی موجود به ظاهر بدبخت وذلیل وزبونی است که به راه مردمان نشیند ونوحه وگریه آنچنان سر دهد که دل سنگ به ناتوانی او رحم آورد. چون گذرنده ای براو بگذرد واز او سبب اندوه بپرسد گوید : "بیمارم وکسی نیست مرا به خانهام که در این نزدیکی است برساند." وعابرچون گوید: "بیا تورا کمک کنم." دوالپا بر گردهی عابر بنشیند و پا های تسمه مانند چهل متری خود راکه زیر بدن پنهان کرده بود گشوده گرداگرد بدن عابر چنان بپیچد واستوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد. دَوال در فارسی به معنی تسمه است.
ازین رو دوالپا در زبان فارسی مصداق آدمهای سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جائی می چسبند وبدون توجه به تاریخ مصرف خود آنجا را رها نمیکنند.
كتاب عجائب المخلوقات و غرائب المخلوقات محمدبن محمود طوسی ( قرن ششم هجری) ضمن نقل حكایتی نام دوالپا را به كار می برد و آن را گونه ای نسناس می نامد. البته در لغت نامه دهخدا، داستان وامق و عذرا را منبع دیگری هم نقل می كند. از آنجا به کتابهائی نظیرسلیم جواهری و وغوغ ساهاب صادق هدایت راه یافته است.
دوالپا در افسانه های ایرانی موجود به ظاهر بدبخت وذلیل وزبونی است که به راه مردمان نشیند ونوحه وگریه آنچنان سر دهد که دل سنگ به ناتوانی او رحم آورد. چون گذرنده ای براو بگذرد واز او سبب اندوه بپرسد گوید : "بیمارم وکسی نیست مرا به خانهام که در این نزدیکی است برساند." وعابرچون گوید: "بیا تورا کمک کنم." دوالپا بر گردهی عابر بنشیند و پا های تسمه مانند چهل متری خود راکه زیر بدن پنهان کرده بود گشوده گرداگرد بدن عابر چنان بپیچد واستوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد. دَوال در فارسی به معنی تسمه است.
ازین رو دوالپا در زبان فارسی مصداق آدمهای سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جائی می چسبند وبدون توجه به تاریخ مصرف خود آنجا را رها نمیکنند.
كتاب عجائب المخلوقات و غرائب المخلوقات محمدبن محمود طوسی ( قرن ششم هجری) ضمن نقل حكایتی نام دوالپا را به كار می برد و آن را گونه ای نسناس می نامد. البته در لغت نامه دهخدا، داستان وامق و عذرا را منبع دیگری هم نقل می كند. از آنجا به کتابهائی نظیرسلیم جواهری و وغوغ ساهاب صادق هدایت راه یافته است.
zed bazi is my life