امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دیوار
#1
مادر خسته از خريد برگشت و به زحمت زنبيل سنگين را داخل خانه آورد.

پسر بزرگش که منتظر بود،جلو دويد و گفت مامان،مامان! وقتي من در حياط بازي مي‏کردم و بابا داشت با تلفن صحبت مي‏کرد،تامي با ماژيک روي ديوار اتاقي که شما تازه رنگش کرده ايد،نقاشي کرد!

مادر عصباني به اتاق تامي کوچولو رفت.

تامي از ترس زير تخت قايم شده بود، مادر فرياد زد: تو پسر خيلي بدي هستي و تمام ماژيک‏هايش را در سطل آشغال ريخت.تامي از غصه گريه کرد. ده دقيقه بعد وقتي مادر وارد اتاق پذيرائي شد،قلبش گرفت.

تامي روي ديوار با ماژيک قرمز يک قلب بزرگ کشيده بود و داخلش نوشته بود: مادر دوست دارم!

مادر در حاليکه اشک مي‏ريخت به آشپزخانه برگشت و يک قاب خالي آورد و آن را دور قلب آويزان کرد. تابلوي قرمز هنوز هم در اتاق پذيرائي بر ديوار است
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!
پاسخ
سپاس شده توسط: admin ، مرداب
#2
اون بچه بره يه سمت ديگه ديوار در مورد باباش بنويسه دوستت دارم تا باباش بره قاب بگيره xcvb
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  رد [color=#ff0000]پاها[/color] ی عجیب دایناسورها بر روی دیوار MeNa 2 447 ۱۸-۰۸-۹۲، ۰۸:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: MeNa
  پسری که دیوار می خورد +عکس ستاره شب 3 578 ۱۸-۰۵-۹۲، ۰۹:۳۹ ق.ظ
آخرین ارسال: یاسمین2412
  دیوار LED جنگل جادویی در راهروی اتاق عمل! ستاره شب 0 447 ۱۷-۱۰-۹۱، ۱۱:۳۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ستاره شب

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان