۰۶-۱۱-۹۶، ۰۴:۰۹ ب.ظ
آندره استاندر یکی از مشهورترین افسران پلیس و در عین حال سارقان بانک در آفریقای جنوبی بود. او از این جهت یک پلیس ویژه به حساب می آمد که خودش خلاف می کرد و خودش در نقش افسر پلیس به دنبال خودش می گشت.
دو هفته نامه سرنخ - ندا بهجتیان: آندره استاندر یکی از مشهورترین افسران پلیس و در عین حال سارقان بانک در آفریقای جنوبی بود. او از این جهت یک پلیس ویژه به حساب می آمد که خودش خلاف می کرد و خودش در نقش افسر پلیس به دنبال خودش می گشت. این مرد شگفت انگیز در فرصت محدودی که برای صرف ناهار داشت از بانک ها سرقت می کرد و دوباره پس از ساعت ناهار مثل یک پلیس وظیفه شناس به کار خودش مشغول می شد.
استاندر، یک مامور عالی رتبه پلیس آفریقای جنوبی بود که در زمان جنگ های خونین بین سفیدپوستان و سیاه پوستان به جایگاه بالایی در نیروی پلیس رسید. این جنگ همان مسئله ای بود که طبق ادعای خودش از او یک خلافکار ساخت.
آندره صبح ها لباس فرم خود را پوشیده و به مرکز پلیس ژوهانسبورگ می رفت، جایی که سال های سال به عنوان یک پلیس وظیفه شناس و البته خوشنام به مردم خدمت کرده بود اما هیچ کس نمی دانست پشت نقاب این پلیس وظیفه شناس چه انسان جنایتکاری پنهان شده است.
ساعت ناهار و استراحت تنها دو ساعت بود اما همین دو ساعت کافی بود تا آندره بتواند نقشه های شوم خودش را عملی کند. مدتی بود که در این شهر و شهرهای اطراف از جمله دوربون سرقت های زنجیره ای از بانک ها آغاز شده و البته آندره مامور رسیدگی به آنها بود.
آندره در فرصت صرف ناهار از مرکز پلیس خارج شده و معمولا به سمت فرودگاه ژان اسماتس می رفت. سپس از آنجا اتومبیلی کرایه کرده و به دوربون می رفت. در مکانی خلوت برای خودش کلاه گیس و سبیل مصنوعی می گذاشت و سپس به سراغ بانکی می رفت که از قبل نشان کرده بود.
از آنجا که آندره چهره خود را به خوبی تغییر می داد هرگز کسی فکرش را هم نمی کرد که این سارق مسلح همان افسر پلیس مورد اعتماد باشد. در آن زمان بانک های آفریقای جنوبی از سیستم های امنیتی بسیار پایینی برخوردار بودند. در مقابل متصدیان هیچ شیشه ای قرار نداشت و بسیاری از کارمندان به خاطر بیکاری معمولا پشت میزهای خود نبودند.
آندره بعد از ورود به بانک، یکی از کارمندان را انتخاب کرده و به آرامی روبروی او می نشست. سپس با تهدید اسلحه از او می خواست تا کیفش را پر کند. او سپس با خونسردی کیف پول را گرفته و بانک را ترک می کرد بدون این که هیچ شخص دیگری در بانک متوجه قضیه بشود. او سپس دوباره سوار بر اتومبیل کرایه ای شده به فرودگاه می رفت و سپس با تعویض لباس دوباره به مرکز پلیس بازگشته و بعد از دریافت خبر سرقت از بانک، پرونده جدید را پیگیری می کرد.
در مدت سه سال، آندره توانست با سرقت هایش از بانک 100 هزار راند - پول رایج آفریقای جنوبی - به دست بیاورد در حالی که بیشترین مبلغ حقوق در آن زمان 2000 راند در ماه بود. او با این شیوه به ثروت چشمگیری دست یافت و توانست در کنار کار در مرکز پلیس یک فروشگاه سوغات و صنایع دستی در دوربون باز کند و همچنین خانه ای مجلل در پومونا خرید.
خانواده قانونمند
آندره پسر یکی از بزرگ ترین و مشهورترین فرماندهان نظامی در آفریقای جنوبی بود؛ ژنرال فرانس استاندر که ریاست سازمان زندان ها را نیز بر عهده داشت.
به خاطر شغل پدر، آندره همیشه از کودکی تحت فشار بود تا درس خود را در رشته های حقوقی ادامه داده و شغلی نظامی داشته باشد. به عنوان یک نوجوان او هیچ انتخاب دیگری نداشت و باید شغل خانوادگی را ادامه می داد و مانند پدر و دیگر برادرانش مرد قانون می شد.
پس از اتمام تحصیلات در دانشکده پلیس پرتوریا، در سال 1963 او در مرکز تحقیقات و بررسی جرم در کمپتون پارک مشغول کار شد اما این کار، کار مورد علاقه او نبود ولی کار در این مرکز باعث شد که او با انواع و اقسام جرایم آشنا شود و همین مسئله سبب شد در سال 1977 نقشه اولین سرقت بانک را کشیده و آن را عملی کند.
در فاصله سال های 1977 تا 1980 او هزاران راند به دست آورده بود که همین موضوع باعث شد تا در تصمیم خود برای ادامه سرقت ها جدی تر شود.
دستگیری سارق زیرک
آندره مدت زمان زیادی توانست از دست پلیس بگریزد زیرا تمام شگردهای آنها را به خوبی می دانست اما زمانی که تاکتیک های خود را تغییر داد، راز چند ساله اش برملا شد. در آن سرقت او برای اولین بار اتومبیلی را که اجاره کرده بود دزدید.
زمانی که اتومبیل سرقتی پیدا شد، سبیل و کلاه گیسی که او در زمان سرقت استفاده می کرد در آن قرار داشت. در آن زمان آندره در اتومبیل نبود و برای همین پلیس که احتمال می داد شاید او دوباره به سراغ اتومبیل بیاید تا آثار جرم را محو کند به صورت نامحسوس این خودرو را تحت نظر گرفت و زمانی که پلیس خیانکار با کیفی حامل حدود 4000 راند به سمت اتومبیل آمد، دستگیر شد.
پس از سرقت از 30 بانک، آندره بالاخره لو رفته و توسط پلیس دستگیر شد. در دادگاهی که در ششم می 1980 برگزار شد، این پلیس سارق به 75 سال حبس محکوم شد. بعد از اولین جلسه محاکمه آندره ادعا کرد انگیزه او برای سرقت و ایستادن در برابر پلیس و قانون از سال 1976 و از زمانی آغاز شده که نیروهای پلیس بیش از 20 نفر از افراد غیرنظامی و بومی سیاه پوست تمبیسا را به قتل رساندند.
آندره گفت: «در آن زمان از من نیز خواسته شده بود که همراه این نیروهای پلیس برای قتل عام سیاه پوستان بروم که این کار را نکردم اما از همان روز با نیروهای پلیس احساس دشمنی شدیدی پیدا کردم.»
باند استاندر
آندره 17 سال از دوران محکومیت خود را گذرانده بود که در زندان با دو نفر به نام های آلن هیل و لی مک کال آشنا شد. آنها در زندان زاندرواتر - از مشهورترین زندان های آفریقای جنوبی با بیشترین ضریب امنیتی - نگهداری می شدند. تا آن زمان هیچ زندانی موفق به فرار از آنجا نشده بود.
در روز پنج شنبه 19 ژانویه 1984، باند استاندر در کمتر از یک ساعت، سه بانک مرکز شهر ژوهانسبورگ را سرقت کرد.
در یازدهم آگوست 1983، آندره توانست با فریب دادن پزشکان زندان کاری کند که برای او، مک کال و هیل، مدتی فیزیوتراپی در نظر گرفته شود. هر کدام از زندانی ها به تنهایی فیزیوتراپیست را ملاقات می کردند اما آندره و مک کال با سرگرم کردن نگهبان موفق شدند دو نفری به اتاق رفته و سپس فیزیوتراپیست را بیهوش کنند. با این که کسانی که قرار فرار گذاشته بودند، پنج نفر بودند که یک نفر آنها هیل بود اما فقط آندره و مک کال موفق به فرار شدند. آنها حدود یک ماه و نیم بعد برای بردن هیل بار دیگر به زاندرواتر بازگشتند و این بار توانستند او را نیز فراری دهند. درست از همان روز تا ژانویه 1984 بار دیگر سرقت های زنجیره ای آنها از بانک ها آغاز شد اما این بار آندره تنها نبود بلکه سردسته باندی بسیار خطرناک به حساب می آمد.
باند استاندر حالا یکی از مشهورترین باندهای سرقت به حساب می آمد که حتی شنیدن نام شان هم بانکداران را به وحشت می انداخت. این بار هر سه با هم با گذاشتن کلاه کیس و تغییر چهره به بانک های مختلف رفته و با تهدید اسلحه از متصدی باجه می خواستند تا کیف شان را پر از پول کنند. سپس از بانک خارج شده و در مکانی خلوت دوباره لباس های شان را تعویض کرده و به سمت مخفیگاه می رفتند.
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !