امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راز جعبه كفش
#1
زن وﺷﻮﻫﺮی ﺑﯿﺶ از 60ﺳﺎل ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک داﺷﺘﻨﺪ. آﻧﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺎوی ﺑﯿﻦ ﺧﻮد ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮدﻩ ﺑﻮدﻧﺪ. در ﻣﻮرد ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ را از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺨﻔﯽ ﻧﻤﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ:ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻔﺶ در ﺑﺎﻻی ﮐﻤﺪ ﭘﯿﺮزن ﺑﻮد ﮐﻪ از ﺷﻮﻫﺮش ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮد .ﻫﺮﮔﺰ آن را ﺑﺎز ﻧﮑﻨﺪ و در ﻣﻮرد آن ﻫﻢ ﭼﯿﺰی ﻧﭙﺮﺳﺪ

در ﻫﻤﻪ ی اﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺮﻣﺮد آن را ﻧﺎدﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد و در ﻣﻮرد ﺟﻌﺒﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮد. اﻣﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﮑﺮوز ﭘﯿﺮزن ﺑﻪ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎری اﻓﺘﺎد و ﭘﺰﺷﮑﺎن از او .ﻗﻄﻊ اﻣﯿﺪ ﮐﺮدﻧﺪ

در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ اﻣﻮر ﺑﺎﻗﯽ را رﻓﻊ رﺟﻮع ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ ﭘﯿﺮﻣﺮد ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻔﺶ را از ﺑﺎﻻی ﮐﻤﺪ آورد و ﻧﺰد ﻫﻤﺴﺮش ﺑﺮد. ﭘﯿﺮزن ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﺮد ﮐﻪ وﻗﺖ آن رﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ را در ﻣﻮرد آن ﺟﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮش ﺑﮕﻮﯾﺪ. واز او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ در ﺟﻌﻪ را ﺑﺎز ﮐﻨﺪ. وﻗﺘﯽ ﭘﯿﺮﻣﺮد در ﺟﻌﺒﻪ را ﺑﺎز ﮐﺮد دو ﻋﺮوﺳﮏ ﺑﺎﻓﺘﻨﯽ و دﺳﺘﻪ ای ﭘﻮل ﺑﺎﻟﻎ ﺑﺮ 95 ﻫﺰاردﻻر ﭘﯿﺪا ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد در اﯾﻦ ﺑﺎرﻩ .ازﻫﻤﺴﺮش ﺳﻮال ﮐﺮد

ﭘﯿﺮزن ﮔﻔﺖ:”ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻗﻮل و ﻗﺮار ازدواج ﮔﺬاﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎدر ﺑﺰرﮔﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ راز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک در اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ وﻗﺖ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ. او ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ وﻗﺖ از دﺳﺖ ﺗﻮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪم ﺑﺎﯾﺪ ”.ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻤﺎﻧﻢ و ﯾﮏ ﻋﺮوﺳﮏ ﺑﺒﺎﻓﻢ

ﭘﯿﺮﻣﺮد ﺑﻪ ﺷﺪت ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ. ﺗﻤﺎم ﺳﻌﯽ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﮐﺎر ﺑﺮد ﺗﺎ اﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﺮازﯾﺮ ﻧﺸﻮد. ﻓﻘﻂ دو ﻋﺮوﺳﮏ در ﺟﻌﺒﻪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﭘﺲ ﻫﻤﺴﺮش ﻓﻘﻂ دو ﺑﺎر در ﻃﻮل ﺗﻤﺎم اﯾﻦ ﺳﺎ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ و ﻋﺸﻖ از او رﻧﺠﯿﺪﻩ ﺑﻮد. از .اﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ در دﻟﺶ ﺷﺎدﻣﺎن ﺷﺪ

ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش رو ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ:”ﻋﺰﯾﺰم، ﺧﻮب، اﯾﻦ در ﻣﻮرد ﻋﺮوﺳﮏ ﻫﺎ ”ﺑﻮد. وﻟﯽ در ﻣﻮرد اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﻮل ﭼﻄﻮر؟ اﯾﻨﻬﺎ از ﮐﺠﺎ آﻣﺪﻩ؟

ﭘﯿﺮزن در ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ: ” آﻩ ﻋﺰﯾﺰم، اﯾﻦ ﭘﻮﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ از ﻓﺮوش ﻋﺮوﺳﮏ ﻫﺎ ”.ﺑﺪﺳﺖ آوردﻩ ام
ببين من دستم بنده
خودت پنج ديقه احترامت نگه دار
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
واااایییی اخرش عالی بود دمت گرم چقدم به خودش امید وار بوده پیر مردهasnaasnaasna
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
چه فکر اقتصادی داشته asna
ماهی مـُرده آب میخواهد چه کار ؟!
گاهی برای مهربانی هم دیر است ...!
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
hannaneh (۳۰-۰۴-۹۴, ۱۱:۰۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان