امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راز خوشبختی ...
#1
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند.
آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.
تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند
تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.
سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا …
برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم
خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.
سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زمین انداخت .
همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت : “این بار اولته”
دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم
نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:”این دومین بارت”
بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت
خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.
سر همسرم داد کشیدم و گفتم :”چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟”
همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت: ”این بار اولت بود “!!!
خدایا نگویم دستم بگیر
عمریست گرفته ای
مبادا رها کنی
پاسخ
سپاس شده توسط: v.a.y ، مرداب ، maedeh ، admin ، شقایق سرخ ، محبوب ، نويد
#2
ممنون. maramaraاز هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.
موسسه حمایت از بانوانasnaasnaasnaasna
همانند مردابی شده‌ام که رویای پیوستن به دریا را دارد
اما خورشید را بالای سر خود می‌بیند
و از کابوس بیابان رهایی نمی‌یابد

پاسخ
سپاس شده توسط: maedeh
#3
عالیه.پس ما هم از این به بعد همین کارو بکنیم.خیلی خوبه.جواب میده.asnaasnaasnaasnaasnamaramaramaramara
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو) بفهمن…
سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
مرد روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. اونجا برای اسب سواری، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.
سر راهمون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت. همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :”این بار اولته” بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد. این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت : ” این بار دومته “‌و بعد سوار اسب شد و راه افتادیم.
وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت؛ همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف در آورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت. سر همسرم داد کشیدم و گفتم : ” چیکار کردی روانی؟دیوونه شدی؟ حیوون بیچاره رو چرا کشتی؟”
همسرم یه نگاهی به من کرد و گفت: ” این بار اولته”!
  جهان سر به سر حکمت و عبرت است
  چرا بهره ی ما این همه غفلت است
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
چنان حواسش جمع شد که 25 سال تا 250سال هم میکشه
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
باید این رمز موفقیتو با طلا بنویسن قاب کنن سر در سازمان ملل aaq
ابر و باد و مه و خورشید و فلک یک شعر است / هر نسیم حرم کرب و بلا را عشق است.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
ایول.زن باید قدر باشهasnaasna
هرگز از تلاش برای به دست آوردن آنچه در طلبش هستید دست نکشید

صبر کردن سخت است اما حسرت،مشکل تر
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
اين زن ها قاااطعيت كامل مردانه رو بايد روشون اعمال كردdfgh
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  خوشبختی و دور از دعوا بودن در زندگی زناشویی – طنز نويد 1 255 ۳۰-۱۱-۹۳، ۰۳:۳۶ ب.ظ
آخرین ارسال: • Niha •
Wink برملا شدن راز ها توسط کبریت fire boy 2 318 ۱۰-۰۵-۹۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ
آخرین ارسال: *Tamanna*

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
10 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۱۰-۰۹-۹۴, ۱۱:۰۳ ق.ظ)، نويد (۲۴-۰۲-۹۵, ۰۹:۵۰ ب.ظ)، asma123 (۱۱-۰۹-۹۴, ۱۱:۱۸ ق.ظ)، آشوب (۰۶-۱۰-۹۴, ۱۱:۵۵ ب.ظ)، 2fan2314 (۲۲-۰۹-۹۴, ۰۷:۳۸ ب.ظ)، #*Ralya*# (۲۳-۰۹-۹۴, ۱۲:۳۰ ق.ظ)، armiti (۱۰-۰۹-۹۴, ۰۲:۵۸ ب.ظ)، MAHYAR26 (۲۲-۰۹-۹۴, ۱۰:۵۰ ب.ظ)، شقایق سرخ (۱۱-۰۹-۹۴, ۰۱:۱۹ ق.ظ)، محبوب (۲۵-۰۹-۹۴, ۰۶:۰۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان