۲۳-۰۹-۹۳، ۰۶:۱۶ ب.ظ
توفیق موسیوند استاد جراحی دانشکده پزشکی «اتاوا» واقع در کانادا و مخترع جهانی نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان. توفیق موسیوند،متولد سال ۱۳۱۵در روستای ورکانه همدان،فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مهندسی مکانیک از کانادا و دکترای پزشکی و فوق تخصص جراحی قلب از کانادا میباشد.او صاحب اختراعاتی چون قلب مصنوعی،امکان تشخیص پزشکی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب،تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و ۱۴ اختراع پزشکی دیگر،عالیترین مقام علمی جهان از انجمن سلطنتی کانادا و انگلستان و نیز عضو انجمن دانشمندان نیویورک، بنیانگذار درمان پزشکی از راه دور،رئیس بخش قلب و عروق انستیو تحقیقات قلب دانشگاه اوتاوا (پایتخت کانادا) است.او بعد از ۳۷ سال،در سال ۱۳۸۱ و در همایش بین المللی بوعلی سینا به زادگاهش (همدان) بازگشت.کسی که آمادگی خود را برای تأسیس دانشگاه و بیمارستانی بزرگ در کیش اعلام کردهاست؛بیمارستانی که با بزرگترین دانشگاه و بیمارستان جهان قابل رقابت باشد،و کمترین و کوچکترین هزینهای برای دولت ایران در برنداشته باشد و تمام منابع آن از اعتبارات شخصی او تأمین شود. براي پسربچهای که تا چهاردهسالگی چوپانی میکرده و حتی بعد از مهاجرت نیز شبها را به ظرف شستن میگذرانده چه سرنوشتی را پیشبینی میکنید؟ خیلی بعید است که او را یکی از برترین مخترعین و جراحان قلب جهان تصور کنید. پروفسور توفیق موسیوند که در خارج از ایران Tofy Mussivand نامیده میشود، در روستای ورکانه استان همدان چشم به جهان گشود.گویش مردم ورکانه لری است. او که در دوران کودکی و نوجوانی مجبور به چوپانی بود شبهای تابستان که روی پشتبام دراز میکشید، مدتها به آسمان و ستارگانی که به او چشمک میزدند خیره میشد، به دلایل آفرینش جهان فکر میکرد و از خود میپرسید: «هدف و منظور از خلقت اين نقاط نوراني و زيبا چيست؟ من چه كسي هستم و در كجاي اين دنياي بزرگ ايستادهام؟». اینکه چنین سوالاتی از ذهن یک کودک چوپان بگذرد به نظر عجیب میرسد ولی دکتر موسیوند از همان کودکی نیز مشتاق خواندن و یادگیری چیزهای جدید بود و همین ویژگی به او کمک کرد که از محیط روستا خارج شده و ابتدا به دانشگاه تهران و سپس با بورسیهای که به دست آورد به دانشگاه آلبرتا کانادا برسد. البته او کسی نیست که گذشته خود را انکار کرده یا از آن احساس پشیمانی کند، به همین دلیل وقتی برای همایش بینالمللی بوعلیسینا بعد از ۳۷ سال به ایران سفر میکند چنین میگوید: «آمدهام تا سرى به زادگاهم، ورکانه، بزنم و گله گوسفندها را ببينم و به آسمان صاف و پرستاره خيره بشوم و يك بار ديگر به سالهاى دور كودكىام بازگردم و آن نقطه عزيمتى را بيابم كه هرگز فراموشش نكرده و نمىكنم. راستش من با ياد كودكى آرامش پيدا مىكنم. آنجا هم هميشه دنبال خاطراتى بودهام كه در دنياى مدرن و پيچيده به من آرامش بدهد كه آنها را در چوپانى و همان شبهاى مهتابى مىيافتم. چوپانى انسان را به اصل خود و خدا و طبيعت نزديك مىكند». او سالهای ابتدایی در کانادا را به یادگیری زبان، تحصیل در طول روز و کار طاقتفرسا در شب به عنوان یک ظرفشوی گذراند تا توانست از دانشگاه در رشتههای مدیریت و مهندسی مکانیک فارغالتحصیل شود. سپس با خانمی کانادایی به نام دیکسی لی ازدواج کرد. در دهه ۱۹۷۰ سمتهای متعددی را به عنوان یک مهندس برعهده داشت تا زیربنای یک آلبرتای جدید را پیریزی کند. بعد از نقل مکان با همسر و دو پسرش به کلیولند در اوهایو بود که دوباره سوالات مربوط به رمز و راز جهان به سراغش آمده و او را به بازگشت به دانشگاه و تحصیل علوم پزشکی در دانشگاه آکرون و کالج پزشکی شمال شرقی دانشگاه اوهایو مشتاق کرد. در این زمان بود که تلفیق علوم مهندسی و پزشکی به او کمک کرد تا به دانش نوینی در زمینه اعضای مصنوعی دست یافته و بتواند بعد از مدتی قلب مصنوعی انسان را اختراع کند. بعد از سه سال کار در کلینیک کلیولند، دکتر ویلبرت کئون از انستیتو قلب اوتاوا از او درخواست کرد تا سرپرستی تیم قلب مصنوعی انستیتو را برعهده بگیرد. آنجا بود که چوپان سابق توانست فنآوری قلب مصنوعی خود را گسترش داده و آن را به استانداردی برای آینده تبدیل کند. از آن به بعد بود که شهرت وی عالمگیر شد و وی ریاست بسیاری از هیئتهای علمی و تخصصی و سمت استادی رشتههای جراحی و مهندسی در دانشگاههای اوتاوا و کارلتون را برعهده گرفت. فعالیتهای تحقیقاتی او باعث به وجود آمدن سالی ۱۰۰۰ شغل در کانادا و سرریز شدن بیش از ۲۰۰ میلیون دلار سرمایهگذاری خارجی در طی ده سال شده است. دکتر موسیوند اختراعات بسیاری را به ثبت رسانده است که مهمترین آنها عبارتند از: قلب مصنوعی کنترل از راه دور که پس از قرار گرفتن در بدن بيمار ميتوان از طريق ماهواره، اينترنت و تلفن از وضعيت آن و همچنين وضعيت سلامت بيمار آگاه شد و امکان ارسال برق به آن بدون ايجاد سوراخي در بدن، از طريق سيستم الکترومغناطيسي فراهم است. ثبت اطلاعات ژنتیکی به وسیله استفاده از اثر انگشت بدون نياز به خونگيري و تنها از طريق انگشتنگاري و ساخت زيرپيراهني که ميتواند فشار خون و کارکرد قلب را در کساني که قلبشان خوب کار نميکند، کنترل کند از دیگر اختراعات این دانشمند ایرانی است. از تمامی این افتخارات و اختراعات که بگذریم داستان زیباترین هدیهای که پرفسور موسیوند دریافت کرده نیز بسیار خواندنی است. او این داستان را چنین نقل میکند: «طبق قوانين مرسوم كانادا هديه دادن به پزشكان و هديه گرفتن از آنها ممنوع است. يك روز ديدم شخصى از شبكهای كانادایی به دفتر كارم در بيمارستان اوتاوا آمد و بستهاى را جلوى من گذاشت كه از گرفتنش امتناع كردم. آن شخص خيلى اصرار داشت و همين باعث شد كه بسته را باز كنم. هفت حلقه فيلم از همدان و زادگاهم روستاى وركانه بود كه خودشان تهيه كرده بودند. گريهام گرفت و به اين فكر كردم كه چطور براى يك شبكه كانادايى اين قدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگى اهميت داشته كه هزاران كيلومتر را طى كنند و از آن فيلم بسازند. آنها اين كار را كرده بودند كه بدانند واقعا من يك چوپان در درههاى كوه الوند بودهام و اين به جرئت مهمترين هديه زندگى من بود». دکتر موسیوند رسالت خود را چنین شرح میدهد و چه خوب بود که تمامی دانشمندان و پزشکان چنین رسالتی را بر دوش خود نیز میدیدند: «براي من آنچه مهم است خدمت به بشر است نه تنها به مردم كشورم بلكه به مردم تمام دنيا. در واقع جز اين نيز نبايد باشد، رسالت من به عنوان يك پزشك، كمك به بيماران، تعليم و تربيت پزشكان ديگر و اين بار ابداعات و اكتشافاتي است كه بتواند به نوعي به بشر كمك كند».
كنترل قلب از طريق ماهواره تصور كنيد نارسايي قلبي ديگر جايي براي استفاده از قلبي كه در سينه داريد باقي نگذاشته است. امكان پيوند نيز به دليل وجود متقاضيان بسيار و نبود شرايط لازم وجود ندارد. در چنين شرايطي بهترين گزينه پيشنهادي استفاده از قلب مصنوعي است... حال شايد كمي وحشت كنيد اگر بدانيد اين قلب مصنوعي كه در سينه شما مي تپد، از طريق تلفن ، ماهواره و اينترنت قابل كنترل است تا آن اندازه كه حتي از طريق همين شيوه هاي ارتباطي مي توان به زندگي شما خاتمه داد! واي به حالتان اگر روزي مشاجرات مكرر خانوادگي آنقدر به همسرتان فشار بياورد كه در يك لحظه تصميم بگيرد به زندگي تان آن هم با فشار دادن چند دكمه ساده خاتمه دهد ! پروفسور توفيق موسيوند رئيس انستيتو قلب كانادا كه حدود ۵ سال پيش موفق به اختراع اولين قلب مصنوعي كنترل از راه دور شده است ، مي گويد: اين قلب مصنوعي به نحوي طراحي شده كه پس از قرار گرفتن در قلب بيمار مي توان از طريق ماهواره ، اينترنت و تلفن از وضعيت آن و همچنين وضعيت سلامت بيمار آگاه شد. براي آزمايش كارايي اين نوع قلب نيز من و يكي از همكارانم در ژاپن و كانادا از طريق تلويزيون هاي CVCو AVC عملكرد يكي از آنها را كنترل كرديم آمارها نشان مي دهد نارسايي هاي قلبي سالانه منجر به مرگ 5ميليون نفر مي شود كه بسياري شان نيز پير نيستند؛ وليكن قلبشان به دلايل مختلف ديگر كارايي لازم را ندارد و متاسفانه درمان دارويي نيز به اين بيماران كمكي نمي كند اين در حالي است كه سالانه تنها ۴ هزار قلب براي پيوند اهدا مي شود كه به هيچ وجه پاسخگوي تقاضاي موجود نيست. بدين ترتيب استفاده از قلب مصنوعي اهميت بيشتري پيدا مي كند. به اندازه قلب معمولي اولين قلب مصنوعي كنترل از راه دور كه توسط گروه تحت سرپرستي پروفسور موسيوند اختراع شد نسبت به ساير قلبهاي مصنوعي كه تا آن زمان ساخته شده بود چند مزيت اساسي داشت. پروفسور موسيوند با اشاره به اين كه ساير قلبهاي مصنوعي موجود بزرگ هستند و از طريق لوله اي كه به خارج از بدن راه دارد. كنترل مي شوند، ادامه مي دهد: قلب مصنوعي كنترل از راه دور تقريبا به اندازه قلب معمولي است و امكان ارسال برق به آن بدون ايجاد سوراخي در بدن ، از طريق سيستم الكترومغناطيسي فراهم است. قيمت اين قلب مصنوعي حدود يك پنجم ساير انواع موجود است و البته مي تواند عمر بيمار را ۵ تا ۱۵ سال افزايش دهد. قلب مصنوعي كنترل از راه دور تا به حال تنها روي حيوانات مورد آزمايش قرار گرفته است. و اما قلب مصنوعى يا يكى از آن اختراع هايى كه پروفسور موسيوند به نام خود در دنياى علم و پزشكى ثبت كرده است، تا حالا جان بيش از ۲۰ هزار نفر را در جهان نجات داده و آنها را در نهايت نااميدى به زندگى بازگردانده است: «مثلاً يكى آرزو داشت كه زنده بماند تا دانشگاه رفتن و ازدواج فرزند خود را ببيند كه قلب مصنوعى اين امكان را به او داد. بيماران، چه مسلمان و چه مسيحى و چه يهودى و چه بى دين و چه... براى قدردانى مى خواهند هديه بدهند كه به آنها مى گويم اگر راستى راستى مى خواهيد به من هديه اى بدهيد، آن موقع كه به خدا نزديك مى شويد، براى من هم دعا كنيد كه چاقى ام كم شود و عمرم زياد!»از اين اشاره هاى طنزآميز درحرف هاى اين دانشمند ايرانى مقيم كانادا زياد است و همين باعث مى شود كه او را گاهى «ميلان كوندرا»يى بدانم كه در رمان «والس خداحافظى»اش دكتر «اسكرتا»يى خلق مى كند و جديت خشك و خشن علم را به خنده تبديل مى كند! گاهى هم البته اين قاعده ظريف و زيركانه در ذهن او عمل مشابهى را در جهت معكوس انجام مى دهد. براى مثال وقتى از او درباره همايش بين المللى بوعلى سينا مى پرسند، پاسخ جالبى مى دهد: «اگر بخواهيم به همايش از ۱۰ نمره بدهيم، من به آن ۸ مى دهم... برپايى چنين گردهمايى هايى براى شناساندن ايران و همدان مفيد است. بوعلى اما نياز به شناساندن ندارد، چرا كه همگان او را مى شناسند و هنوزهم از طب او استفاده مى كنند.»زندگى پروفسور موسيوند فراز و فرودهاى زيادى داشته و به خود ديده كه حتى اشاره به آنها هم در اين مجال كوتاه ممكن نيست: «من اول براى تحصيل به دانشسراى معلمى همدان رفتم. همه انتظار داشتند من معلم بشوم و خودم دوست داشتم نفر اول بشوم كه نشدم و با خدا دعوا كردم كه چرا اينطور نشد. بعد رفتم سراغ مهندسى مكانيك و بعد از آن سراغ رشته كشاورزى و دست آخر از ايران خارج شدم و ۳۰ سال بعد بود كه به حكمت خدا پى بردم و ديدم اگر در دانشسراى تربيت معلم نفر اول مى شدم، اين فرصت را نمى يافتم كه اين همه ياد بگيرم و به مردم خدمت كنم. بعدها فهميدم كه ما چه عامى وچه دانشمند، حكمت خدا را نمى دانيم و نمى فهميم و اين يك واقعيت است. من فكر مى كنم مذهب و علم با هم اختلاف ندارند. اينها دست به دست هم پيش مى روند. علم ابزارى است كه خدا ايجاد كرده و مذهب دستورى است كه بايد انجامش بدهيم.موسيوند اينها را مى گويد و بعد براى آنكه نقطه پايانى براى اين داستان ناتمام بگذارد، آن رباعى معروف بوعلى سينا را مى خواند كه:دل گرچه در اين باديه بسيار شتافتيك موى ندانست ولى موى شكافتاندردل من هزار خورشيد بتافتآخر به كمال ذره اى راه نيافت
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن