امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
زندگی نامه فروید
#1
فروید پزشک و روا نشناس معروف اطریشی در سال 1856 در فرایبورگ اطریش به دنیا آمد. در سال 1881 به اخذ دکترایپزشکینایل آمد و ضمن انجام کارهای پزشکی در بیمارستانها و مطب خصوصیخود به تحقیقات در عصب شناسیپرداخت. فروید بیشتر عمر خود را در وین گذراند. کار پزشکیخود را با فعالیت در زمینه عصب شناسیآغاز کرد ولیبه زودیفعالیت خود را به طور کامل رویآسیب شناسیروانیو شخصیت متمرکز کرد...
فروید پزشک و روا نشناس معروف اطریشیدر سال 1856 در فرایبورگ اطریش به دنیا آمد. در سال 1881 به اخذ دکترایپزشکینایل آمد و ضمن انجام کارهایپزشکیدر بیمارستانها و مطب خصوصیخود به تحقیقات در عصب شناسیپرداخت. فروید بیشتر عمر خود را در وین گذراند. کار پزشکیخود را با فعالیت در زمینه عصب شناسیآغاز کرد ولیبه زودیفعالیت خود را به طور کامل رویآسیب شناسیروانیو شخصیت متمرکز کرد. در سالهایاولیه فعالیت خود ویبا ژوزف بروئر در زمینه کاربرد روشهایهیپنوتیزمیرویمعالجه هیستریکار کرد. در این رهگذر ویدنباله رو کارهایپیر ژانه بود، سپس مدتیبه مطالعه هیپنوتیزم در مکتب ژان مارتین شارکو در پاریس پرداخت. به نظر میرسد که شارکو اولین کسیاست که عقیده اهمیت تمایلات جنسیرا در شخصیت ا نسان به ذهن فروید آورد. فروید به توسعه و تکمیل روش تداعیآزاد ادامه داد و شروع کرد به استفاده از روش تعبیرخواب در معالجه بیماریهایروانی. یکیاز مهمترین کتابهایاو در سالهایاولیه با نام تعبیر خواب در سال1900 منتشر گردید. فروید فرزند ارشد خانواده بود. آملیا و جیکوب فروید به جز ویشش فرزند دیگر هم داشتند. پدر فروید از ازدواج قبلیخویش دو پسر داشت و هنگام تولد زیگموند 42 سال داشت. وقتیفروید چهار ساله بود پدرش که تاجر پشم بود براییافتن فرصت هایتجاریبهتر خانواده خود را به وین برد. فروید در آپارتمان شلوغ خودش در وین از این امتیاز برخوردار بود که اتاق خواب و مطالعه مخصوص خودش داشته باشد. مادر جوانش آرزوهایبلند پروازانه ایبرایپسرش داشت و همواره یار و مشوق او در درس و مطالعه بود. فروید تبحر خاصیدر یادگیریزبان داشت. ویدر 8 سالگیشکسپیر میخواند و در دبستان غالبا شاگرد اول بود. در زمستان 1873 تحصیلاتش را در رشته پزشکیدر دانشگاه وین شروع کرد و 8 سال بعد مدرک پزشکیخود را گرفت. در آن زمان معمولا مدرک پزشکیرا ظرف پنج سال میگرفتند. دلیل تاخیر ویاین بود که شش سال تحت نظر فیزیولوژیست مشهوریبه نام ارنست بروک درس خواند و یک سال نیز در ارتش اتریش خدمت کرد. فروید وقتیزیر نظر بروک بود با جوزف بروئر آشنا شد که ویرا با پیچیدگیهایبیماریهیستریآشنا کرد.

فروید با مارتا برنایس ازدواج کرد و حاصل 53 سال زندگیمشترکش با ویشش فرزند بود. که کوچکترین آنها آنا از روانکاوان مشهور کودک شد و کمک زیادیبه توسعه و تحول روانکاویکرد. فروید ابتدا برایکمک به بیماران مبتلا به روان رنجوریاز هیپنوتیزم و روش تخلیه هیجانیبروئر استفاده میکرد. فروید کتابهاییرا نیز نوشته است که یکیاز آنها آسیب شناسیروانیزندگیروزمره (1901)،سه مقاله در باب میل جنسی(1905) و جوک ها و رابطه اش با ناهشیار(1905) را منتشرکرد. رویدادیکه فروید و روانکاویرا به امریکا شناساند دعوت جیاستانلیهال از فروید در سال 1909 برایسخنرانیدر دانشگاه کلارک در ورسستر ماساچوست بود. این دعوت باعث شد کتابهایفروید با عناوین سخنرانیهایمقدماتیدر باب روانکاوی(1917) وایگو واید(1923) که معرف رویکردش در مورد شخصیت بود خوانندگان بیشتریپیدا کند. فروید کتابهایینیز در مورد نقش مهم روابط اطفال با والدین نوشت.
و سرانجام در سال 1939 پس از آنکه بر اثر فشار نازیهایآلمان به انگلستان مهاجرت کرده بود در لندن در گذشت.
[عکس: h08f07.jpg]
بازی بازی با دل ادمم بازی؟
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
۱۳۸۹
خوداگاه و ناخود اگاه فروید
نویسنده : حسن تکریم دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی
[b]زیگموند فروید

فروید یکی از بارزترین شخصیت های علمی قرن بیستم است. او در 6 ماه مه 1856 به دنیا آمد
در23 سپتامبر 1939 از دنیا رفت. او اطریشی بود و از بنیانگذاران دانشکده روانپزشکی . بیشترین شهرت فروید مربوط به کارهای او در زمینه روان شناسی تمایلات جنسی، رویا ها و ضمیر نا خود آگاه است. او به عنوان پدر علم روان تحلیل گری شناخته می شود.

فروید در سال 1881 از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد تخصص عصب شناسی گرفت وهمراه دوست و همکارش ژوزف بروئر متوجه ارتباط بیماری های جسمی با روان انسان شد. در سال 1896 واژه ی روانکاوی را ابداع کرد. در 41 سالگی پس از مرگ پدرش، دچار نوعی بحران میانسالی شد اولین مطالعات روانکاوی را روی خود آغاز کرد که نهایتا به چاپ مهم ترین کتابش به نام تعبیر رویا منجر شد. لذا می توان منشاءِ نخستین و خاستگاهِ اولیه ی روانکاوی را همان چیزی دانست که عرفا مراقبه نفس می خوانند. فروید شش فرزند داشت که تنها آنا فرزند ته تغاریش روانکاو شد.) فروید، 1351. 12-27 )

زیگموند فروید بنیان‌گذار رویکرد روان‌پویشی در روان‌شناسی است. این مکتب فکری بر تأثیر ذهن ناهشیار یا ناخودآگاه بر رفتار انسان، تأکید دارد. فروید عقیده داشت که ذهن انسان از سه عنصر تشکیل شده است: نهاد ، خود و فراخود.
نظریه‌های فروید درباره مراحل روانی- جنسی، ناهشیار (ناخودآگاه) و نمادگری رویا (خواب)علیرغم آن که امروزه با شک و تردید بسیاری به آن نگریسته می‌شود،به عنوان یک موضوع مورد توجه، هم در بین روان‌شناسان و هم مردم عادی، باقی مانده است. بسیاری از مشاهدات و نظریه‌های فروید بر پایه موارد بالینی و موارد مطالعاتی بوده و این امر، تعمیم یافته‌های او را به جمعیتی بزرگتر دشوار می‌سازد. باوجود این، نظریه‌های فروید، طرز فکر ما نسبت به ذهن و رفتار انسان را تغییر داده و تاثیر ماندگاری بر روان‌شناسی و فرهنگ بجا گذاشته است.

فرويد، روانپزشكي است كه بنيان گذار روان تحليل گري است و نفوذي شگرف در فرهنگ جديد دارد.اعتقاد برخي از مردم در باره افكار نا خود آگاه، كودكي و رفتار والديني، ريشه درنظريات فرويد دارد.او براي توسعه نظرياتش تلاش
كردتوضيح دهد كه ما چگونه به وسيله حوادث گذشته تحت تأثي قرار مي گيريم وعوامل خارج ازما چگونه برآگاهي هشيارما تأثير مي گذارد . فرويد به روشي بسيار ساده توضيح داد كه افراد بين آنچه مي خواهن انجام دهند ( كه به وسيله ايد ظاهر مي شوند ) و آنچه از سوي جامعه و والدينشان به آنها مي گويندكه بايدانجام دهند( و به وسيله سوپر ايگو ظاهرمي شوند) درگيرتعارض مي شوند . اين تعارض به درجات كمتر يا بيشتر به وسيله ايگوحل مي شود.(استونز ، 1381 . 94 - 109 )

فرويد منشأ دين را در روابط بين كودك و پدرش مي ديد.ا اين رودربعضي فرهنگ ها خدا به عنوان پدر آسماني شناخته مي شود . بر اين اساس دين، انعكاسي است از تلاش براي ارضاء نيازها و يك توهم است . علاقه فروید به باستان شناسی، ارتباط نزدیکی با علاقه اش به روانکاوی داشت. چرا که در هر دو رشته تعمیق و کاوش در اعماق برای کشف اسرار نهان، مشغله ی اصلی تلقی می شد.

پیش از فروید غالب روان شناسان براین باوربودند که انسان موجودی خودآگاه است وازآنچه در دوران اومی گذرد وباخبراست به تعبیر فلسفی شناخته شده نفس انسان به خود آگاه است وازآنچه درآن جریان دارد باخبراست اگرچه به علم خود علم نداشته باشد،بویژه براساس دیدگاههایی که تجرد روان آدمی را پذیرفته اند نمی توان درعلم انسان به خود تردیدی روا داشت.

فروید از این جهت درنقطه مقابل دیدگاه یاد شده قرار داردو وی براین باور است که روان انسان از دوبخش تشکیل شده است : 1- بخش خودآگاه2- بخش ناخودآگاه

این دوبخش از نظر کمیت وگستره باهم تفاوت اساسی دارند. یعنی این گونه نیست که نیمی از روان آدمی معلوم وشناخته شده باشد ونیمه دیگر آن نامعلوم وناشناخته بلکه بخش شناخته شده آن نسبت به بخش دیگری بسیار محدود است ودرواقع بخش کوچکی از روان انسان شناخته شده است وقسمت عمده آن ناشناخته باقی مانده است،آگاهی انسان به همان بخش کوچک روان تعلق می گیرد از این رو چندان مورد اعتماد نیست، زیرا از بخش مهم روان خودکه درکشش ها وخواهش ها ورفتارهای وی تأثیر اساسی دارد، آگاه نیست، بنابراین اگرازکسی درباره علت وانگیزه یکی از خواهش ها یارفتارهای وی پرسش شود واو آن رابه یکی از پدیده هایی که برایش شناخته شده است نسبت دهد،پاسخ وی فاقداعتباراست زیرا او به بخش گسترده ای ازروان خودکه می تواند انگیزه وعلت رفتارهای او باشد آگاهیندارد.
اینجاست که نقش قابل توجه روانکاوان برجسته می شود بدین جهت که تحلیل روان هیچ کسی به منظور یافتن علل وانگیزه های رفتارهای وی ونیز پیش بینی آنها بوسیله خود اوانجام نمی پذیرد، بلکه باید روانکاو آن را تحلیل نماید.

نکته ای که دراین دیدگاه مبهم است ومورد توجه روان شناسان وروانکاوان معاصر وپس از فروید قرار گرفته است، این است که ناشناخته بودن بخشی از روان انسان، تنها برای خود صاحب روان نیست،بلکه برای ناظر بیرونی نیز همین گونه است، اگر کسی نمی تواند بخش ناخودآگاه روان خود را بشناسد،دیگری نیز نمی تواند به آن آگاه شود.

علت توانایی روانکاوان برشناسایی بخشی از ذهن یا روان دیگران،آگاهی آنان به قوانین حاکم برروان است، نه بیرونی بودن آنها،به همین خاطر است که اگرکسی از چنین دانشی برخوردار باشد می تواند روان خود را مورد کاووش قرار دهد چنان که روانکاو درمورد روان خود به چنین اقدامی دست می زند درهرصورت دیدگاه فروید درباره انگیزه گرایش به دین یاایجاد آن برتحلیل روانکاوانه وی از ذهن وروان انسان تکیه دارد،اومدعی است که با تحلیل بخش ناخودآگاه روان انسان می توان به چنین علل وانگیزه هایی دست یافت.

ازنظر فروید، نه تنها شناسایی انگیزه های مربوط به دین باید باتوجه به روانکاوی انجام پذیرد بلکه هرنوع شناسایی درباره رفتارهای انسان بایدهمین گونه باشد وآنچه راکه تحت عنوان مدلل ساختن وتأثیر عقلی ومانند آن انجام شود آشکار ساختن وجه عقلی آن نیست بلکه عقلی وانمودکردن آن است ودرواقع رفتاری که براساس انگیزه های روانی ناشناخته انجام شده است عقلانی جلوه می دهیم نه آنکه عقلانیت آن را آشکار سازیم. دلیل، توجیه وحفظ ظاهر است نه تبیین وجه عقلانی آن. باتوجه به این دیدگاه کسی که خدارامی پذیرد انکار می کند، کسی که جهان راخیر میداند یاشرمی پندارد، کسی که انسان را موجودی جاودانی می شناسد وکسی که نابود شدنی می پندارد وبرای دیدگاههای خود دلیل ارائه می کند، درواقع باتوجه به انگیزه های روانی به چنین عقیده هایی گرایش پیداکرده است واینکه بدون آگاهی ازاین امر وبرای حفظ ظاهر وموجه جلوه دادن وخردپذیرکردن آن به ساختن دلیل میپردازد.

مثلاً،آنکه بدون پدر بزرگ شده است وسختی هاوبی سرپرست بودن را چشیده است ناخودآگاه به پدری آسمانی اعتقاد پیدامی کند. آن گاه برای توجیه آن دلیل سازی میکند وآن که درشرایط بد اقتصادی یااجتماعی رشد کرده است،شرور جهان را غالب وآنکه درشرایط راحت ودل خواه بزرگ شده است،خیر جهان را غالب می داند وهمین طور.

نکته مهم این است که دلایل مربوط به یک باوردیدگاه، دلیل تراشی است ودلیل واقعی آن،انگیزه ای روانی ناشناخته است،چنانکه درنقد وبررسی این دیدگاه خواهیم گفت، اولین قربانی این دیدگاه خودش است، یادآوری اینجا نکته لازم است که بی اعتبار بودن دلیل اختصاص به فروید ندارد.( شاهرودی ، 1383
. 232 -235)

به دلیل سلطه ی اندیشه ی مکانیستی، فروید در ابتدا می کوشید تمام بیماری های روحی را با مکانیزم های فیزیولوژیک توضیح دهد ولی رفته رفته این تعصب را به کنار نهاد. در آغاز سعی کرد بین همه ی مشکلات روانی و تجارب جنسی دوران کودکی ارتباطی بیابد ولی متوجه شد این تجارب نباید لزوما در عالم واقع رخ داده باشند بلکه ممکن است صرفا با تحریک تفکر و تخیل کودک آغاز و سپس مشمول مکانیسم سرکوب و جابجایی شده باشند. از این جا بود که نقش خواب و رویا و تخیلات دوران کودکی در تئوری پردازی های فروید مهمتر شد.

منشا رویا

پیش از فروید رویاها را نوعی الهامات ماوراء الطبیعی و نمادی از وقایع آینده تلقی می کردند و عده ای هم آن ها را ناشی از سوءهاضمه و پرخوری می دانستند ولی فروید نشان داد که زمانی که خود آگاه در حال استراحت است، ناخودآگاه مجال بروز و ظهور می یابد. در واقع خود آگاه با سرکوب افکار نامطلوب آن ها را پستوی ناخودآگاه می راند و وقتی اختیار و تسلط ناخودآگاه در هنگام خواب کم یا سست می شود، قیام عناصر ناخودآگاه و خود نمائی شان آغاز می شود. همین مکانیسم در زمان تداعی معانی هم کار می کند و باعث کشف حقایق مربوط به ناخود آگاه برای روانکاو و بیمار می شود. بدین ترتیب تحلیل رویا به منبع مهمی برای خود شناسی تبدیل شد. رویا به آمال و احساسات اجازه می دهد که با لباس مبدل خود را نشان دهند. این بدان معناست که حتی در رویاها هم همه چیز به صراحت و روشنی آشکار نمی شود و بروز سمبلیک و مرموز دارد که با رمز گشایی و تحلیل میتوان به سوائق وانگیزه های پنهان پی برد.(کالینیکوس،1383. 333- 344 )

ساخت های مختلف روانی

فروید به خوبی می دانست که تقسیم بندیش از ساحت های مختلف روانی بیشتر نوعی الگو سازی برای فهم جریانات روانی است تا آن که اشاره به امر واقع داشته باشد. ابتدا فقط به بخش های خوداگاه و ناخودآگاه باور داشت که اگر ذهن را به خانه ای تشبیه کنیم، خودآگاه قسمت های پیدا و آشکار آن است و ناخوداگاه پستو ها و انبارهایش. ولی گاهی بعضی چیزی های ناآگاه، دمِ دستِ آگاهی است و با به یاد آوردن به راحتی از ناخوداگاه به خودآگاه می آید. فروید بعدها این قسمت را پیش آگاه یا نیم آگاه نامید ؛ مثل کشوهای میز در خانه یا به خاطر نیاوردن معادل های خارجیِ کلمات که به دلیل عدم استعمال مداوم دچار فراموشی ناقص شده اند.

ساختار ذهن براساس نظریه فروید

بسیاری از ما اصطلاح [b]لغزش فرویدی را شنیده‌ایم. عقیده بر این است که این اظهارات نادرست، بیانگر افکار یا احساسات نهفته و ناهشیار ما هستند. مثال زیر را در نظر بگیرید: [/b]

«جیمز به تازگی رابطه جدیدی را با خانمی که در دانشگاه با او آشنا شده آغاز کرده است. یک روز بعد از ظهر، هنگامی که جیمز داشت با این دوست جدیدش صحبت می‌کرد تصادفاً او را به نام دوسـ ـت دختر سابقش صدا کرد.»
شما چه توضیحی برای این اشتباه دارید؟ بسیاری از ما ممکن است آن را ناشی از حواس‌پرتی یا یک تصادف ساده بدانیم. امّا یک روانکاو هرگز چنین تصورّی نمی‌کند. او این را چیزی به مراتب بیشتر از یک تصادف می‌داند. از دیدگاه روانکاوی، نیروهای درونی در خارج از سطح هوشیاری (خودآگاهی) ما قرار دارند که به رفتار ما جهت می‌دهند. به عنوان مثال، یک روانکاو ممکن است بگوید اشتباه لفظی جیمز به خاطر احساسات برطرف نشده او نسبت به دوست سابقش و یا شاید تردید و بی‌اعتمادی نسبت به رابطه جدیدش بوده است.

بنیان‌گذار نظریه روانکاوی ،
زیگموند فروید بوده است. با وجودی که نظریه‌های او در زمان خود بسیار جنجال‌برانگیز و شوک‌آور بود و پس از آن نیز بحث و انتقادات بسیاری را به همراه داشته است امّا کارهای او تاثیر عمیقی بر روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، ادبیات و هنر برجا گذاشته است.
از عبارت «روانکاوی» برای اشاره به بسیاری از جنبه‌های کار و تحقیق فروید، از جمله درمان فرویدی و روش تحقیقی که او برای به وجود آوردن نظریه‌هایش به کار برد ، استفاده می‌شود. فروید به هنگام شکل‌دهی نظریه‌ اش درباره رشد شخصیت ، به شدّت بر مشاهدات و مطالعات موردی بیمارانش تکیه داشت.

پیش از آن که به درک نظریه شخصیت فروید بپردازیم ، باید دیدگاه ا و در مورد چگونگی سازماندهی ذهن را درک کنیم
.

به عقیده فروید، ذهن انسان را می‌توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد:

1. ذهن هشیار (خودآگاه) شامل هر چیزی که ما از آن ‌آگاهیم. این جنبه‌ای از پردازش ذهن ماست که می‌توانیم درباره آن به صورت عقلانی صحبت و فکر کنیم. بخشی از آن شامل یاد و حافظه ماست که همیشه جزئی از ذهن هشیار ما نیست امّا می‌تواند به سادگی و در هر زمان بازیابی ود و به بخش خودآگاه ذهن ما آورده شود. فروید این نوع حافظه را «نیمه هشیار» می‌نامید.

2. . ذهن ناهشیار (ناخودآگاه)، مخزن احساسات، افکار، تمایلات و خاطراتی است که خارج از آگاهی هشیار ما قرار دارند. بیشتر محتویات ذهن ناهشیار ما غیرقابل پذیرش و ناخوشایندند، مثل احساس درد، اضطراب یا تعارض. به عقیده فروید، ذهن ناهشیار براثر گذاریش بر روی رفتار ما ادامه می‌بخشد، هر چند ما از این تاثیرات نهفته و ناآشکار، آگاهی نداریم .(گنجی ، 1384)

هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می خواهید، دیر نیست” . جرج الیوت

مغز انسان به دو قسمت تقسیم می گردد: خودآگاه و ناخودآگاه. شاید تا کنون بارها از زبان دانشمندان شنیده باشید که افراد تنها از۱۰درصد ذهن خودآگاه خود استفاده مینمایند. باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ تر و نیرومند تر عمل می کند و درحدود ۹۰ درصد دیگر از واکنش های ذهنی ما را نیز همین قسمت تحت کنترل خود دارد.

عملکرد ضمیر ناخودآگاه

ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه مان احساس می کنیم ، تمام چیزهایی را که می بینیم، می شنویم، حس می کینم، می چشیم و بو می کنیم برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده می شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهد شد. در این قسمت از ذهن، نوعی مرجع کامل پیرامون کلیه وقایع زندگی ما درست می شود. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بدست آورده باشید، در این شرایط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد. اگر در هر زمان دیگری با یک چنین رویدادی به طور مجدد در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک آن خاطره منفی را به یاد می آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می فرستد. کلیه خاطرات گذشته را به یاد شما می آورد و به شما آموزش می دهد که چگونه می توانید با در نظر گرفتن کلیه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید. یک نمونه مناسب که می توان در این زمینه مطرح کرد، مثال همان کتری پر از آب در حال جوشیدن است. اگر دست شما یک مرتبه با کتری بسوزد در ذهن شما حک میشود که کتری داغ بوده و می تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسیب وارد سازد. اگر یک چنین قابلیتی را نداشتیم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه میدادیم. ضمیر ناخودآگاه این قابلیت را دارد که در آن واحد کارهای متفاوت را انجام داده و واکنش های بیشماری را بررسی کند. در عین حال شما می توانید راه بروید، تنفس کرده، و قلبتان ضربان خود را داشته باشد و ... کلیه این وقایع در ذهن فرد ثبت می شود. لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت ۲۴ ساعته در حال فعالیت می باشد، یکسره و بدون توقف و استراحت. یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است. زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارها به صورت اتوماتیک وار انجام می شوند، شما فقط رانندگی می کنید . نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخواگاه وجود دارد این است که ما را قادر می سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می توانید ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که سبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی گردد. کلیه افکار، رفتار، و تجربیاتی که از طریق ذهن خوآگاه درک می گردن د، در ضمیر ناخودآگاه ثبت و ضبط می شوند، اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود. برای ضمیر ناخودآگاه فرد محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد. یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه را برنامه ریزی کرد، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان . فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: "من شکست می خورم، توانایی انجام این کار را ندارم، و یا قابلیت انجام چنین کاری را ندارم چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد. باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی و سلامت و عشق فکر کند. با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه، و هر چیز دیگری را که فکرش را بکنید به زندگی خود وارد کنید. میتوانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها راحس کرده و لذت ببرید. ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنیا می گذاریم. فقط باید یاد بگیریم که چگونه می توانیم تا بیشترین حد از آن استفاده نماییم. اگر شما تمایل شدیدی به موفقیت داشته باشید، می توانید قدرت، نیرو و توان ضمیر ناخودآگاه خود را به منصه ظهور برسانید . (شعاری نژاد ، 1378)

شخصیت و رشد آن از نظر فروید

تا این جا، روانشناسی اولیه زیر نفوذ بررسی رفتارهای آگاهانه و هشیارانه افراد بود. امّا ناگهان یک پزشک اتریشی به نام زیگموند فروید چهره روانشناسی را با ارائه نظریه شخصیت با تأکید بر اهمیت ذهن ناخودآگاه به نحو چشمگیری تغییر داد. کارهای بالینی فروید بر روی بیمارانی که از هیستری و سایر بیماریها رنج میبردند او را بر این اعتقاد واداشت که تجربیات دوران اولیه کودکی و امیال ناخودآگاه در رشد شخصیت و رفتار فرد بالغ نقش دارد. فروید درکتاب خود بنام«آسیبشناسی روانی زندگی روزمره» به تفصیل به چگونگی نموداین افکار وامیال ناخودآگاه، غالباً از طریق لغزشهای زبانی و رویاها، پرداخته است. به گفته فروید، اختلالات روانی نتیجه شدت گرفتن یا نامتعادل شدن این تعارضات ناخودآگاه است. نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید ارائه شد، تأثیر فوقالعادهای بر افکار قرن بیستم گذاشت و نه تنها رشته سلامت روانی بلکه حوزههای دیگری نظیرهنر، ادبیات و فرهنگ عامه را نیزتحت نفوذ خود قرار داد. با وجودی که امروزه به بسیاری از ایدههای فروید به دیده شک وتردید نگریسته میشود امّا تأثیر او بر علم روانشناسی غیرقابل انکار است .

شخصیت عبارت است از جمیع احساسات و عواطف و انگیزه ها و همچنین خلق و خوی که شخص را با محیط سازگار می سازد. بنابراین شخصیت در حقیقت کیفیتی است که سبب آشکار شدن خصوصیات خاص بشری شده و آنچه را که به نام صفات انسانی می خوانیم درحقیقت جزء شخصیت فرد به شمار می رود.

شاید بهترین فریضه و نظریه درباره شخصیت و رشد آن به وسیله دانشمند معروف اطریشی، پرفسور زیگموند فروید بیان گردیده که حتی نه تنها در مورد فشار عادی وشخصیت طبیعی مورد توجه است، بلکه از جهت شخصیت غیر عادی بخصوص در مسایل جنایی و پیشگیری از جرائم، جوابگوی بسیاری از نکات حساس است، مثلاً شخصیت افراد منحرف، افراد عصبی و افراد مجنون به وسیله فرضیات فروید بیان شده و به همین جهت علیرغم سپری شدن کم و بیش طولانی از زمان فروید ، نظریات او کماکان پابرجا بوده و بسیاری از کتب روان شناسی کیفری به این نظرات استناد می نمایند.

در سال ۱۸۹۵ فروید اولین الگوی سازمان شخصیتی را ارایه می دهد، بدین نحو که ضمیر بشر را به دو بخش خود آگاه و ناخودآگاه تقسیم می کند. بخش خودآگاه، قسمتی از سازمان شخصیتی است که در هر لحظه با محیط خارج ارتباط دارد. احساس افراد درباره محیط شامل مشاهدات، ادراک، تماس و تکلم و نظایر آنها بخش خودآگاه است.

بخش ناخودآگاه درمقابل قسمتی از سازمان شخصیتی فرد است که ظاهراً با محیط خارج ارتباطی نداشته و شامل کلیه انگیزه ها، امیال و غرایز و احساس ابتدایی بشری است که جنبه حیوانی دارد. بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه پرده ای قرار دارد که به صورت سانسور فعالیت می کند وامکان دخول اندیشه های ناخودآگاه را به خودآگاه نمی دهد، مگر آنکه شرایط خاصی ایجاد گردد.

این الگو تا حدود سال ۱۹۱۱ مورد پذیرش بود. پس از آن فروید مفاهیم جدیدتری ابداع نمود و درعقاید خود تغییراتی داد . هشيار، ناهشيار، نهاد، خود، فراخود، غرايز، وجدان، روان شناسي شخصيت

عقاید فروید در زمینه ماهیت ساختاری شخصیت، در اوایل كارش با آنچه كه بعدا مطرح كرد تفاوت دارد. در ابتدای كار، او شخصیت را با توجه به سطوح آگاهی، مورد توجه قرار داده و آن را شامل بخش‌های هشیار، نیمه‌هشیار و ناهشیار می‌دانست. هشیار، شامل تمام احساس‌ها و تجربه‌هایی است كه در هر لحظه معین از آن‌ها آگاهیم. برای مثال هنگامی كه شما این واژه‌ها را می‌خوانید ممكن است نسبت به لمس كردن قلم‌تان، دیدن صفحه كتاب، اندیشه‌ای كه می‌كوشید درك كنید و به صدای پرنده‌ای از فاصله دور، هشیار باشید. فروید، هشیاری را جنبه محدودی از شخصیت می‌دانست؛ زیرا تنها بخش كوچكی از افكار، احساس‌ها و خاطرات ما در هر لحظه در آگاهی هشیار وجود دارد. او ذهن را به كوه یخی تشبیه كرد. که بخش هشیار مانند قسمت مشهود قطعه یخ شناور، كوچك و بی‌اهمیت است و تنها نماینده جنبه ظاهری كل هر شخصیت است. این سطح شامل نیروهای عقلی نظیر حافظه، دقت و توجه، تصور از بدن و آگاهی از حالت‌های عاطفی است. مهم‌ترین قسمت ذهن، كه نقش بسیار حساسی در نظریه روان‌كاوی دارد، ناخودآگاه(ناهشیار) است. تا زمان فروید، روان‌شناسان و فلاسفه پدیده‌های فكری را ارادی و نتیجه ضمیر خودآگاه(هشیار) انسان می‌پنداشتند، اما فروید اولین كسی بود كه به صراحت از روان ناخودآگاه و چگونگی تشكیل و تجلیات آن سخن راند. به نظر فروید، قسمت اعظم رفتار ما به وسیله نیروهایی هدایت می‌شوند كه اصلا از آن‌ها آگاه نیستیم. این نیرهای ناهشیار عبارتند از غرایز، آرزوها، خواسته‌ها و غیره. افكار ناهشیار، برخلاف افكار نیمه‌هشیار، فقط به شكل‌های نمادین و مبدل وارد خودآگاه می‌شوند. ناهشیاری از احساسات، تمایلات و حالاتی به وجود آمده است كه در كنترل اراده نیست و به قوانین منطقی، زمان و مكان محدود نمی‌شود. محتویات ناهشیاری برحسب زمان رویداد تنظیم نمی‌شوند و با سپری شدن زمان نیز از بین نمی‌روند. فعالیت ضمیر ناخودآگاه مبتنی بر اصل لذت است و از قلمرو اخلاق پا فراتر می‌گذارد و با واقعیت‌های خارج ارتباطی ندارد. فروید دلایل زیر را برای اثبات وجود ضمیر ناهشیار ارائه می‌دهد:
الف: فرد از خواب مصنوعی بیدار می‌شود و تلقینات و دستوراتی را كه در ضمن خواب به او داده شده است، به اجرا درمی‌آورد،
ب: دلایل ناشی از معانی نهفته در رؤیا،
ج: دلایل ناشی از لغزش‌های زبانی، اشتباهات گفتاری و اعمال سهوی دیگر،
د: تجلی ناگهانی افكاری كه در حوزه خودآگاه قرار ندارند و همین‌طور، حل مشكلات به طور ناخودآگاه،

هـ: پیدایش بیماری‌های جسمانی و روانی كه از نظر روان‌كاوی سرچشمه آن‌ها در زندگی روانی فرد مخفی است.(سیاسی ، 1354)

شرح‌حال‌نویسی، سؤال كردن از خود، درد دل كردن با دیگران، تعبیر رؤیا و اعمال سهوی از جمله راه‌ها و روش‌های پی‌بردن به محتویات ذهن ناهشیار و ایجاد خودشناسی هستند و در فرایند درمان از این شیوه‌ها به میزان زیاد استفاده می‌شود . ‌ نیمه‌هشیار بین دو سطح هشیار و ناهشیار قرار دارد. نیمه‌هشیار، مخزن خاطرات، ادراك‌ها وا فكاری است كه ما در این لحظه به صورت هشیار از آن‌ها آگاه نیستیم ولی می‌توانیم آن‌ها را به راحتی به هشیاری فراخوانیم. برای مثال، اگر ذهن شما از این صفحه منحرف شود و شروع به فكر كردن درباره یك دوست یا آنچه دیشب انجام داده‌اید كنید، مشغول فراخوانی موادی از نیمه‌هشیار به هشیار خود هستید. ما اغلب متوجه می‌شویم كه توجهمان از موضوعی به موضوع دیگر، از تجربیات لحظه‌ای به رویدادها و خاطرات موجود در نیمه‌هشیار، جابه‌جا می‌شود. در سال 1923 میلادی، فروید در نظریه فوق تجدیدنظر كرد و سه ساخت بنیادی دیگر شخصیت را به نام‌های نهاد(id)، خود(ego) و فراخود(superego) عنوان كرد. در نظر فروید تعامل و تعارض پویای این سه ساخت تعیین‌كننده رفتاراست .(استونر ، 1381 . 94 الی 109 )

نظریه های جامعه شناسی

تاثیر روانکاوی فروید بر نظریه ی ساخت گرایی

درتعریف نظریه ی ساخت گرایی، امروزه هنوز مفهوم ساخت و بینش ساخت گرا، دارای ابهاماتی است که دانش پژوهان را در نحوه ی بهره گیری از این نظریه در جامعه شناسی سردرگم و مردد می کند. این امر بدان دلیل است که نه تنها نظریه ی ساخت گرایی در جهات متفاوتی رشد کرده و ابعاد مختلفی به خود گرفته است، بلکه مفهوم ساخت نیز از دیدگاههای متفاوت و گاه مغایر و متضادی مورد توجه و بحث واقع شده است. در این دیدگاه، ساخت گرایی با نام لِوی اشتراوس، انسان شناس شهیر فرانسوی عجین شده است. نامبرده سعی کرده با نظریه ای بدیع که با تکیه بر زبان شناسی ساختی و با بهره برداری از ریاضیات ارائه کرده است، در زمینه ی ساخت ارتباطات در جامعه های ابتدایی، نوعی انسان شناسی ساخت گرا را مطرح سازد. در راستای بینش ساخت گرایی، اخیراً آثار فروید توسط لاکان، لاگاش و دیگران مورد تفسیر مجدد قرار گرفته است. فروید به این لحاظ مورد تقدیر قرار گرفته است که موفق به کشف اصول بنیادین یا ساختار پدیده مورد مشاهده ی خود شد. موضوع اساسی تحقیقات وی، یعنی ناخودآگاه، با احساس قابل درک نیست و برای فهم نظری آن باید به کاوش علمی روان دست یازید. ساخت گرایان در تفسیر مجدد فروید، بسیار تحت تاثیر زبان شناسی ساختی قرار دارند، از نظر آنان نکته ی مهم این است که فروید، ناخودآگاه را حوزه ی مستقل و غیر قابل تقلیل به سایر سطوح تصور کرده است.

فروید خود می گوید: ناخودآگاه چیزی نیست که به طور موقت در جایی پنهان باشد، بلکه قلمرو ویژه ای است که دارای آرزوها، نحوه ی بروز و سازوکارهای ذهنی ویژه ای است. منظور فروید این است که ناخودآگاه، ساخت واقعی است. او در ادامه ی همان مطلب ادعا می کند که روانکاوی تنها یک شیوه برای علاج بیماران نیست، بلکه درصدد کشف سازوکارهای ذهن آدمی است. جستجو برای اصول بنیادین روان، افقهای جدیدی در روان شناسی گشود و نشان داد که به عنوان مثال، خواب، روان پریشی و روان پریشی اجتماعی که قبلاً تصور می شد تجلیات نا بهنجار و یا بیماری زندگی روانی هستند، تظاهرات جریانهای فکری واحدی هستند که با قوت و ضعفهای مختلف عمل می کنند و منجر به گریز فرد از جهان خارج می شوند. آنها تنها زمانی به طور کافی فهمیده می شوند که نشان داده شود یکی بیش نیستند. این روش، بسیار شبیه روش لوی اشتراوس در تحلیل پدیده های مختلف تحت یک عنوان واحد است. فروید این حالتهای به ظاهر مختلف رابا واژه ی فرامن توضیح می دهد وی تلاش می کند تا سطوح عناصرمتفاوت تشکیل دهنده آن را متمایز کند و نشان دهد که آنها چگونه در تداخل با یکدیگر کار می کنند. برخورد فروید با ساخت ذهن، جنبه ی تحلیلی دارد.سعی او بر این است که کلیه ی سطوح وعناصر متشکله ی ذهن را از یکدیگر مجزا کند و نحوه ی کنش و واکنش میان آنها را توضیح دهد. او حداقل دو سلسله پدیده ی ذهنی را مشخص کرده است. نخست: نهاد، خود و فراخود، که مناطق ذهن را تشکیل می دهند . دوم: ناخود آگاه، نیمه ناخودآگاه و خودآگاه که بیشتر صفات ذهن است نه مناطق آن . هر ساخت روانی، ترکیب انطباق یافته ای است از تعارضات و تضادهای موجود در سطح ساختی نهاد، خود و فراخود، در ورای زمان. این انطباق و فشار ها تنها در سطح خودآگاه قابل توصیف است. از نظر فروید : اساس هستی انسان خودآگاهی نیست، ناخودآگاهی است؛ عقل نیست، عشق است؛ هیجانات است... ناخودآگاهی، واقعیت حقیقی روانی است. ناخودآگاهی، از خودآگاهی بی نیاز است زیرا مانند آن قادر به در یافتن جهان است. پیچیده ترین اعمال ذهنی بدون همکاری خودآگاهی میسراست ولی درک و دریافت لاشعور راه و رسمی خاص و قواعد و ضوابط مستقل از خودآگاهی دارد... روان خودآگاه... موافق مقتضیات عالم خارج، لذت جویی کورکورانه ابتدایی را تعدیل می کند.این قشر خودآگاه تحت تاثیر متقابل عالم بیرونی و سوائق درونی، پیوسته دگرگونی می پذیرد، تنگی و وسعت می گیرد و اجزای تشکیل دهنده ی آن تغییر و تبدیل می یابند. ممکن است بعضی اعمال خودآگاه امروز، فردا به ناخودآگاه رود و برخی کامهای ناخودآگاه دیروز، امروز خودآگاه شود.چون بین خودآگاه و ناخودآگاه مرز قاطعی وجود ندارد، لازم است میان آنها حوزه ی سومی موجود باشد، نه خودآگاه آگاهی محض و نه تاریکی محض... که به آن نیمه ی خودآگاهی گوییم.

هدف تازه ی لاکان این است که نشان دهد، تنها شیوه ی برخورد با ناخودآگاه از خلال زبان میسّر است. ساخت های ذهن ضمن فراگرفتن زبان به تدریج شکل می گیرد.آنچه فرا می گیریم ناشی از زبان است نه تجربه. کودک این مطلب را که آتش دستش را می سوزاند نه با دست زدن به آتش، بلکه با شنیدن اینکه آتش سوزنده است می آموزد.ناخودآگاه را می توان از طریق زبان آشکار کرد، لیکن این امر تنها ترکیبات معدودی از عناصررا برای ما محقق می سازد. خلاصه آنکه، روانکاوی، ساخت روانی را تبیین کرده، سعی دارد با استفاده از زبان به معالجه آن بپردازد.به این ترتیب، ساخت گرایی مبتنی بر زبان شناسی، در روان شناسی و روانکاوی نیز نفوذ یافته است. ژان وایت می گوید: سهم روانکاوی در ساخت گرایی بسیار وسیع و پربرکت بوده است، زیرا که روانکاوی کل شخص را در رابطه با دیگری، پیوستگی تاریخی، مجموع روابطش با محیط بیرونی و گوناگونی مسائل اش را طرح می کند.

دانیل لاگاش در مجمع«روانکاوی و ساخت شخصیت» چنین اظهار نظر کرده است :... ما با این فکر آغاز می کنیم که نه با عناصر مجزا سروکار داریم و نه با مجموع عناصر، بلکه با مجموعه هایی سروکار داریم که عناصرش خود دارای ساخت است. ساخت دستگاه روانی به شکل یک الگو طراحی شده است و بیان فضایی فروید، جز پنهان بودن ساختهای فرعی، پیوستگی عناصر و مقاومت آنها در برابر دگرگونی و همچنین استقلال نسبی هر ساخت معنای دیگری ندارد. به این ترتیب، معلوم می شود که در روانکاوی دو تحلیل ساختی وجود دارد، اولی به هنگام تحلیل فرایندهای روانی به کار می رود و دومی به هنگام تحلیل خود این دستگاه.

لوی اشتراوس در طرح ساخت گرایی خود از یک سو به مارکس نظر داشته است واز سوی دیگر به فروید. او به دفعات از فروید یاد می کند. جستجوی وی برای یافتن فرایندهای ناخودآگاه نشان دهنده تاثیر روانکاوی فروید بر وی است. او در برابر این سوال که آیا درست است که اندیشه های فروید به یک معنا مقدمه ی بعضی اندیشه های شما درباره ی آگاهی و اسطوره شناسی است؟ چنین پاسخ می دهد: " گرچه جواب روشنی برای این پرسش ندارم، لیکن از نظر اسطوره شناسی همین طور است... نیاز به کشف رمز(سمبل) راه اساسی فهمیدن هر چیزی است که در طبیعت انسان اتفاق می افتد. از طرف دیگر، با تعبیری که مکتب فروید از اسطوره شناسی و اسطوره ی فردی می کند نمی توانم موافق باشمدلیل عدم موافقت من با تعبیر روانکاوی از اسطوره آن است که این مکتب می پندارد ماهیت اسطوره، فردی است و از اختلال عصبی ناشی شده است. در صورتی که انسان شناسی ماهیت اسطوره را جمعی می داند. به نظر لوی اشتراوس، اسطوره چه در زمان و چه در مکان خصلت جمعی دارد و از ناخودآگاه جمع نشئت می گیرد. رمز شناسی زبان و رابطه ی دال و مدلول در هر فرهنگ بشری در ساخت ناخودآگاه شکل می گیرد.

به طور خلاصه، ساخت گرایان در بررسیهای خود بیش از آنکه به اعمال فردی توجه کنند، به ساخت اعمال آنها توجه دارند؛ زیرا معتقدند که انسانها از شیوه هایی پیروی می کنند و به اعمالی دست می زنند که همیشه نسبت به آنها آگاهی ندارند. برای آنها انسان جز بازگو کننده ی ساختها چیز دیگری نیست و معتقدند از ورای انسان و ناخودآگاه اوست که ساختها منعکس می شوند.(توسلی ، 1380 . 137 - 134 ).

آدلر نظر فروید را درباره اهمیت در نیمه خودآگاه و ناخودآگاه قبول ندارد و همه اهمیت را به خودآگاه می دهدو معتقد است که آدمی متوجه اعمال خود هست و با خودنگری می تواند بفهمد چرا رفتارش چنین یا چنان است البته حافظه هم مانند سایر دستگاههای ذهن ممکن است دچار نقص و ضعف گردد و وظیفه خود را چنانکه باید خوب انجام ندهد علت این امر ممکن است وضع و جریان نامناسب اعمال بدنی و نقص غریری اعمال مربوط به حافظه بوده باشد بهرحال اینکه آدمی نمی تواند همیشه در موقع لزوم مطلب گذشته ای را بیاد بیاورد معنیش این نیست که آن مطلب و مطالب گذشته دیگر در انبار یا در دریایی از کیفیات واپس زده مدفون شده باشند واقع این است که آنچه در بوته فراموشی قرار گرفته ممکن است در موقع مناسب با فراهم شدن شرایط لازم بیاد بیاید . باری آدمی می داند چه می کند چرا می کند و به کجا می رود هدفهای خود را در نظر بگیرد دو راه وصول به آنها را خود آگاهانه برگزیند همین انکار وجود و اهمیت نیمه خودآگاه و ناخودآگاه از طرف آدلر بود که علاوه بر تردید او نسبت به اهمیت جنسیت سبب اختلاف او با فروید و پایان بخشیدن به همکاری این دو دانشمند گردید .(سیاسی ، 1354. 116 ) .

هگل می گوید:مذهب اول در نیمه خودآگاهی به وجود می آید،بعد که بشربه خودآگاهی رسید فلسفه رشد می کند و مذهب کنار می رود. گرچه منظور هگل از این عبارت،بیشتر توضیح سیر مراحل رشد تمدن بشری است ولی آنرا می توان به مراحل رشد هر انسان هم تعمیم داد.فلسفه می اید و مذهب به کنار می رود...این کنار دقیقا کجاست؟ یعنی فلسفه که امد مذهب را دور می ریزد؟ مدت هاست که با این سوال درگیرم و این جمله هگل به طرز معجزه آسایی فکرم را برای نوشتن دراین باره آماده کرد. مذهب در نیمه خوداگاه به وجود می آید بعد که بشر به خوداگاهی رسید فلسفه رشد می کند و مذهب به ناخوداگاه می رود. فکر کنم این یک کلمه، عبارت هگل را کامل تر می کند: ناخوداگاه

به واقع آیا ما می توانیم همه انچه را که جامعه به ما داده دور بریزیم،خصوصا آن چیزهایی که چاشنی تقدس هم دارند؟ آیا می شود همه انچه که با ان بزرگ شده ایم برای همیشه از وجودمان کنار برود؟ من که در مورد خودم فکر می کنم علی رغم تمام تلاش ها و ادعاهایم طی این سال ها تقریبا هیچ چیز را دور نریخته ام،فقط فرافکنی شان کرده ام به ناخوداگاه وجودم؛ به جایی که دیگر جلوی چشمم نیستند و اندیشه ها و انگیزه هایم به انها تعلق ندارند. امروز من می توانم درمورد هر موضوعی فارغ از باید و نبایدهای آن فلسفه ببافم اما پای عمل که می رسد گاه خودم برای خودم غریبه می شوم.چرا نمی توانم منطبق با افکار و استدلال هایم زندگی کنم؟ هزار بار تا به حال این سوال را از خود پرسیده ام و این لحظات است که کاملا درمانده می شوم.گاه در صورتی که همه معادلات درست حل شده اند یک حس،فقط یک حس، سد راه می شود و اگر مقاومت به خرج دهم تمام ارامش درونم را به هم می ریزد یک حس گناه ،انسان بد بودن،طغیان،سرکشی،شیطان... واژه هایی که درخودآگاه امروزم هیچ معنایی ندارند اما بخشی از من انگار هنوز تحت فرمان آنهاست،بخشی که متاسفانه اداره ان از اختیارم خارج است... و این شاید همان ناخوداگاه است،با تفاوت هایی همان recycle bin وجود آدمی...همان فضایی که همیشه برنامه های زائد کامپیوترم را با یک راست کلیک و delete به انجا هدایت می کنم.برنامه ها ظاهرا پاک می شوند ولی در عمق جان سیستم می مانند و به همین دلیل هنوز هم هر بار موقع بالاامدن ویندوز مجبورم با 3- 4 error اساسی دست و پنجه نرم کنم! گاه حس می کنم قصه ما آدم ها و مذهب در اینجا،قصه خانه تکانی ساده انگارانه من در فضای کامپیوترم است.

فروید ناخودآگاه را اصلی ترین بخش خود معرفی می کند و در تمثیل کوه یخ شناور در سطح آب بخش بیرونی یا همان خودآگاه را در برابر ناخودآگاه که زیر آب است کوچک نمایش می دهد؛ یک هفتم خودآگاه در برابر شش هفتم ناخودآگاه . فروید با مطرح کردن سرکوب امیال هر چند که اشاره مستقیمی به نقش فرهنگ نمی‌کند اما در حقیقت به ارتباط بین فرهنگ و چگونگی شکل گیری ناخودآگاه را اشاره می کند به این معنی که شکل گیری ناخودآگاه با فرهنگی شدن و اجتماعی شدن ما در ارتباط است؛ اینکه چه چیز را سرکوب می کنیم توسط فرهنگ معین می شود. عقاید یونگ در برابر فروید بیشتر سمت سوی اجتماعی دارد او موضوع ناخودآگاه جمعی را مطرح می کند. ناخودآگاه جمعی شامل دو بخش غرایز و کهن الگوها است و هر دو حاصل تجربه جمعی بشر که در کنار ناخودآگاه فردی، حاصل از تجربه ها و سرکوب های دوران کودکی کل ناخودآگاه آدمی را می سازد. از نظر یونگ کهن الگوها با شیوه تفکر و ادراک ما هستند و اسطوره ها نشانه هایی از آن کهن الگوها.

خوب با توجه این چند سطر و ارتباطی که بین اسطوره و مذهب به معنای شکل امروزی اعتقادات ما یا همان ادیان وجود دارد باید گفت که نه تنها دین به ناخودآگاه رانده نمی شود بلکه زاده همین ناخودآگاه است و البته ناخودآگاه جمعی. شکل گیری فرهنگ انسانی با شکل گیری اعتقادات چنان گره خورده که تصور فرهنگی خالی از اعتقادات ناممکن است.

دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی نیز در کتاب روح بشر با اشاره به تقشیم بندی رفتار و ادراک به خودآگاه و ناخودآگاه از زمان فروید اشاره می کند و بعد از دیدن فیلم تاثیر آن را بر شیوه زندگانی مردم و اندیشه های آنها با توجه به نظریه فروسد بررسی می کند .


[/b]
بازی بازی با دل ادمم بازی؟
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  زندگی پال آلن بنیان‌گذار مایکروسافت به روایت تصویر taranomi 5 156 ۲۹-۰۷-۹۷، ۰۶:۳۳ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  گفتگو با «نادررضا نوری»؛ زندگی کردن با خرس‌ها و خوابیدن کنار مار?? taranomi 3 216 ۱۷-۰۶-۹۷، ۰۶:۵۸ ب.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  حقایقی جالب از زندگی همسر مرموز رهبر کره شمالی (همسر رهبر محرمانه d.ali 0 332 ۳۰-۰۲-۹۷، ۱۲:۲۶ ب.ظ
آخرین ارسال: d.ali

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۰۱-۱۰-۹۴, ۰۶:۴۶ ب.ظ)، فائزه 2 (۰۱-۱۰-۹۴, ۰۶:۲۱ ب.ظ)، d.ali (۰۹-۰۸-۹۵, ۰۱:۰۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان