۲۳-۱۲-۹۱، ۰۶:۱۱ ب.ظ
" ویرجینیا وولف " در کتاب اتاقی از آن خود اصطلاح خواهران شکسپیر را
مطرح می کند .
وولف می گوید : " اگر فرض کنیم خواهران شکسپیر نیز همانند او دارای
استعداد درخشان نویسندگی و بودند ، آیا می توانستند در جامعه ی دوران
الیزابت به مقام ادبی شکسپیر برسند ؟ وولف در پاسخ به این سوال
می گوید : " غیر ممکن است ."
هرگاه بحث درباره ی ادبیات زنان پیش می آید ، یک سوال همیشه تکرار
می شود : " چرا تعداد زنان نویسنده از مردان کمتر است ؟ " اما قبل از پاسخ
گویی به این سوال لازم است به جامعه و فرهنگی که در آن زندگی می کنیم
، نگاهی دیگر بیندازیم .سیمون دوبووار در جمله ی معروف خود در کتاب ِ"
جنس دوم " می گوید : " هیچ زنی ، زن به دنیا نمی آید بلکه زن می شود . "
و این بدان معناست که مفهوم جنس به معنی مونث بودن با مفهوم جنسیت
به معنی زنانـ ـگی تفاوت دارد . مفهوم جنس به شرایط متفاوت جسمانی زن
تاکید دارد ، در حالی که مفهوم جنسیت به تمام رویکردهای اجتماعی گفته
می شود که هویت جنسی زن در آن شکل می گیرد .شاید ادعا شود که بعد
از دریدا بحث های مربوط به مسایل زنان به مرزهای جدیدی رسیده است
ومطرح کردن این بحث هایی که مربوط به چندین دهه ی قبل است ، چه
ضرورتی دارد ؟ اما چنان که در ادامه ی این بحث می آید ، خواهیم دید که با
تاسف هنوز این بحث ها جای تامل بسیار در جامعه ی ما دارد. خوشبختانه
دنیای اینترنت به هر کسی این امکان را می دهد تا از وضعیت زنان از هر قشر
و طبقه ای که هستند ، در جامعه ی ما باخبر شود .
اما مشکل اساسی را فرهنگ ها می سازند. فرهنگ هایی که هویت جنسی
را برای زن و مرد تعریف می کنند . وقتی شما دو فرزند دارید که یکی دختر
است و دیگری پسر ، از همان ابتدا به او نگرش جنسیتی می دهید .
این نگرش از رنگ های انتخاب شده برای لباس ها و نوع اسباب بازی ها شروع
می شود و به باید ها و نباید های کنشی ختم می شود .
زنانـ ـگی یا هویت جنسی زن در چارچوب خاصی که جامعه تعیین می کند ،
ساخته می شود . از همان ابتدا برای دختر ، عروسک و برای پسر ماشین و
تفنگ را به عنوان اسباب بازی تعریف می کنیم وبه طور کلی تفکیک فعالیت ها
بر حسب مردانه و زنانه بودن به آن ها آموزش داده می شود .
تصویرگری کتاب های درسی دوره ی ابتدایی و به طور شاخص کتاب " بخوانیم
و بنویسیم " که بیشترین حجم ساعت آموزشی را به خود اختصاص می دهد ،
یکی از متن هایی است که در این زمینه بسیار تامل برانگیز است .
به عنوان نمونه کتاب " بخوانیم " سال سوم ابتدایی انتخاب می شود تا از جهت
تصویرگری بر مبنای تعریف هویت جنسی بررسی شود .
در صفحه ی پنج این کتاب در ستون " ببین و بگو " تصویری از مادر و دختر دیده
می شود که در کنار آن ها سماور و قوری به عنوان تکمیل کننده ی معنایی
متن کشیده شده است تا یادآور نقشی باشد که برای زن در نظر گرفته
شده است.
در صفحه ی پنجاه و هشت از همین کتاب در درس " فداکاران " ، تمام تصویری
که از فداکاران این مرزوبوم کشیده شده است ، تصویر مردان است و این
سوال در ذهن هر منتقدی ایجاد می شود که آیا این سرزمین یک زن فداکار
برای معرفی به فرزندان ما ندارد ؟ همچنان که در صفحه ی هشتاد و هفت این
کتاب ما تصویری از پرواز هواپیمای علم و دانش را بر فراز ایران زمین می بینیم
که تنها سرنشینان این هواپیما مردان هستند و کم کم به اجبار ما را به این
نتیجه گیری می رسانند! که نه تنها زن فداکار ی یافت می نشود ، بلکه زن
عالِمی نیز از گذشته تا دوران معاصر وجود ندارد ! . این تصاویر همان آموزش
هویت جنسی است که دختران و پسران ما را برای سال های دور آماده
می کند .همچنان که صفحات این کتاب را ورق می زنیم این تصاویر به وفور
یافت می شود . هنوزهم " باباست که نان می آورد " و روزی رسان است و
کوکب خانم که تمام هنرمندیش را در پختن نیمرو به نمایش می گذارد و ما
ادامه ی این بازنمایی هویت جنسی زن را در کتاب های تازه تالیف شده به
شکلی دیگر و با همان نقص ها دوباره می بینیم. به عنوان نمونه در صفحه ی
صد و سه می بینیم که زن در حال چشیدن غذا در کنار قابلمه ای ایستاده
است ودر عوض در درس شانزدهم ، صفحه ی صد و بیست و سه ، در درس
"ای ایران " تمام مشاهیر این سرزمین از گذشته تا کنون به تمامی مرد به
تصویر کشیده می شود .
به سوال ابتدای این بحث برمی گردیم :" چرا تعداد زنان نویسنده از مردان کمتر
است ؟"
وقتی ما از همان ابتدا تمام فعالیت ها و نمودهای اجتماعی دختر را در یک
قالب از پیش تعیین شده بر حسب زنانه و مردانه بودن برای او تعریف می کنیم
، چگونه انتظار داریم که درصد بالایی از کنش های فعال اجتماعی به زنان
اختصاص داده شود ؟
به شرط از بین رفتن کلیشه های جنسیتی و تعریف شده ، مانند این عبارت
که زن این را می تواند و آن را نمی تواند ، خواهیم دید که هیچ تفاوت معناداری
بین زن و مرد نیست .
از همین تعریف های چارچوب دار است که سال هاست زنان در تاریخ ادبیات به
حاشیه رانده شده اند .
اگر می خواهیم شاهد تغییرات بنیادین در این کلیشه های فرهنگی باشیم ،
باید از همین کتاب های درسی شروع کنیم . این تعریف از زنانـ ـگی و مردانگی
و تفکیک فعالیت ها بر حسب مردانه و زنانه بودن در نهایت شکاف جنسیتی
درجامعه را موجب خواهد شد . شکافی که اگر از استثنا ها بگذریم ، نمود آن
را در جامعه می بینیم و به خصوص هر چه از پایتخت دور می شویم ،بیشتر
این شکاف را شاهدیم .
( پایان بخش اول )
ستایش یعنی این حسی که دارم
:)