۳۱-۰۶-۹۵، ۰۳:۳۲ ب.ظ
سکانس پایانی فیلم هم افشاکننده حقیقتی است که سالهای سال رنسان، هالی و خدمتکار وفادار سیاه پوست دانافین، پامپی (وودی استرود) برای حفظ وجهه سناتور در دل مخفی کرده اند راستی در آن شب تاریک دوئل، با بی دست و پایی و ناشیگری رنسان و مهارت و فرزی لیبرتی، با اصابت گلوله به دست راست رنسان و گرفتن ترسان و لرزان تپانچه در دست چپش چگونه تیر او از فاصله چند متری دقیق به هدف اصابت کرد؟! و بزرگترین تبهکار غرب درجا به هلاکت رسید؟!... لیبرتی والانس را تام دانافین کشته بود! حقیقت این است...
سناتور برای ادای دینش به دانافین مرحوم از مخبران می خواهد حقیقت ماجرا را در روزنامه محلی چاپ کنند و اینجاست که سردبیر روزنامه با پاره کردن نوشته های خبرنگارش درباره ماجرای تام دانافین ،ضمن احترام به سناتور پیر با بیان کنایه آمیز "اینجا غربه قربان ... " جمله قصار تاریخی اش را ادامه می دهد:
---------------------------------------------------------------------------
اما یک نکته جالب در سکانس انتخابات نمایندگی ایالتی در فیلم دیدم که خالی از لطف نیست ذکر کنم شاید لبخندی هم این وسط بر لبان کاربران نازنین بنشیند...
نمایندگان منتخب شهرها در میان هیاهوی مردم و سخنرانی موافقان و مخالفانشان هریک از عملکرد خود درصورت انتخاب در سنا در میتینگ انتخابات داد سخن می رانند. در این بین رقیب قلدر و فئودال رنسان فردی با شمایل گاوچرانان مرفه بی درد! بنام باک لانگهورن است که پس از اینکه سخنران موافقش کاغذی را که مدعی است متن سخنرانی اش است به زمین می اندازد تا از ته دل نه از روی مرقومات خشک کاغذی در وصف محسنات لانگهورن بگوید(کاغد سفید سفید است!) با افتخار وارد گود شده بالای سن می رود، همزمان یک کابوی کمند انداز با اسب از میان حضار تاخته و روی سن رفته با نمایش کمند اندازی محیر العقول ریسمان حلقه وار را چون هاله نور بر فراز سر و بدن فئودال مقدس می تاباند!
اما اینجا یک گاف سینم ایی از یکی از نقش آفرینان این صحنه جالب هم داریم اسب محترم جناب کابوی کمند انداز که از نشئه آبجو در عوالم مستی و راستی سیر می کند! اشتباها و مستقیما به دوربین فیلمبرداری زُل می زند! شاید هم مخصوصا می خواهد بگوید ما که چارپاییم این کمند هاله ای یا هاله کمندی را باور نکردیم شما چطور؟!
سناتور برای ادای دینش به دانافین مرحوم از مخبران می خواهد حقیقت ماجرا را در روزنامه محلی چاپ کنند و اینجاست که سردبیر روزنامه با پاره کردن نوشته های خبرنگارش درباره ماجرای تام دانافین ،ضمن احترام به سناتور پیر با بیان کنایه آمیز "اینجا غربه قربان ... " جمله قصار تاریخی اش را ادامه می دهد:
---------------------------------------------------------------------------
اما یک نکته جالب در سکانس انتخابات نمایندگی ایالتی در فیلم دیدم که خالی از لطف نیست ذکر کنم شاید لبخندی هم این وسط بر لبان کاربران نازنین بنشیند...
نمایندگان منتخب شهرها در میان هیاهوی مردم و سخنرانی موافقان و مخالفانشان هریک از عملکرد خود درصورت انتخاب در سنا در میتینگ انتخابات داد سخن می رانند. در این بین رقیب قلدر و فئودال رنسان فردی با شمایل گاوچرانان مرفه بی درد! بنام باک لانگهورن است که پس از اینکه سخنران موافقش کاغذی را که مدعی است متن سخنرانی اش است به زمین می اندازد تا از ته دل نه از روی مرقومات خشک کاغذی در وصف محسنات لانگهورن بگوید(کاغد سفید سفید است!) با افتخار وارد گود شده بالای سن می رود، همزمان یک کابوی کمند انداز با اسب از میان حضار تاخته و روی سن رفته با نمایش کمند اندازی محیر العقول ریسمان حلقه وار را چون هاله نور بر فراز سر و بدن فئودال مقدس می تاباند!
اما اینجا یک گاف سینم ایی از یکی از نقش آفرینان این صحنه جالب هم داریم اسب محترم جناب کابوی کمند انداز که از نشئه آبجو در عوالم مستی و راستی سیر می کند! اشتباها و مستقیما به دوربین فیلمبرداری زُل می زند! شاید هم مخصوصا می خواهد بگوید ما که چارپاییم این کمند هاله ای یا هاله کمندی را باور نکردیم شما چطور؟!