امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرخودم شاید بیشتر به نثر شبیه تاشعر
#1
خدایا پس کجایی
دارم میمیرم ازتنهایی
خدایاندیدی دلم را
نگاه پرزآب غمم را
ندیدی چگونه زدن برتنم
زتیغ حسادت تباه گشته ام
ندیدی که رفته زاین جمع ارامش
ندیدی که رفته زاین جمع حرمتها
ندیدی چگونه شکستندوجودم
ندیدی چگونه آتشم برزدند
خدایا کجایی
چراباوجودمن تنهانمی ایی
کمی تعلیل چرا کمی رغبت چرا
کمی آه چرا کمی فقدان بی مهری چرا
کمی گوش پرازجان چرا
کمی جان پراز عیب چرا
کمی قلب شکسته چرا
کمی تسکین دستهاچرا
اخه خدا میدونی چرا
این آدمات سنگ شدن
بت شکن وپرست شدن
میدونی چرا دلم میخوادخواب ابد
میدونی چرا دلم میخواد شعروغزل


فقط بچه ها خواهشا کسی از این متن تو رمانش استفاده نکنه چون توی رمان خودم دارم استفاده میکنم مرسی از همگی
بيدار شدم

صبح شده بود

و چاره اي جز دوست داشتنت نبود

هر كسي كاري دارد

حتي آدمهاي بيكار

اين شغل من است

دوستت دارم
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
4 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
forough (۲۲-۰۹-۹۴, ۱۰:۲۱ ب.ظ)، heliia (۰۴-۰۹-۹۴, ۱۱:۵۱ ب.ظ)، بهار۲۳ (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۶:۳۷ ب.ظ)، d.ali (۱۰-۰۸-۹۶, ۱۱:۰۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان