امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شمشیر زبان و زهر برای شاعر هجوگو
#1
خیالعلی بن عباس ، معروف به ابن الرومی ، شاعر معروف هجو گو و مدیحه سرای دوره عباسی ، در نیمه قرن سوم هجری ، در مجلس وزیر المعتضد عباسی ، به نام قاسم بن عبیدالله ، نشسته و سرگرم بود . او همیشه به قدرت منطق و بیان و شمشیر زبان خویش مغرور بود . قاسم بن عبیدالله ، از زخم زبان ابن الرومی خیلی می ترسید و نگران بود ، ولی ناراحتی و خشم خود را ظاهر نمی کرد . بر عکس طوری رفتار می کرد که ابن الرومی با - همه بد دلی ها و وسواس ها و احتیاط هایی که داشت و به هر چیزی فال بد می زد - از معاشرت با او پرهیز نمی کرد .
قاسم محرمانه دستور داد تا در غذای ابن الرومی زهر داخل کردند . ابن الرومی بعد از آنکه خورد ، متوجه شد . فورا از جا برخاست که برود .
قاسم گفت : " کجا می روی ؟ "
- " به همانجا که مرا فرستادی " .
- " پس سلام مرا به پدر و مادرم برسان " .
- " من از راه جهنم نمی روم " .
ابن الرومی به خانه خویش رفت و به معالجه پرداخت ، ولی معالجه ها فائده نبخشید . بالاخره با شمشیر زبان خویش از پای در آمد .
بعضی آدم‌ها ناخواسته همیشه متهم‌اند!
به خاطر :
سکوت‌شان ، کاری به کار کسی نداشتن‌شان ، خلوت‌شان ،
اتاق‌شان ، استراحت‌شان ، روی پای خود ایستادن‌شان ، دوست داشتنشان !
گویی جان میدهند برای اتهام بستن و از همه بدتر این‌ که :
زود فراموش می شود خوبی هایشان!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  حکایت پیاده و سوار به زبان ساده صنم بانو 0 190 ۱۰-۱۰-۹۹، ۱۱:۱۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان راه حل ساده برای مشکلات بزرگ! AsαNα 3 208 ۲۸-۱۰-۹۶، ۰۷:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب
Rainbow دعا و زبان صنم بانو 1 141 ۰۴-۰۹-۹۶، ۱۱:۰۱ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان